جمعه، دی ۰۸، ۱۳۹۱

سکولاريسم نو: عاقبت هشت سال کار در صدای آمريکا

سکولاريسم نو: عاقبت هشت سال کار در صدای آمريکا



توضيح: همکاران سکولاريسم نو در سايت شخصی آقای سام قندچی به مطلبی برخوردند که از تلاش کاوه باسمنجی در صدای آمريکا برای پايان دادن به کار ايشان حکايت داشت. کسانی که با نوشته ها و انديشه های آقای قندچی آشنا هستند می دانند که ايشان يکی از پيشاهنگان معرفی مفاهيم مختلفی همچون «سکولاريسم»، «آينده نگری» و «نقطهء اتصالی» بوده و نوشته هايشان از مهمترين منابع مربوط به اين موضوعات است. ايشان هشت سال پيش، به دعوت صدای امريکا، کار خود را در سانفرانسيسکو رها کرده و همراه با خانواده به واشنگتن دی.سی رفتند تا عهده دار مسئوليتی در سايت اين سازمان شوند. اکنون در نامهء ايشان می خوانيم که مسئولان صدای امريکا به ناگهان و با زننده ترين لحن ها به خدمات ايشان خاتمه داده اند. ما با انتشار مقالهء ايشان و ترجمهء نامهء پايان خدمت ايشان از اينکه صدای امريکا به اين حال و روز افتاده است متأسفيم و برای آقای قندچی روزگار بهتری را آرزو می کنيم...

 لطفاً بقيه را در لينک زير مطالعه کنيد




دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۹۱

Eight Years of Working at VOA سام قندچی-هشت سال کار در صدای آمريکا+

سام قندچی-هشت سال کار در صدای آمريکا+
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/734-voa.htm

متن انگليسی
http://www.ghandchi.com/734-voa-eng.htm

 در ماه ژوئيه 2005 بعنوان کارمند قراردادی در صدای آمريکا توسط مديری استخدام شدم که خود پس از چند ماه از صدای آمريکا رفت. در 8 سال گذشته وبسايت بخش فارسی صدای آمريکا را به تنهايی برای 8 ساعت شيفت شب اداره می کردم. قرارداد کارم روز 20 دسامبر تمام می شود و آقای کاوه باسمنجی سردبير جديد صدای آمريکا از تمديد آن جلوگيری کرده است.

در هشت سال گذشته به دليل اعمال نفوذ برخی افراد هر بار که برای استخدام دائم در صدای آمريکا تقاضا می کردم، رد میشدم و کسانی که صلاحيت بسيار کمتر تحصيلی و تجربی در ژورناليسم و اينترنت داشتند، برگزيده می شدند. در نتيجه از مزايای کارمند رسمی برای امنيت شغلی برخوردار نشده ام. اما حتی آن افراد با نفوذ هم به دليل کيفيت کارم قادر نبودند مديران مستقيم مرا وادار کنند که قرارداد کارم را تمديد نکنند.

اگر کيفيت کارم خوب نبود با خروج مديری که از همان اول کار صدای آمريکا را ترک کرد در کار خود هشت سال دوام نمياوردم و همه کارمندان وب هم اين واقعيت را تأييد نميکردند. اما چند ماه پيش در پی برکناری مسؤل بخش وب هنگاميکه آقای باسمنجی مديريت خود را به اين بخش تعميم دادند، نه تنها تقاضای مجدد مرا برای استخدام رسمی رد کردند بلکه با در دست گرفتن کنترل اين بخش از تمديد قرارداد کارم، سرباز زدند.

شخصاً در گذشته در مشاغل تکنولوژی جديد چهار برابر صدای آمريکا درآمد داشتم با اينحال، اين کار را که به خود و خانواده ام حتی بيمه درمانی هم نمی داد، پذيرفتم به اين خاطر که بتوانم به اخبار ايران نزديک باشم، در خبررسانی دقيق و متعادل و نيز ترويج ارزش های دموکراتيک شرکت کنم. هدفی که در صدر چارتر صدای آمريکا است و مطلوب ژورناليستهای با صداقتی است که کارشان نان به نرخ روز خوردن نيست. البته زجر و مشقت ناشی از نداشتن بيمه درمانی در برابر سختی های مردم ايران موضوع بی اهميتی است اما تبعيض از سوی مدير مسؤل بويژه برای مؤسسه ای ژورناليستی که بر حقوق بشر تأکيد دارد، پرسش برانگيز است.

