پنجشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۴

محمد امینی :درباره کتاب فیلسوف نماهای آیت الله ناصر مکارم شیرازی

محمد امینی :درباره کتاب فیلسوف نماهای آیت الله ناصر مکارم شیرازی
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_57.html


محمد امینی در این گفتگو با پرویز کاردان در برنامه اندیشه با دوستان در تلویزیون اندیشه در روز بیست و یکم ماه اکتبر 2015 نقدی را که پانزده سال پیش به کتاب فیلسوف نماهای آیت الله ناصر مکارم شیرازی نگاشته، مطرح می کند و درباره مواضع برخی روحانیون در دوران رژیم شاه وارد بحث می شود. در این بحث همچنین به فتواهای روحانیون در دوران فتحعلیشاه و تحمیل معاهده ترکمانچای به ایران اشاره می کند و اینکه برخی از روحانیون پس از شکست ایران در جنگ ایران و روس به استقبال قوای روس رفتند. در این گفتگو به موضوعات دیگری از جمله آنکه آزادی روزنامه نگاران چه موضوع مهم حقوق بشری است، پرداخته شده است.



----------------------

سه‌شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۴

تغییر در نحوه ارسال مطالب سایت ایرانسکوپ

تغییر در نحوه ارسال مطالب سایت ایرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_31.html

دوستان عزیز،
 
1. لیست ایمیلی ایرانسکوپ
از این پس مطالب ایرانسکوپ به لیست های ایمیلی ارسال نخواهد شد.
 
2. وبلاگ ایرانسکوپ
مطالبی که در صفحات فیسبوکی عمومی قابل دسترسی است در وبلاگ ایرانسکوپ درج نخواهند شد و شما می توانید آن مطالب را با مراجعه به صفحه اول سایت ایرانسکوپ* با کلیک روی صفحات عمومی فیسبوک مطالعه کنید. اگر صفحه عمومی فیسبوکی دارید که لیست نشده لطفاً لینک آن را به آدرس زیر** ارسال کنید.
 
3. فیسبوک فارسی ایرانسکوپ
همه مطالب درج شده در وبلاگ ایرانسکوپ از طریق فیسبوک در لینک بالا قابل دسترسی است. لطفاً اگر آن صفحه را لایک نکرده اید، لایک کنید تا از تازه ترین مطالب از طریق فیسبوک مطلع شوید.
 
4. توییتر فارسی ایرانسکوپ
همه مطالب درج شده در وبلاگ ایرانسکوپ از طریق توییتر نیز در لینک بالا قابل دسترسی است و می توانید با دنبال کردن در توییتر از مطالب جدید مطلع شوید.
 
5. آرشیو نوشته های سام قندچی
https://twitter.com/ghandchi
این مطالب در آدرس بالا قابل دسترس می باشند. همچنین می توانید این نوشته ها را ازطریق توییتر در آدرس دوم در بالا دنبال کنید.
 
6. مطالب ایرانسکوپ به زبان انگلیسی
همه مطالب ایرانسکوپ به زبان انگلیسی از طریق استامبلر در آدرس بالا قابل دسترس است و از طریق فیسبوک و توییتر نیز با استفاده از لینک های بالا می شود دنبال کرد.
 
7. بالاترین
برخی از مطالب ایرانسکوپ در سایت بالاترین درج می شود و در لینک بالا قابل دسترس هستند.
 
8. خبرهای منابع مختلف
خبرهای منابع مختلف در لینک بالا قابل دسترس است که البته این لینک آهسته کار می کند و قدری صبر می خواهد.
 
9. جستجوگر ایرانسکوپ
شما می توانید همه مطالب درج شده در سایت ایرانسکوپ را با استفاده از جستجوگر لینک بالا پیدا کند.
 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی
بیست و هشتم مهر ماه 1394
October 20, 2015

*صفحه اول سایت ایرانسکوپ
 
**آدرس ایمیلی ایرانسکوپ 
iranscope@hotmail.com
 
 
 
 

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com


 

----------------------

دوشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۴

یادداشتی از دکتر احسان یار شاطر درباره مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

یادداشتی از دکتر احسان یار شاطر درباره مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_88.html

با سپاس از اشاره علی سجادی در فیسبوک  به یادداشت زیر از دکتر احسان یار شاطر

دبا: به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس و فعالیت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، از تعدادی از دانشمندان و محققان خواسته شد درباره این مرکز و آثار محققانه منتشره توسط آن اظهار نظر کنند. استاد دکتر احسان یارشاطر دانشمند نامور معاصر از نخستین کسانی بود که در این باره یادداشتی نوشتند و ارسال کردند.

دکتر احسان یارشاطر متولد ۱۴ فروردین ۱۲۹۹ در همدان است. او بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد بازنشسته مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک است. نخستین ایرانی است که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به مرتبه استادی رسید. استادیارشاطر همچنین بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایران و اسلام بوده است که پیش از انقلاب اسلامی ایران در تهران منتشر می شده است. او سپس دانشنامه ایرانیکا را در دانشگاه کلمبیا بنیاد نهاد که مجلدات متعددی از آن تا کنون منتشر شده است و از ابتدای دهه ۱۹۷۰تا كنون نزدیک به ۴۰ ویراستار و بيش از۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشته‌اند. او همچنین از بنیانگزاران بنگاه ترجمه و نشر کتاب در تهران بوده است و دهها اثر ممتاز زیر نظر او در این مؤسسه منتشر شده است. دکتر یارشاطر ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم به عهده داشته‌ و طراح شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران و ويراستار بعضي از مجلدات آن است.متنی را که در زیر می خوانید یادداشت دکتر احسان یارشاطر درباره مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است:

دائرة المعارف بزرگ اسلامی و مرکزی که آن را به طبع می رساند به نظر من مهمترین تاُسیسی است که در جمهوری اسلامی در رشته علوم انسانی بوجود آمده است، تاسیسی که می تواند موجب مباهات هر ایرانی باشد. تاثیر آن در اشاعه اطلاعات درباره ایران و تاریخ و فرهنگ آن و پیشبرد ایرانشناسی بیش از هر موسسه خصوصی دیگری بوده است. این مرکز که در طی سالیان گذشته توسعه ای بیش از حد انتظار داشته است نتیجه همت والا و حسن تدبیر و مدیریت موثر جناب آقای کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز و مدیر دائرة المعارف بزرگ اسلامی، بوده است. حتی اطلاعی اجمالی از روش کار، تشکیلات، کتابخانه مرکز و دانشمندانی که به تهیه و تنظیم مطالب دائرة المعارف بزرگ اسلامی پرداخته یا می پردازند موجب تحسینی عمیق و کم نظیر است.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی که به زبان فارسی انتشار می یابد و هم زمان ترجمه عربی و ترجمه ملخص انگلیسی آن نیز منتشر می شود همه ضوابطی را که دائرة المعارف های بزرگ دنیا در کشورهای پیشرفته رعایت می کنند بکار می برد. از این ضوابط می توان بخصوص به پایبندی به تحقیق دقیق مطالب مقالات بصورتی کاملاً علمی با پرهیز از مبالغه و بدون راه دادن به حب و بغض و رعایت بیطرفی در ایراد مطالب را نام برد. نکته مهم دیگری در این زمینه استناد دائرة المعارف بزرگ اسلامی به منابع کتبی و دوری جستن از ذکر مطالبی نامستند است. به دست دادن منابع اطلاع با ذکر سال و محل چاپ و شماره صفحه یا صفحات هر منبع از خصوصیات دیگر دائرة المعارف بزرگ اسلامی است.