شخصا همه کارهايم را در صدای آمريکا دوست داشتم و اميدوارم که منشأ اثری بوده باشم بويژه در ساختن بلاگ فراديد:

http://faradid.ghandchi.com

پيش از ملحق شدن به صدای آمريکا پورتال خبری ايرانسکوپ خود را که بيش از پانزده سال پيش ساخته بودم و همان هدف های ژورناليستی يعنی خبررسانی دقيق و متعادل و ترويج ارزش های دموکراتيک را دنبال می کرد، اتوماتيک کردم و بطور خودکار همه اين سالها فعال بود و به اينطريق اخبار بخش های فارسی و انگليسی صدای آمريکا و منابع خبری ديگر را پخش می کردم. همچنين ويديوهای جالب فارسی و انگليسی صدای آمريکا و منابع ديگر را از يوتيوب در وقت آزاد خود، توزيع می کردم. اميدوارم اين تلاشها به پخش بيشتر اخبار ايران و جهان بويژه در ميان ايرانيانی که پشت ديوار فيلترينگ اينترنت قرار دارند، کمکی بوده باشد. مضافاً آنکه هميشه کار ژورناليستی خود را از نگرش سياسی ام جدا نگهداشته ام. در سيستم پخش اخبار در وبسايت شخصی ام خبرهای همه منابع از جمله منابع رسمی ايران را بدون تعصب در کنار اخبار منابع خارجی و خبرهای منابع مختلف اپوزيسيون انتشار داده ام و معيارم برای پخش اخبارهمواره ارزش خبری و انصاف بوده است. لطفاً به پورتال ايرانسکوپ نگاه کنيد و خود قضاوت کنيد:

http://www.iranscope.com

از اينکه اين سعادت را داشته ام که بخشی از تيم توانای صدای آمريکا باشم بسيار خوشحالم و برای همه همکاران و ادامه برنامه های اين شبکه خبری آرزوی موفقيت دارم.

سام قندچی
بيست و هشتم آذر ماه 1391
December 18, 2012
بعدالتحرير-بيست و نهم آذرماه 1391
چرا پنچ سال در تلويزيون صدای آمريکا نبودم

برخی دوستان تماس گرفته و سؤال کردند اين افراد صاحب نفوذ در صدای آمريکا چه کسانی هستند که اينچنين با اين حقير دشمنی می ورزند و چرا؟ اما برای پاسخ به اين سؤال بگويم که در سال 2007 دو مصاحبه با صدای آمريکا داشتم يکی در مورد فيلترشکن و دومی در مورد آينده نگری. پس از پخش تلويزيونی کسانيکه مرا برای مصاحبه دعوت کرده بودند توسط دو مدير ارشد صدای آمريکا مورد مؤاخذه قرار گرفتند. خود موضوع را بدون اشاره به صدای آمريکا و افراد همان زمان در مقاله ای تحت عنوان "سومين نامه سرگشاده به آقای رضا پهلوی" منتشر کردم. پس از آن دو مصاحبه در پنج سال گذشته ديگر هيچگاه به برنامه های تلويزيونی صدای آمريکا دعوت نشدم.

شخصاً ترجيح داده ام وقت جنبش سياسی ايران را با اينگونه بحث ها تلف نکنم چرا که واقعاً توجه فکری ام به مسائل خبری و نظری است و نه اينگونه جدل ها. اما فقط بگويم که بتازگی بنياد بين المللی لايف بوت اينجانب را بعنوان عضو هيئت مشورتی بورد فيوچريست خود اعلام کرد و در بيوگرافی ام که منتشر کرده است در مورد بازجوئی های ساواک در زمان شاه نيز اشاره ای داشته است. گويی اين موضوع اين افراد صاحب نفوذ را دوباره ناراحت کرده است. تدر واقع آنچه نويسنده لايف بوت استفاده کرده است متنی متعلق به 20 سال پيش در اينترنت است. می توانيد خودتان بخوانيد و قضاوت کنيد:
در پايان بگويم که همه طرفداران پادشاهی را از اين شمار افراطی نمی بينم که از نفوذ خود در صدای آمريکا به اين طريق برای اهداف استبدادی سوء استفاده کنند. در واقع طيف وسيعی از انديشه های سياسی ايران در 30 سال گذشته در ديدگاه های خود به دموکراسی روی آورده اند. بسياری  پادشاهی خواهان نيز بسوی رفرم در سيستم فکری خود تمايل دارند و شخصاً در صدای آمريکا با شماری از آنها افتخار آشنايی داشته ام که همانقدر دلشان برای آزادی و مخالفت با سانسور می طپد که ديگران از نحله های ديگر فکری. دوران جمود فکری و طرفداری از ديکتاتوری از هر نوعش سالهاست سپری شده است. شخصا برای بسياری از دوستان پادشاهی خواه دموکرات منش همانقدر احترام قائل هستم که برای دموکراتهای ديگر. اگر کسانی که سران خود جمهوری اسلامی بوده اند حاضرند از رفرم در سيستم سياسی و فکری خود حرف بزنند ديگر مگر می شود غير از اين را از ايرانيانی که در خارج هستند، و تازه رهبران سيستم فکری شان در قدرت نيستند، انتظار داشت؟
***
همچنين تأکيد می کنم که نوشته اين حقير ابدا خراب کردن صدای آمريکا نبوده است اما توضيح در مورد سلطنت طلبان افراطی که هنوز تا حدی قادرند در کارهای آن مؤسسه دخالت کنند بوده است. وگرنه آنچه در وب در صدای آمريکا انجام دادم و در بلاگ فراديد در مقابل ديدگان همه هست بخشی ار کارهای صدای آمريکا است. نوشتم خودم داوطلبانه مطالب خبری و ويديويی صدای آمريکا را پخش می کنم. پس چگونه می توان تصور کرد حرفم خراب کردن آنهاست. اين افراد با نفوذ افراطی هم کاری در آنجا نکرده اند که بخواهم آن را خراب کنم. خير ابدا اين نيست که وقتی از جايی بيرون آمدم گفتم بد است. شايد کسانی اينگونه عمل کنند ولی آنچه نوشتم چنين نبوده است و چه داخل جمعی بوده ام و چه بيرون واقع گرا بوده ام و هم با غلو مخالفم و هم با خراب کردن. مضحک است که هرروز در صدای آمريکا در مورد شکنجه و بازجويی ها در جمهوری اسلامی حرف زده می شود اما اين افراد طاقت شنيدن حرفی در مورد شکنجه ها و بازجويی های زمان شاه حتی در بيرون صدای آمريکا را هم ندارند و بجای محکوم کردن عوامل رژيم شاه، قربانيان آن فجايع نظير اين حقير را محکوم و توبيخ می کنند و کسی که مرا حتی برای مصاحبه علمی دعوت کرده است را مورد مؤاخذه قرار می دهند. همانگونه که در زمان شاه يک استاد فيزيک دانشگاه را بخاطر نظرات سياسی اش از مقام تدريس منتظر خدمت می کردند و بايد خوشحال می بود اگر به زندانش نياندازند. تازه همانطور که در بالا نوشتم آنچه نويسنده لايف بوت استفاده کرده است متنی متعلق به 20 سال پيش در اينترنت است وگرنه اينجانب سالهاست در مورد دوران سلطنت ايران چيزی ننوشته ام.