آنچه کار گردانندگان دائرة المعارف بزرگ اسلامی را کمی دشوار می کند شمول فوق العاده آن است. این دائرة المعارف به عالم اسلام از اندونزی تا مراکش و آمریکای شمالی ناظر است. طبعاً یافتن متخصص برای تالیف مقالاتی که مربوط به کشورهایی دور از ایران مثل بنگلادش و مالزی، و اسلام در برخی کشورهای آفریقای و یا در میان سیاهان ایالات متحده، گاه غیرممکن و ناچار اکتفا به منابع دست دوم است. ولی روشی که دائرة المعارف بزرگ اسلامی برای تالیف مقالات برگزیده است و مبتنی بر جمع آوری منابع و قرار دادن آن ها در اختیار کسی که مقاله به امضای او منتشر می شود موجب می شود که حتی اگر موضوع مقاله ای جزء مطالبی نباشد که مولف در آن ها تخصص دارد، جمع آوری منابع و استفاده از آن ها، مقاله قابل قبولی به دست می دهد. به هر حال چون تمرکز عمده دائرة المعارف بزرگ اسلامی بر کشورهای فارسی زبان است این دشواری با استفاده از تحقیقات دست اول دانشمندان غیر ایرانی حل می شود.

انتشار ترجمه انگلیسی دائرة المعارف بزرگ اسلامی اقدامی بسیار بجا و سودمند است و فوائد زحماتی را که برای تدوین دائرة المعارف بزرگ اسلامی کشیده می شود عام می کند. انتشار این ترجمه کار ساده ای نیست. حروفچینی آن، نقل کلمات فارسی و عربی به الفبای انگلیسی و تصحیح نمونه های مطبعی مقالات همه محتاج دقت نظر فوق العاده است. سال های بسیار بلکه بیش از یکی دو قرن ما ایرانیان از علم و ابتکار و تحقیق مردم مغرب زمین سود جسته ایم، حال با انتشار تحقیقات ایرانی به زبان انگلیسی در ترجمه انگلیسی دائرة المعارف بزرگ اسلامی نوبت آن بتدریج فرا می رسد که طالبان علم در مغرب زمین از تحقیقات دانشمندان ایرانی سود بجویند.

در ایران چندین بار کسانی به خیال انتشار دائرة المعارف افتاده اند، ولی عموماً در همان مراحل مقدماتی از کار باز مانده اند و مشکلات گوناگون چنین اقدامی مانع ادامه کار آن ها شده است. باید سپاس داشت که کاری چنین عظیم در کف با کفایت مدیری مصمم و توانا که حسن تدبیر و کفایتش او را مدیری استثنائی و موفق می سازد قرار گرفته است که نه تنها با وجود همه مشکلات انتشار دائرة المعارف بزرگ اسلامی را ادامه داده است، بلکه روز به روز بر وسعت و فایده آن نیز افزوده است.

من برای اعتمادی که دانشمندان و اهل کتاب در ایران نسبت به دائرة المعارف بزرگ اسلامی و مدیر آن پیدا کرده اند نظیری نمی شناسم، چه افراد عالم و خبیری که عمری را در کسب دانش و فراهم آوردن کتابخانه ای صرف کرده اند وقتی قدم های پیک اجل را نزدیک دیده اند با کمال میل و رغبت همه کتابخانه و اسناد خود را به کتابخانه دائرة المعارف بزرگ اسلامی سپرده اند. چه، مطمئن بوده اند که در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی کتابخانه آن ها بی فایده نخواهد ماند و با این اطمینان با خاطری آسوده کتابخانه و اسناد خود را در اختیار مرکز قرار داده اند. کافی است به یاد بیاوریم که ایرج افشار و عبدالحسین زرکوب و محمد جواد مشکور و ماهیار نوابی و بسیاری دیگر چنین کرده اند.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی از یک سو از بهترین دانشمندان ایران درعلوم انسانی مثل زنده یادان احمد تفضلی، عبدالحسین زرین کوب و ایرج افشار و دانشمندان عالیقدری مانند صادق سجادی، نصرالله پورجوادی، محمود امید سالار، بدرالزمان قریب، ژاله آموزگار، جلال خالقی مطلق دانشمندان متعدد دیگری که غالباً عضو شورای عالی علمی دائرة المعارف بزرگ اسلامی و یا روسای بخش های مختلف آن هستند سود برده است و هم مکتبی برای تربیت دانشمندان جوانی که آماده آموختن بوده اند بوده است؛ و از این لحاظ مانند بهترین دانشگاه ها و گاه برتر از آن ها بوده است.

باید بگویم که در میان همه دانشمندانی که فهرست آن ها در آغاز هر مجلد آمده و در تالیف مقالات شرکت کرده اند جای استادان فاضل احمد مهدوی دامغانی و محمد رضا شفیعی کدکنی برای من خالی است.

چه بسیار انسان در ایران از کسانی که در قصد خیری توفیق نیافته اند می شنود بی توفیقی خود را نتیجه اعمال یا مخالفت یا عدم مساعدت دیگران یا دولت و یا نتیجه فقر منابع مالی شمرده اند. اقدام و توفیق بی نظیر جناب آقای کاظم موسوی بجنوردی نشان می دهد که آنجا که همتی بلند با تفکری صحیح و تدبیری درست تواُم شود می توان شاهد مقصود را در آغوش گرفت.

احسان یارشاطر،
دانشگاه کلمبیا
 

منبع:
http://www.cgie.org.ir/fa/news/82729


----------------------

یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۴

دکتر هادی زمانی: چالش های فراروی اقتصاد ایران

دکتر هادی زمانی: چالش های فراروی اقتصاد ایران
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_18.html

دوست عزیز آقای دکتر هادی زمانی در سخنرانی پانزدهم ماه اکتبر 2015 خود در انجمن فرهنگی ایرانیان مقیم اتریش که در ویدیوی زیر ملاحظه می کنید، دورنمای اقتصادی ایران را در پی لغو تحریمها مورد بررسی قرار داده است.