در مورد قطع مصاحبه هايم در پنج سال پيش هم روشن توضيح دادم که مسأله شخصی نبوده و برخی تلاش می کنند همه چيزها را اختلاف شخصی جلوه دهند. اتفاقا مصاحبه ها بسيار علمی و مورد استقبال بينندگان هم بودند و هنوز هم بعد از پنج سال بسياری در مورد آن بحث ها تماس می گيرند و دليل ادامه نيافتن آنها هم همان عوامل افراطی سلطنت طلب بودند. خوانندگان می توانند تحقيق کنند و اگر خلاف آنرا کسی در صدای آمريکا گفت اطلاع رسانی کنند. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. چرا همان موقع نگفتم؟ اتفاقا در همان زمان در "نامه سوم به رضا پهلوی" همان وقت روشن مسأله را گفته ام، بدون ذکر نام افراد و امروز هم از کسی نام نبردم چون هدفم حل مسأله است و نه نابود کردن کسی. در مورد سلطنت و مجاهدين هم در مقاله زير سالها پيش نظرم را روشن گفته ام:

http://www.ghandchi.com/337-MonarchyMKO.htm 

اما مسأله اينجا همکاری نيروهای مختلف در سازمان های خبری و حقوق بشری است که دوباره جو بی اعتمادی به دليل اين نيروهای افراطی تقويت شد وگرنه کار همه ما معلوم است و نيازی به رزومه ندارد و کسی قرار نيست سياست و ايدئولوژی اش را عوض کند که همکاری کند. در آخر هم دوباره بگويم که شخصا ديگر به اين بحث ها پاسخ نمی دهم. در مقاله ام هم ذکر کرده ام که سالهاست از اين جدلها دوری می کنم و کانون توجهم بر مسائل خبری و نظری است و دليل نوشتن اين مقاله هم پرسش دوستانی بود که سالهاست می شناسم و خود را موظف ديدم به سؤالات آنها پاسخ دهم و برای همه همکارانم در صدای آمريکا هم آرزوی موفقيت دارم.


 
مقاله مرتبط:



Eight Years of Working at VOA+
Sam Ghandchi

Persian Version  متن فارسی
I was hired as a contractor by Voice of America in July 2005 by a manager who left VOA in a few months. During the last 8 years I ran the web site of VOA for the 8 hours of night shift all by myself. Mr. Kaveh Basmenji, the new executive editor of VOA, has stopped the renewal of my contract which ends on December 20th.

During the last 8 years because of the influence of some people, every time I applied for Full Time Employment, an FTE position at VOA, I was rejected and applicants with much lower educational qualifications and experience, in journalism and Internet, were hired. Therefore I do not have the benefit of job protection of a permanent employee. But even those influential people, because of the good quality of my work, were not able to force my direct managers to stop the renewal of my contract.

If the quality of my work was not good, with the exit of my hiring manager from the start of work at VOA, I would not have lasted 8 years and all web employees would not confirm this reality. But a few months ago, following the dismissal of the web supervisor, when Mr. Basmenji extended his territory to the web, not only did he reject my repeated application for an FTE position, but through his control of the web service, he stopped the renewal of my contract.

Personally, in the past I worked in high tech businesses, making four times more than what I make at VOA, but I accepted this position, which did not even provide health insurance for my family and myself, because I wanted to stay close to Iran's news, participate in accurate and balanced news reporting and to promote democratic values; an objective which is highlighted in VOA Charter and is sought for by honest journalists and not those who are time-servers. Surely the torment and hardship of not having insurance is nothing in comparison to the hardships of Iranian people, but discrimination by the responsible manager is questionable, especially for a journalistic organization which emphasizes human rights.

I love all my work at VOA, and hope my contributions have made a difference, especially in developing the faradid blog where links to English translation of most of my posts are included at the bottom of the articles:

http://faradid.ghandchi.com
Before joining VOA, I automated my Iranscope news portal which I had created more than 15 years ago. My news portal followed the same journalistic code of accurate and balanced reporting as well as promoting democratic values. It has been on autopilot all these years, relaying VOA news, Persian and English, and the news from other sources. I also distributed the wonderful Persian and English videos of VOA and other YouTube sources on my own time. Hopefully these efforts have helped the distribution of Iran and international news, particularly to Iranians behind the Internet filtering curtain. Moreover, I have always kept my work in journalism separate from my political views. In the news distribution system of my own web site I publish news from all sources including Iran's official news agencies without bias alongside news of international sources and those from various parts of Iran's opposition and my criteria has always been the newsworthiness and fairness in reporting. Please visit my news portal and judge for yourself:
I have been fortunate to be part of the great VOA team and wish continued success for all my colleagues and the VOA news network.