 






----------------------

شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۴

حشمت طبرزدی: دیدار با خانواده زندانیان بهایی

حشمت طبرزدی: دیدار با خانواده زندانیان بهایی

شب گذشته به همراه اعضای خانواده، میهمان خانواده های زندانیان بهایی موسوم به ،،یاران ایران،، بودیم.خانجانی،نعیمی،رضایی، توکلی،تیزفهم،کمال ابادی و شهریاری، هفت هم میهن بهایی هستند که در کنار صدها بهایی دیگر،به جرم بهایی بودن و تبلیغ عقاید خود، بیش از 7 سال است که در زندان به سر می برند و هر کدام به 20 سال حبس محکوم شده اند. این زندانیان وطن پرست و محترم و انسان های شریف، در زمان بازجویی مورد شکنجه های فراوان از جمله شکنجه جسمی قرار گرفتند و اقایان خانجانی،نعیمی و توکلی زیر ضربات کابل قرار گرفتند تا به جرم ناکرده یعنی جاسوسی، اعتراف دروغین کنند که نکردند.
در ایران ، بهایی ها حق تحصیل، حق کار در دستگاههای دولتی و حق تبلیغ عقاید خود را ندارند. به شدت زیر فشار هستند تا کشور خود را ترک کنند، اما دولت به دروغ ادعا می کند که انها از حق شهروندی برخوردار هستند.اگر چه بهایی ها به یک جریان منزوی تبدیل شده و مناسبات خود با دیگران را بعضا بر پایه ی مسائل مذهبی تنظیم کرده که همواره در زندان یا بیرون از زندان به انها تذکر داده و خواستار این شده ام تا در چنین مناسباتی تجدید نظر نمایند، اما همواره مورد ستم تاریخی قرار گرفته تا انجا که خامنه ای از انها فرقه ضاله مضله نام برد و فشار را بر انها صد چندان کرد.
در شام شب گذشته، به انها یاداور شدم:به دلیل این که همواره عضوی از جامعه اسلامی و نیز در ابتدای انقلاب، فردی مدافع جمهوری اسلامی بوده که از این دو ناحیه به شما ستم ها شده، اموال شما را غارت کرده اند و بسیاری از شما ها را به حبس و شکنجه و اعدام گرفتار نموده اند، به سهم خود پوزش می خواهم و درعین حال شما را دعوت می کنم تا فارغ از مناسبات مذهبی، درد و رنج مردم ایران را رنج خود بدانید و با همه ی مردم بر پایه ی مناسبات انسانی و هم میهن بودن ، فارغ از مناسبات مذهبی ،رفتار کنید.
 
منبع:

 

 



----------------------

جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۹۴

شادی صدر: چرا اصلاح طلبان خارج از دهه 60 حرفی نمیزنند

شادی صدر: چرا اصلاح طلبان خارج از دهه 60 حرفی نمیزنند
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/60.html

شادی صدر: یک بار ساده‌دلانه از دوستی پرسیدم: چرا این همه اصلاح طلبی که از ایران بیرون آمده اند و دیگر تیغ سانسور و تهدید سرکوب پشت سرشان نیست، درباره آنچه راجع به دهه 60 می دانند، لب از لب باز نمی‌کنند. و او جواب داد: برای اینکه این کار، یک خودکشی سیاسی است. کافی است یکی از آن‌ها شروع به حرف زدن بکند و بعد، بقیه ناگزیر می شوند در پاسخ به او، شروع به گفتن حقایق بکنند و این مثل یک دومینو، تا آخر می رود، همه‌شان را یکی یکی زمین می اندازد و دیگر چیزی از آن‌ها به عنوان یک گروه سیاسی باقی نم...ی ماند.
فقط نگاهی کوتاه به اسم و توضیحات مربوط به اصلاح‌طلبان فعلی، صانعی، انصاری، موسوی تبریزی، یونسی، موسوی خویینی‌ها، که در این مجموعه در کنار اسامی کسانی مثل خلخالی، محسنی اژه‌ای، مرتضوی، حاج داود، مقیسه، پورمحمدی، صلواتی و... گذاشته شده‌اند برای بار چندهزارم این حقیقت را که در وقایع خونبار دهه 60، هر دو گروه سیاسی دارای مجوز فعالیت در صحنه سیاسی امروز ایران به یکسان نقش داشته اند، به ما یادآوری می کند. این تصاویر دوباره و چندباره به این سئوال پاسخ می دهد که چرا تا همین امروز، اصلاح‌طلبان علاقه ای به گشوده شدن پرونده دهه 60 ندارند.

ضمیمه:
مقام‌های عالی قضایی جمهوری اسلامی
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/10/150923_iran_judicial_profiles

http://www.bbc.com/persian/iran/2015/10/150923_iran_judicial_profiles

منبع:




----------------------
http://www.iranscope.com

حشمت طبرزدی: زندانیان سیاسی-عقیدتی و بی مسئولیتی ما!؟

حشمت طبرزدی: زندانیان سیاسی-عقیدتی و بی مسئولیتی ما!؟
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_16.html

امروز یکی از زندانیان سیاسی زنگ زده بود.با او گپ میزدم و از شرایط خودش و دوستان می پرسیدم. به او گفتم تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی از شماره بیرون است. نمی دانم در باره ی کدام حرف بزنیم و از وضعیت نامناسب او و خانواده اش بگوییم. یادم هست دو سال و نیم پیش که گروهی برای روحانی تبلیغ می کردند،مدعی بودند که قرار است ، همه زندانیان سیاسی را ازاد کنند. نه تنها چنین نشد که بر شمار انها افزوده گردید! از حال زندانیان و خانواده انها نمی پرسیم و گاهی فقط از چند زندانی حرف می زنیم.گویا فقط چند زندانی سیاسی و عقیدتی وجود دارد! اهسته می رویم و اهسته می اییم تا گربه شاخمان نزند! یادم هست طی 16 سال گذشته حتا برخی از نزدیک ترین دوستان و خویشان از من و خانواده ام نمی پرسیدند که مبادا برایشان مشکلی پیش بیاید و مثلا به خطر بیفتند و از زندگی و کسب و کار عقب بمانند!؟ برای ما بی مسئولیتی و راحت طلبی به صورت فرهنگ در امده است.از دیگر سو برای همه، نسخه می پیچیم و می خواهیم دنیا را تغییر بدهیم! از همه بدتر این که با حکومتی خشن و بی رحم و قانون شکن رودررو هستیم که فقط با زور و دروغ حکم می راند. امروز می روم خانه ی یکی از این ستمدیدگان تا کمینه، همدردی خودم را با انها ابراز کنم. می دانم چند تن از این زندانیان نیز دربیمارستان ها هستند اما نمی دانم چند نفر از ما، به انها سر می زنیم.

منبع:

----------------------

چهارشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۹۴

هانا کامکار: ترانه های محلی محمد رحمانیان

هانا کامکار: ترانه های محلی محمد رحمانیان
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_83.html


"حالا دیگه من جِز نمی زنم، جیغ نمی زنم...حالا دیگه فقط دف می زنم و می خونم. می خونم برای دخترایی که خیال می کنی خودشون بنزین و نفت سرشون خالی می کنند و یک کبریت هم روش.... نه خالو ، ما دیوانه نیستیم خودمون را آتیش بزنیم.کارِ اوناست،پدرامون،برادرامون،مردای محله،مردای شهر.....
"بشنوید صدای هانا کامکار رو در نمایش ترانه های محلی محمد رحمانیان که به جای تمامی زنانی که در آتش باورها و سنت های پوسیده سوختند خوند و ناله سر داد"









منبع:
https://goo.gl/QVJ2uq



----------------------

سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۴

بحث دکتر رابرت بامبان در مورد 28 مرداد

بحث دکتر رابرت بامبان در مورد 28 مرداد
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/28.html

آقای دکتر رابرت بامبان در این گفت و گو با سهراب اخوان در برنامه اندیشه های تلویزیون اندیشه تحلیل خود را از وقایع 28 مرداد ارائه می دهد. توضیحاتی در مورد خانم لمبتون و برادران رشیدیان می دهد. به گفته آقای بامبان خانم لمبتون مأمور ام آی 6 بریتانیا در ایران بوده است. بحثهای جالبی نیز در مورد فضل الله زاهدی مطرح می کند که به گفته آقای رامبان محبوب بوده و می توانست اعلام جمهوری کند. در مورد اعمال افشارطوس در گرگان می گوید که سابقه خوبی نبوده است.


منبع:



----------------------

علی سجادی: تهدید به قتل در مجلس: از شورای ملی تا شورای اسلامی، از شادروان دکتر مصدق تا روح الله حسینیان


علی سجادی: تهدید به قتل در مجلس: از شورای ملی تا شورای اسلامی، از شادروان دکتر مصدق تا روح الله حسینیان
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_86.html


علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، از سوی یکی دو تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از جمله حجة الاسلام روح الله حسینیان (از روحانیان سرشناس) به مرگ تهدید شده اند. این نخستین باری نیست که یک نماینده مجلس در ایران، یک مقام دولتی را به مرگ تهدید می کند. تا جایی که می دانم، بار نخست شادروان دکتر محمد مصدق در جلسه هشتم تیرماه ۱۳۲۹ رزم آرا را که نخست وزیر بود – و لایحه قرارداد الحاقی نفت موسوم به «گس – گلشاییان» را به مجلس برده بود – به مرگ تهدید کرد و گفت: «…خدا را شاهد است اگر ما را بکشند،‌ پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمی رویم. به وحدانیت حق خون می کنیم. خون می کنیم، می زنیم و کشته می شویم…. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی ترم، می کُشم، همین جا شما را می کُشم…. اين طرح اگر به تصويب برسد ، من با دست خودم تو را می کُشم!»
جمال امامی در پاسخ دکتر مصدق گفت: من از آقای مصدق تعجب می‌کنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله‌میدانی می‌آمدند این جا!

به هر حال رزم آرا لایحه الحاقی را – که منافع ایران در آن لحاظ نشده بود – در ۵ دی ۱۳۲۹ از مجلس پس گرفت، و خودش در روز ۱۶ اسفند همان سال توسط خلیل طهماسبی از فداییان اسلام ترور شد. روز بعد در ۱۷ اسفند کمیسیون نفت در مجلس قانون ملی شدن را تصویب کرد و بر اساس آن، بعد از ابراز تمایل مجلس به نخست وزیری دکتر مصدق، وی از سوی شاه به نخست وزیری منصوب شد.
(خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا که موقتاً به واسطه مصوبه جبهه ملی از مرگ نجات یافت)

 

در آن زمان شایعات و گزارشهای ضد و نقیضی که عمدتاً از سوی حزب توده ایران و طرفداران جبهه ملی منتشر می شد حکایت از این داشت که شاه در قتل رزم آرا دست داشته است. از جمله مهندس سحابی در خاطراتش نوشته است: «عده ای از محققین را نظر بر این است که گلوله ای که رزم آرا را از پا درآورد از سوی یکی از محافظین خود او و با هدایت شاه و دربار شلیک شده باشد. شاه نگران کودتا بود. اما ترور رزم آرا در هر حال در برنامه فداییان اسلام بود».

تبرئه خلیل طهماسبی توسط لایحه جبهۀ ملی
در روز 16 مرداد ۱۳۳۱ (در دوره زمامداری دکتر مصدق) نمایندگان جبهه ملی لایحه ای با قید سه فوریت مبنی بر عفو و آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا به تصویب مجلس رساندند. در مصوبه آمده بود: «چون خیانت حاج‌علی رزم‌آرا بر ملت ایران ثابت گردیده هر گاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود.»
(شادروان دکتر مصدق و آیت الله ابوالقاسم کاشانی: روزهای خوش همکاری!)
 

 مخالفان دکتر مصدق می گویند تعجیل در تصویب این مصوبه – که مباین روح قانون اساسی و اصل تفکیک قوا و مداخله قوه تقنینیه در قوه قضاییه به حساب می آمد – به این دلیل بود که مبادا محاکمه خلیل طهماسبی و احضار مطلعین و تهدید کنندگان به دادگاه، مشکلاتی برای اعضای جبهه ملی، از جمله شادروان دکتر مصدق و آیت الله ابوالقاسم کاشانی به وجود بیاورد.

خلیل طهماسبی تجسم ارادهٔ ملی
از میان اعضای جبهه ملی، دکتر مظفر بقایی که در آن زمان هنوز از دکتر مصدق جدا نشده بود و از ارکان جبهۀ ملی به شمار می رفت با تهدید نظام قضایی کشور در مجلس گفت: «چون سپهبد علی رزم‌آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و ریاست دولت… از هیچ قانون‌شکنی من‌جمله مداخله و ارعاب و تخویف دستگاه قضایی و قوهٔ مقننه دریغ نکرد… بنابراین امضاکنندگان زیر آقای استاد خلیل طهماسبی را تجسم ارادهٔ ملی و عمل او را اجرای قضاوت افکار عمومی دانسته رجاء واثق داریم که به احترام افکار عمومی و حکومت مشروطهٔ ایران از طرف دادگاه رأیی بر خلاف عدل و وجدان صادر نخواهد گردید چه در این مورد ملت ایران است که مشمول رأی قضات آن دادگاه قرار خواهد گرفت»!