Sam Ghandchi
December 18, 2012
Postscript-December 19, 2012
Why I was not on VOA TV for Five years

Some of my friends have contacted me and asked who these influential people at VOA are and why they show such animosity towards me?  To respond to this question let me say that in 2007 I had two interviews with VOA, one about Internet filtering and the other about futurism. After the television broadcast of these interviews those who had invited me were called in by two VOA senior managers and grilled over it. At that time, without mentioning VOA and the name of individuals, I wrote about this event in an article entitled "Third Open Letter to Mr. Reza Pahlavi" After those two interviews in 2007, during the last five years, I was never invited to any VOA TV programs.

Personally I have preferred not to waste the time of Iran's political movement with these discussions because my focus is on news and research topics and not these kinds of debates. But I should just say that recently Lifeboat Foundation announced me as an advisory member of their futurist board and in the biography they published made a reference to my interrogation by Savak at the time of the Shah. Seems like this issue has made those influential people upset again. The author of Lifeboat has used was a text written about 20 years ago on the Internet. Please read it and judge for yourself:

In the end, let me say that I do not see all supporters of Iranian monarchy to be extremists who would use their influence in VOA for dictatorial purposes. In fact, a wide spectrum of Iranian political thought has approached democracy in the last 30 years in their views. Many of the Iranian monarchists are also inclined towards reform in their thinking and personally I have had the honor to know some of them in VOA who care as much about freedom and are against censorship as others from other political persuasions. The times of dogmatic thinking and support of any kind of despotism have long passed. Personally I respect many of the monarchist democratic-minded friends as much as other democrats. If those who have been leaders of Islamic Republic in the past, when the regime is still in power, are willing to talk of reform in their political and ideological system, how could we expect otherwise from Iranians who live abroad when even the leaders of their ideological system are still not in power?
***
Also I emphasize that this writing is not to make VOA look bad but it is an explanation about monarchist extremists who are still able to some extent to interfere in the work of that organization. Otherwise what I have done at VOA web and my faradid blog are in front of every one to see which are the works of VOA. I wrote that I voluntarily distribute the news and videos of VOA. Then how could one imagine that my words are to make them look bad. And those influential extremists have not done any work there for me to make them look bad. No it is not true that when I have left a place I am saying it is bad. Perhaps some people have done so but what I have written is not that and when I have been in a team or when I have left it, I have been a realist and am against both exaggerations or denigration. It is ridiculous that everyday in VOA there are talks about torture and interrogations in Islamic Republic of Iran but these influential people cannot tolerate even a word about the torture and interrogations of the time of the Shah, to be said even outside VOA, and instead of condemning the torture agents of the Shah, they condemn and reprimand the victims like me and grill the ones who have invited me for a scientific interview. This is like the time of the Shah when a Physics professor in Iranian university would be removed from his post because of his political views and would have to be glad for not being put in jail. Despite all this, as I noted above, what the author of Lifeboat has used was a text written about 20 years ago on the Internet and I have not written anything about Iranian monarchy for many years.
Regarding my interviews of 5 years ago I have explained clearly that the issue was not personal, and some people try to make all these look personal. Incidentally the interviews were very scientific and were received well by VOA audience and even five years later many still contact me about them and the reason for them not having been continued were the monarchist extremists. The reader can do their own research and if anyone at VOA tells them otherwise they can inform the public and whoever is not saying the truth can be shown. Why I did not say all these at the time? I did and I wrote it in my "Third Open Letter to Reza Pahlavi" where I clearly stated the issue without mentioning the names and today I still did not mention the names because my goal is to solve the problem and not to destroy any individual. Regarding Iranian monarchy and mojahedin in the following article many years ago stated my views:
But the issue here is cooperation of various forces in the news and human rights organizations and again the atmosphere of mistrust because of the extremists is reinforced, otherwise the works of all of us is obvious, and there is no need for a resume and we are not supposed to change our political views or ideologies to cooperate with each other. Finally I should repeat again that I will not respond to these discussions anymore. In my article I noted that for years I have been avoiding these debates and the focus of my attention has been news and theoretical topics and the reason for writing this article was the inquiries of some friends whom I have known for years, and I found myself obliged to answer to their questions; and I wish success for all my colleagues at VOA.