آیت الله کاشانی نیز به عنوان یکی دیگر از ارکان جبهه ملی و نهضت ملی شدن نفت، ضمن تایید قتل توسط خلیل طهماسبی گفت: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده‌است.»

در جبهۀ فداییان اسلام
و اما در میان جبهه فداییان اسلام، در خاطرات سید محمد واحدی و حاج مهدی عراقی از رهبران فداییان اسلام درباره توطئه قتل رزم آرا آمده که برنامه ترور با همفکری جبهه ملی و با اطلاع دکتر مصدق انجام شده بود.
به گزارش همین خاطرات، در جلسه ای که به این منظور برگزار شده بود این اشخاص حضور داشته اند: عبدالقدیر آزاد، مظفر بقایی، ابوالحسن حائری زاده، کریم سنجابی، سید علی شایگان، حسین فاطمی، نریمان، و حسین مکی، از جبهه ملی ایران؛ و نواب صفوی از فداییان اسلام.
دکتر فاطمی در جلسه گفته بوده که «من اصالتاً از طرف خودم هستم و وکالتاً از طرف مصدق» و بر این نکته تاکید کرده اند که دکتر مصدق گفته‌اند هر تصمیمی که در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرا است»؛ اگرچه خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا در بازجویی گفته بود در آن جلسه ابوالحسن حائری زاده از طرف دکتر مصدق حضور یافته بود، ولی به هر حال نقشه توطئه قتل رزم آرا با همکاری جبهۀ ملی ایران، و دست کم با آگاهی دکتر مصدق و دیگر بزرگان جبهه ملی و آیت الله کاشانی ریخته شده بود.

مهندس عزت الله سحابی در کتاب خاطرات خود با عنوان «نیم قرن خاطره و تجربه» می نویسد: «در جلسه ای با حضور نواب صفوی از فداییان اسلام و دکتر فاطمی، بقایی، مکی ، شایگان از جبهه ملی و البته بدون حضور مصدق و کاشانی برخی از چهره های جبهه ملی گفتند شاه فعلا خطرناک نیست و کارها زیر سر رزم آراست. نواب، فنجان چای خود را بر می گرداند و می گوید: به فرض که رزم آرا ساقط شد. آیا شما قول می دهید احکام اسلامی را اجرا کنید؟» (خاطرات عزت الله سحابی، ص 99)

ظاهراً باید پذیرفت که همه طرفهای سیاسی در ایران – از مصدق و جبهۀ ملی گرفته تا کاشانی و فداییان اسلام و شاه – از قتل رزم آرا راضی بودند.
با همه این حرفها و اسناد و شواهد، دکتر مصدق در خاطرات و تألمات خود می‌نویسد: قاتل رزم‌آرا هر که بود رفع کدورت از اعلیحضرت کرد!
***
برگردیم سر تهدید علی اکبر صالحی و محمد جواد ظریف توسط حجة الاسلام روح الله حسینیان.
حجة الاسلام روح الله حسینیان همان شخصیت معروفی است که گفته بود «آخه باباجون والله ما خودمان یک زمانی قاتل بودیم»!
(فرمایش حجة الاسلام روح الله حسینیان تیتر روزنامه ها شد!)



بفرمایید سری بزنیم به به مجلس انس حجة الاسلام در مدرسه شهیدین مشهد در شانزده هفده سال پیش و از فرمایشات ایشان فیض ببریم:
«می گویند (سعید امامی) دارو هم استفاده کرده و خودش را تمیز کرده بود. چند بسته شما به ایشان دادید؟ می گویند «یک بسته»، می گویم: خب از یک بسته چقدر باقی می ماند که خورده باشد و مرده باشد؟ می گویند دکترها گفتند که محلول یک استکان. گفتم آخه باباجون، آخه ما خودمان یک زمان قاتل بودیم. یک زمانی زندانبان بودیم. یک زمانی همۀ این چیزها را گذراندیم. تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چطور با یک استکان که آن هم شما می گویید که بلافاصله بردند به بیمارستان و شست و شو دادید، این خورد و مرد؟….» (کیهان ۲۱ دی ماه ۱٣۷۷) البته ایشان فرموده بودند که سعید امامی (معروف به اسلامی) از «درِ امام حسین» وارد بهشت شدند!

بر ما و شما و همه مسلمین و مسلمات واضح و مبرهن است که تخصص حجج الاسلام والمسلمین در قتل با چاقو، واجبی، و تصادف با اتومبیل است، و ما هنوز خبری از قتل و دفن جسد زیر سیمان و بتن توسط روحانیان نشنیده ایم، اما می دانیم که روحانیان ما ماشاء الله همه فن حریفند!
حضرت امام خمینی هم فرموده بودند: «… آن شبیه خوانهای سابق را یادتان است که شبیه می‌خواندند. حالا هم خیلی می‌پرسند. و ما هم می‌گوییم بهتر این است روضه بخوانند. شمر خوب آن بود که در شمری خوب باشد. و شبیه سیدالشهدای خوب این بود که شبیه او را خوب درآورد. در این امور آن کسی که کار خودش را، این تصرف در کار او نکند. آن هم تصرف در کار او نکند. هر کسی کار خودش را خوب انجام بدهد. اگر هر کسی خودش را موظف داشت به اینکه آن کاری که محول به اوست خوب انجام بدهد، خواهد خوب انجام گرفت….» (صحیفۀ نور، جلد 11، ص 283)

آخرین خبر:
و آخرین خبر این که حجة الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان بعد از تهدید علی اکبر صالحی به قتل و دفن او زیر سیمان، حال خودش خراب شده و به بیمارستان رفته است. جالب این که بعد از بستری شدن «قاتل بعد از این»، علی اکبر صالحی (یعنی «مقتول بعد از این») به عیادت وی رفته است. واقعاً که قدما راست گفته اند که: صید از پی صیاد دویدن مزه دارد!

بعد از تحریر:
این نکته را هم یادم رفت بگویم که عنصر دیگری نیز در شباهتِ بین تهدید به قتل رزم آرا توسط شادروان دکتر مصدق در مجلس شورای ملی، و تهدید به قتل علی اکبر صالحی توسط حجة الاسلام روح الله حسینیان در مجلس شورای اسلامی، دخیل است و آن عنصر «سیمان» است.
سری هم بزنیم به جلسه خصوصی مجلس شورای ملی در هشتم تیرماه 1329: قبل از آن که شادروان دکتر مصدق رزم آرای نخست وزیر را تهدید به قتل کند، رزم آرا خطاب به نمایندگان گفته بود: «آقایان شما یک کارخانه سیمان را هنوز نمی توانید اداره کنید. شما که کارخانجات کشور را در نتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداخته اید که ضرر می دهند با کدام پرسنل و با کدام وسایل می خواهید نفت را شخصا استخراج و ملی کنید.»
البته آنها که از جلسه خصوصی مجلس این عبارت را به خارج بردند و پراکندند، این طور نقل کردند که گویا رزم آرا گفته بوده است «ما لولهنگ (آفتابه) هم نمی توانیم بسازیم…»! و حالا بعد از 65 سال – با توجه به رابطه لولهنگ و آخوند – روشن می شود که چه کسی از جلسۀ خصوصی مجلس این حرف را به خارج برده بوده است.
به علاوه می فهمیم که سیمان هم در فرهنگ سیاسی و ترورهای سیاسی ما نقش داشته، و هنوز هم دارد.
بیخود نبود که آن بزرگوار در رقابت با قرآن فرموده بود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، ای کاش سیمان آورده بودید»!
 
منبع:



----------------------

یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۴

مقام رییس قوه قضاییه باید انتخابی شود

مقام رییس قوه قضاییه باید انتخابی شود

حدود دو سال پیش در ویرایش نخستین این نوشتار تحت عنوان "سؤالی از حقوقدانان ایران" گفتمانی را مطرح کردم که در قانون اساسی ایران و آمریکا، انتخابی نبودن رییس قوه قضاییه باعث عدم پاسخگویی قوه قضاییه در مقابل مردم شده است. در ایران هیچ مقام قضایی انتخابی نیست و در آمریکا تعداد مقامات عالی انتخابی در قوه قضاییه بسیار اندک است. متأسفانه به رغم تکرار سؤال از دوستان و حقوقدانان ایران که بسیاری نیز از فعالين صاحب نام جنبش مدنی و سياسی هستند و زندان کشیده اند، پاسخی دریافت نکردم (1). در نتیجه نظر خود را در سطور زیر به روشنی ارائه می کنم. چه در جمهوری اسلامی، چه در دوران سلطنت سکولار پهلوی و پيش از آن، قوه قضائيه ايران بی عدالتی های فراوانی را رقم زده است و مهمترين آنها نيز احکام مربوط به جرائم به اصطلاح سياسی است. در واقع پس از مشروطيت نمايندگان قوه مقننه اقلا بايد در ظاهر منتخب مردم می بودند، و قوه مجريه نيز اقلا در زمان جمهوری اسلامی رييس جمهورش بايد با دادن رأی مردم انتخاب شود، وليکن قوه قضائيه گوئی قرار هم نيست که منتخب مردم باشد.
درست است حتی در آمريکا نيز ديوان عالی کشور منتخب مردم نيست، که لزوماً بر سيستم درستی طرح ريزی نشده، اما حتی در آمريکا دست کم در اکثريت به اتفاق ايالات کشور دادستان های کل که به نوعی به عرصه قضائی مرتبط می شوند، منتخب مردم می باشند. همچنين تصور اين بوده که انتخاب ژوری از ميان همقطاران متهمان نوعی دموکراسی در اين عرصه باشد که شايد در جوامع کوچک اوليه اين قاره می توانسته چنين طرحی به ارتقا دموکراسی محلی کمک کند اما امروز بسيار بی اهميت است. البته اينجا بحث قانون اساسی آمريکا نيست که در عرصه قوه قضائيه چندان دستاورد مهمی نداشته است. با اینحال خاطر نشان کنم که از نظر اینجانب انتخابی نبودن رییس قوه قضاییه در قانون اساسی آمریکا اشتباهی بوده که بنیانگذاران این کشور مرتکب شده اند.
سؤالی که مطرح است اين است که از نظر حقوقدانان ايران کدام مقامات در قوه قضائيه کشور بايد انتخابی باشند؟ منظور اينکه فقط استقلال قوه قضائيه که دردی را دوا نمی کند و لازم است مقامات قضايی به نوعی در مقابل مردم پاسخگو باشند. سالها در جمهوری اسلامی و رژيم شاه اعدام های مخالفين از سوی هواداران حقوق بشر محکوم شده است. اما آيا کسی مقام انتخابی معينی را می تواند در قوه قضائيه در سيستم آلترناتيو مورد نظر خود نام ببرد که مردم بتوانند بخاطر تصميمات غلط قوه قضائيه به او رأی ندهند يا او را با رأی گيری عمومی برکنار کنند. يکبار رژيم در ايران عوض شد اما اين معضل هنوز سر جای خود باقی است. ممکن است گفته شود در رژيم شاه تمام دستگاه قضايی از بالا تا پايين توسط شاه منصوب می شد و در دوران جمهوری اسلامی توسط ولی فقيه اين کار صورت می گيرد. اما اقلا بعد از مشروطيت در عرصه مقننه مجلسی انتخابی اضافه شد و در دوران جمهوری اسلامی در عرصه قوه مجريه مقام انتخابی رياست جمهوری اضافه شد و جدا از اندازه درستی انتخاباتها در هر زمان، بالاخره وکلای مجلس بعد از مشروطه و رييس جمهور در جمهوری اسلامی قرار است انتخابی باشند.  اما در قوه قضائيه حتی چنين انتظاری هم نيست و حقوقدانان ايران نيز فقط خواستار آزادی زندانيان سياسی شده اند و يا اعدام ها را محکوم کرده اند اما طرح تازه ای برای انتخابی کردن قوه قضائيه ارائه نکرده اند.
حتی کسانيکه قانون اساسی تازه آلترناتيوی برای ايران پيشنهاد کرده اند در جزئيات از طرحی برای مقامات انتخابی در قوه قضائيه حرفی به ميان نياورده اند. اميدوارم حقوقدانان ايرانی دراين مورد نظر بدهند چرا که بيش از صد سال پس از انقلاب مشروطيت هنوز در عرصه قضائی ايران از راهيابی برای کنترل و محاسبه در قوه قضائيه و مسؤل بودن در مقابل مردم خبری نيست. از نظر اینجانب رییس قوه قضاییه در ایران، چه در حال حاضر و چه در هر رژیمی در آینده باید مقامی انتخابی شود تا که با پاسخگویی عالیترین مقام این قوه در برابر مردم، نخستین گام برای دموکراتیزه کردن کل قوه قضاییه برداشته شود.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
نوزدهم مهر ماه 1394  
October 11, 2015
پانویس:
1. سوالی از حشمت طبرزدی و نسرین ستوده
http://www.ghandchi.com/954-tabarzadi-sotoudeh.htm
متون برگزیده




----------------------
http://www.iranscope.com

شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۴

بازهم درباره موج تازه بازگشت به ایران

بازهم درباره موج تازه بازگشت به ایران
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_43.html

روز گذشته درباره موج تازه بازگشت ایرانیان به وطن نوشتم "که یادآور نخستین روزهای دولت خاتمی است که بسیاری می گفتند خاتمی، امیر کبیر ایران است و با هزار آرزو از خارج به ایران بازگشتند. اما احزاب اصلاح طلب نتوانستند پاسخگوی خواستهای ایرانیان در آنزمان باشند؛ سکولارهایی نیز که سالها ساکن ایران بودند، خیلی زود از آن وضعیت نا امید شدند. حتی دولت احمدی نژاد که از اصولگرایان بود و پس از دو دوره دولت اصلاحات به قدرت رسید تلاش بیشتری کرد تا خواستهای سکولارها را در مدنظر قرار دهد تا دولت خاتمی" (1). و در ادامه یادآور شدم که در دوران حاضر در پی ایجاد "حزب اتحاد ملت اسلامی" سؤالات مشابهی برای آینده نگر های ایران مطرح است (2).
 