Related Article:
 
 

جمعه، آذر ۱۷، ۱۳۹۱

وقت ساختن اقتصاد سینگولاريته است

وقت ساختن اقتصاد سینگولاريته است
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/733-singularity-economy.htm

متن انگليسی
http://www.ghandchi.com/733-singularity-economy-eng.htm

اين مقاله در بلاگ فراديد منتشر شده است:
http://ir.voanews.com/content/blog/1559860.html


همزمان با سقوط کمپانی های دات کام در سانفرانسيسکو در سال 2000، ایده حرکت بسوی اقتصادهای فراصنعتی، که پدید آمدن 'سيليکان ولی' در کاليفرنيای آمريکا و سرایت آن به مراکز تکنولوژی های جديد در نقاط مختلف جهان وجه مشخصه آن بود، نه تنها متوقف بلکه معکوس شده است.

در واقع آنچه که امروز بیشتر درباره آن می شنویم نیاز به بازگشت به دوران صنعتی شدن آمريکا و تلاش برای بازگرداندن روند توليدات صنعتی از چين و هند به آمريکا، بعنوان چاره ای برای درمان بحران اقتصادی ده سال گذشته است.

تاکید برگسترش صادرات محصولات صنعتی به شیوه سالهای 1950، نظیر تلاش برای فروش اتوموبيل به هند و چين، از جمله دیگر بحث های رایج برای کمک به ايجاد شغل در آمريکاست.

این تغییرجهت را به فشاری شديد بر اقتصاد آمريکا پس از جنگ عليه تروريسم در واکنش به حمله تروريستها به مرکز جهانی تجارت در نيويورک نیز نسبت داده اند. اما واقعيت اين است که سقوط دات کام ها قبل از حمله های تروريستی روی داد، و معکوس شدن مسیر ایده فراصنعتی اقتصاد آمريکا پيش از آن آغاز شده بود.

در سال 1999 اميد آن بود که شاخص سهام 'نزدک'، شاخصی که منعکس کننده روند فعالیت شرکت های فراصعنتی است، با شاخص 'داوجونز' که منعکس کننده وضعیت صنایع عمده آمريکاست، برابر شود. اما شاخص 'نزدک' در جریان بحران 2001، با سقوطی عمده روبرو شد، و ارزش آن فعلا در حد يک چهارم ارزش شاخص 'داوجونز' تثبیت شده است.

تلاش برای بازگشت به جامعه صعنتی در دنيای امروز بنظر می رسد تلاشی عبث است، همانگونه که بازگشت به کشاورزی سنتی برای درمان زخم های اقتصادی بحران بزرگ 1930 بی نتيجه بود.

ری کورزويل نشان داده است ما در دنيايی زندگی می کنيم که وجه مشخصه آن حرکتی پرشتاب بسوی نقطه انفصالی - سينگولاريته - تا سال 2045 - است (1).

بهمین جهت منطقی است که ساختن اقتصاد سينگولاريته را از هم اکنون آغاز کنيم، همانگونه که تکنولوژی های فراصعنتی در سالهای 1970 و 1980 ساخته شدند.

تنها آگاه کردن مردم در مورد طرح های دستيابی به فراوانی، بدون توسعه واقعی و کامل اقتصاد سينگولاريته ، ممکن نيست (2).