این موج بازگشت ایرانیان نشان از اعتماد تازه ای به امکان تلاش برای ایجاد بهبود وضع زندگی در ایران است. اگر این اعتماد به دلسردی بیانجامد، شرایط برای حمله نظامی به ایران مهیا می شود، وضعیتی که در پی دلسردی مردم از دولت خاتمی پیش آمد و چند سالی خطر حمله آمریکا و اسراییل به ایران بسیار تشدید شد.
 
اکنون در دورانی زندگی می کنیم که همه خیرخواهان ایران چه در اپوزیسیون باشند و چه در دولت باید برای عادی کردن مناسبات ایران با آمریکا تلاش کنند. آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود در این رابطه می گوید که مذاکره بده بستان است (3). در این شکی نیست و دولت ایران سالهاست که با آمریکا در افغانستان و عراق بده بستان داشته است. اما مردم ایران از داشتن مناسبات متمدنانه با آمریکا در قرن بیست و یکم محروم بوده اند (4). ایرانیان زیادی در این باره نوشته اند (5) و وقت آن است که گامهای عملی در این رابطه برداشته شود.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
هجدهم مهر ماه 1394  
October 10, 2015
 
متون برگزیده

 
پانویس:
 
1. دووئر های حزب آینده نگر
http://www.ghandchi.com/1017-doer-ayandehnegar.htm
 
2. آینده نگر ها و حزب اتحاد
http://www.ghandchi.com/989-futurists-hezbe-etehad.htm
 
3. سیاوش اردلان :سخنرانی خامنه ای و حرفهای روحانی
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_47.html
 
4. فقدان روابط دیپلماتیک با آمریکا فقط به ضرر مردم ایران است
http://www.ghandchi.com/960-us-iran-embassy.htm
 
5. احمد رضا بهارلو: در مورد مناسبات ایران و آمریکا
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_10.html
 
 

----------------------
http://www.iranscope.com

احمد رضا بهارلو: در مورد مناسبات ایران و آمریکا

احمد رضا بهارلو: در مورد مناسبات ایران و آمریکا
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_10.html

اين نابكار بخوبي ميداند كه حضور آمريكا در ايران ، معنايش شروع شمارش معكوس براي پايان حضور آخوند است.
اينرا آخوند نابكار نيك ميداند و بسيار ايرانيان عزيز و احساساتي نميدانند.
خودش راحت و آشكار دارد ميگويد مرگش چيست، ميگويد مذاكره با آمريكا ممنوع است، بخطر ضررهاي بيشماري كه دارد ( براي كي؟) و منفعتي كه اصلا ندارد.( قطعا براي آخوند و ناتانياهو و نه ايراني ها).
من ماتم از فغان دوستان كه شيون راه مياندازند و ناسزا ها ميدهند كه چرا آمريكا با ايران حرف زده؟ (يعني آشكارا و نه بسبك ايران كنترا). چون اين يعني بقاي آخوند!
انگار در اين سي و شش سالي كه آشكارا حرف نميزده حكومتي غير از آخوند در ايران بوده و ما خبر نداشتيم؟
انگار همين آخوند نابكار نبود كه بعد از حيله گروگانگيري خميني و اربابان اروپايي و روسي او كه منجر به قطع رابطه با آمريكا شد، جاي خود را سفت كرد و قدرت را قبضه كرد و فارغ از حضور آمريكا هر چه بود و نبود را نصيب خود كرد و پدر صاحب ملت را درآورد.
انگار همين آخوند نابكار نيست كه با شعار چرند اما حساب شده " مرگ بر آمريكا" حكومت منحوس خود را كه ميگفتند شش ماه دوام نمياورد با همه جهالت ها و خيانت ها و فساد و دزدي و بيرحمي و كشتار و جنگ و سلب آسايش مردم تا بامروز امتداد بخشيده.
خير قربان اين نابكار ميداند چه ميگويد و جماعت احساساتي ما هنوز ................
منبع:



----------------------

دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۴

درباره برخی فیلمهای بی سر و ته روشنفکری

درباره برخی فیلمهای بی سر و ته روشنفکری

سالهاست در فیلمسازی ایران روندی سیاسی و کاملاً آگاهانه وجود دارد که اصطلاحاً فیلمهای روشنفکری خوانده می شود و در میان آنها فیلمهایی هستند کلاً بی سر و ته یعنی فیلم در آخر می خواهد نقطه نظری ارائه ندهد و به اصطلاح مردم را به فکر کردن وادار کند.
 
این نوع فیلمها در دوران رژیم شاه هم وجود داشت و همیشه نیز با این ادعا که رژیم از تولید و پخش آنها جلوگیری می کند چون می خواهد "توده" مردم را در ناآگاهی نگهدارد. در مورد این ادعا در مورد آن فیلمها در میان صاحب نظران بسیار گفت و گو شده و مقصود بحث در اینجا نیست. البته آنزمان فیلمهای مبتذل فارسی هم فراوان بود که آنهم ربطی به آنچه در اینجا مورد بحث است ندارد. موضوع بحث این است که فیلمهای بی سر وته که بخش کوچکی از فیلمهای دوران قبل از انقلاب بود همچنان بعد از انقلاب تولید می شوند و با ادعای مشابه در مورد به اصطلاح توده ها.
 
غرض بررسی ادعای فیلمهای بی سر و ته درباره به فکر وادار کردن مردم عادی است. مردم عادی ایران خودشان عقل دارند و فیلمی که می بینند درباره اش نظر دارند ولی می خواهند نظر فیلمساز را هم ببینند و قضاوت کنند. بی و سر ته بودن، کسی را دانشمند نکرده اما توهینی به بینندگان است. توهینی که بسیاری از روشنفکران با کاربرد اصطلاح "توده" در مورد مردم عادی همچنان مرتکب می شوند.
 