ما نمی توانيم اميدوار باشيم که تنها با ارتقا آگاهی در مورد نياز به تغييرات اقتصادی، دولت و شرکت های موجود ابتکار تحقق بخشیدن به آنها را به دست می گیرند. درسی که از چگونگی روند رشد 'سيليکان ولی' در کاليفرنيا می توان گرفت موید اين واقعيت است که تحولی این چنین تاريخی، حاصل ابتکار هيچ دولتی، و یا تلاش شرکت هائی قديمی نبود. حتی هنگامی که شرکت های فراصنعتی تکنولوژی در سال 2001 مراحل اولیه بحران را تجربه کردند، دريافت کمک از دولت، به شکلی که توسط شرکت های قديمی کشاورزی و صنعتی برای بازگشت به سودآوری مورد استفاده قرار گرفته بود، برایشان ممکن نشد (3).

از سال 2000 تلاش عمده ای از سوی ری کورزويل برای شکل بخشیدن به اقتصاد سينگولاريته، با ايجاد دانشگاه سينگولاريته در 'ماونتين ويو' در کاليفرنيا شروع شده است. گرچه اين تلاش فراهم کننده بسياری از مهارت های لازم برای شروع اين اقتصاد جدید است، اما سپردن تمامی اميدها به شرکت های موجود و دولت، هدف را تحقق نمی بخشد. چنانکه تلاش برای تکنولوژی های جديد در سالهای 1980 نیز توسط دولت يا شرکت های قديمی کامپيوتری نظير 'هانی ول' انجام نگرفت. این نسلی تازه از شرکت هايی نظير کمپانی اَپل بود که رهبری چنين تلاشهايی را بعهده گرفتند و به ظهور 'سيليکان ولی' واقعيت بخشيدند.

اقتصاد سينگولاريته باید در کانون توجه شرکت های تازه ای قرار گیرد که شکل بخشیدن به این اقتصاد 2045 را از امروز مدنظر دارند.

حتی پس از 2045 نیز دو راه بيولوژيک و غيربيولوژيک خود نمائی می کند، که اولی در عرصه های موسوم به گزاره های ترکيبی بهتر عمل خواهد کرد (4).

از نظر کورزويل هوش غيربيولوژيک در هر زمينه ای پس از سال 2030 بهتر از هوش بيولوژيک عمل خواهد کرد و برای تحقق آن سخت افزار به تنهايی کافی نيست و تحول تصاعدی در عرصه نرم افزار حيات و شعور نقش کليدی ايفا خواهد کرد.

معنای همه اين بحث ها این است که برای شکل بخشیدن به اقتصادهای سينگولاريته لازم است تلاش هائی آگاهانه، در تمامی زمینه های ممکن، از همين حالا آغاز شود. همانگونه که مناطق فراصنعتی، نظير 'سيليکان ولی' در کاليفرنيا از شهرهای دودآلود صنایع قديم متمايزند، اقتصادهای سينگولاريته نیز شکل نوينی از کار و زندگی را نويد می دهند. این اقتصادها ممکن است از نظر جغرافيايی بيشتر در فضای سايبری قرار داشته باشند تا در ناحيه جغرافيايی خاصی در زمين و يا فضا. اما ایجاد آنها با ایده 'بازگشت پرشتاب' انجام می گیرد بی آنکه حد و سرعتی در پروسه های اساسی خود برای کند کردن شتاب تعبيه کرده باشند (5).

گرچه اين بحث ها ممکن است متعلق به آينده های بسيار دور بنظر آيند، اما امکانی برای حل بسياری از معضلات کنونی نظير بيکاری مزمن و عدم تولید درآمد در چارچوبی ديگر است. بعبارت دیگر باید جسارت داشت و چنين تلاشهايی را آغاز کرد وگرنه ممکن است صنايع گذشته را، آنگونه که دنيای غرب در نيم قرن گذشته کشاورزی را با دادن رايانه ها حفظ کرده است، نگهداريم، که نتيجه اش ضرری جهانی است نه منفعت.


سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
هفدهم آذر ماه 1391
December 7, 2012

پانويس:

1. http://www.singularity.com
2. http://ir.voanews.com/content/blog/1513576.html
3. http://www.ghandchi.com/341-Crisis.htm
4. http://ir.voanews.com/content/blog/1405295.html
5. http://ir.voanews.com/content/blog/1491294.html