مردم عادی درست است سیاسی نیستند و روز و شب به سیاست نمی اندیشند اما "توده" و "گله" هم نیستند و فکر خود را دارند و در مورد موضوعاتی فکر می کنند که روشنفکران سیاسی ما حتی در خواب هم قادر به درک آنها نیستند و بهتر است روشنفکران سیاسی ایران یاد بگیرند به افکار مردم عادی احترام بگذارند. در مورد تفاوت تشکیلاتی از انسانهایی با فردیت و فرقه های توده های گله وار بحث شده است (1) که اتفاقاً دومی بیشتر واقعیت جمع های روشنفکرانی است که در کالت ها فعال بوده اند (2).
 
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
سیزدهم مهر ماه 1394  
October 5, 2015
 
متون برگزیده

 
پانویس:
 
1 اشکال اپوزيسيون ايران چيست؟
http://www.ghandchi.com/497-fardiat.htm
 
2. آينده نگري و کالت هاي بازمانده جنبش کمونيستي
http://www.ghandchi.com/493-CommunistCults.htm
 
 

----------------------

شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۴

چند کلمه درباره تغییر در امکانات شغلی معلمان

چند کلمه درباره تغییر در امکانات شغلی معلمان

مدتهاست جنبش مدنی معلمان ایران در جریان است و این نوشتار نه بررسی خواستهای آن جنبش است و نه هدف دادن رهنمودی به فعالان صفوف معلمان ایران در مبارزات آنهاست. در ایران در زمان شاه و حتی در دوران جمهوری اسلامی تا مدتها امکاناتی نظیر واگذاری زمین ارزان قیمت از طرف دولت برای ساختن مسکن و امثالهم برای معلمان فراهم می شد اما سالهاست چنین مساعدتهایی به معلمان در حال تنزل بوده، یا از بین رفته است.  هدف این نوشته تنها ارائه انتظاراتی واقع گرایانه از حرفه معلمی در دوران حاضر است و در این زمینه نیز آنچه گفته می شود به این معنی نیست که به تصور نویسنده عوارض جانبی روندهای موجود قابل دفاع باشد بلکه هدف فقط گزارشی از واقعیت است.
 
در 20 سال گذشته موقعیت معلمان در کشورهای پیشرفته تغییرات جدی کرده است. بنظر می رسد این روند در نقاط دیگر جهان نیز در جریان است. واقعیت این است که رشد تکنولوژی کامپیوتر و اینترنت در بخش آموزش و پرورش تغییرات شگرفی ایجاد کرده و می کند. هم اکنون در هرگوشه دنیا می شود در دانشگاه ام آی تی و استانفورد ثبت نام کرد و مدرک گرفت و تعداد کلاسهای آنلاین هر روز بیشتر می شود. در نتیجه ارزش شغل پروفسوری در دانشگاهی درجه سوم در خود آمریکا پایین آمده و نیاز کمتری برای استخدام استاد دانشگاه وجود دارد و بسیاری که در گذشته استاد می شدند به شغل معلمی در دبیرستانها روی می آورند. اما همین تحولات تکنولوژیک نیاز به معلم را نیز تنزل داده است.
 
کلاً تحولات تازه تکنولوژی موقعیت ویژه و برجسته و امتیازاتی را که معلمان 40 سال پیش داشتند به مقدار زیادی کاهش داده و این روند ادامه دارد. داشتن انتظاراتی در سطح 40 سال پیش از این حرفه دیگر واقعی نیست. روند موجود به تقلیل تعداد معلمان و افزایش کلاسهای اینترنتی انجامیده که متأسفانه برای برخی از دانش آموزان این وضعیت باعث عدم پیشرفتشان در تحصیل می باشد، و مگر برای آنهایی که امکانات خصوصی دارند، عامل آسیب شده است. جدا از عوارض جانبی که این تغییرات برای دانش آموزان ایجاد کرده و گروه های مختلف مدنی در کشورهای مختلف به آنها می پردازند، واقعیت این است که سطح امکانات معلمان در دنیای حاضر تنزل شدید کرده و میکند و تشویق انتظارات در حد گذشته برای این حرفه می تواند باعث شکست اتحادیه های معلمان شود. در کالیفرنیای آمریکا چند سال پیش چنین وضعیتی را اتحادیه های معلمان در بسیاری از شهرها تجربه کردند.
 
به هرحال این موضوع تحقیقات اینجانب نیست و امیدوارم کسانی که مطلع تر هستند در این باره اطلاع رسانی کنند تا معلمان ایران بتوانند خواستهای خود را با واقع گرایی تدوین کنند.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
یازدهم مهر ماه 1394  
October 3, 2015
 
متون برگزیده

 

 
 
----------------------

اکبر گنجی: دام بسیار خطرناکی که برای ایران پهن کرده اند

اکبر گنجی: دام بسیار خطرناکی که برای ایران پهن کرده اند
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_6.html

اکبر گنجی: عراق و سوریه را نابود کردند. حالا قصد دارند ایران را به اعماق این باتلاق بیندازند. این هوس دن کیشوت وار را باید نیروهای افراطی ایران از سر به در کنند و فریب این توطئه بزرگ را نخورند. اعزام نیروهای نظامی به این دو کشور برای جنگ زمینی، برای ایران می تواند فاجعه آفرین باشد. بمباران 6 ماهه یمن یکی از اقدامات تحریک کننده برای وادار کردن ایران به جنگ بود. ده ها اقدام تحریک کننده دیگر نیز صورت داده و می دهند تا ایران به این دو کشور نیروهای نظامی اش را اعزام کند و درگیر جنگ شود. صلح طلبان و دموکراسی خواهان ایران باید با فریاد بلند مخالفت خود را اعلام کنند تا ایران و ایرانیان گرفتار فاجعه نشوند. برخی از کشورها با موجودیتی به نام ایران با مرزهای فعلی- مستقل از نظام سیاسی اش- مخالف بوده و هستند و آن را بزرگ می دانند که باید کوچک شود. یعنی تجزیه شود. مسأله آنان دموکراسی و حقوق بشر نبوده و نیست، که خودشان دارای نظام های استبدادی و آپارتایدی هستند.

منبع:



----------------------

جمعه، مهر ۱۰، ۱۳۹۴

آخرین خبر در مورد پسربچه ده ساله ای که مدیر مدرسه ای در کرج به بهانه بهایی بودن می خواهد اخراج کند

خبر  چهاردهم مهرماه در مورد اخراج عارف کوچولو
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_89.html

و برادران سپاه داخل شدند!
یک: صبح امروز سه شنبه چهاردهم مهر من و دکتر ملکی و آقای کریم بیگی و پدر عارف کوچولو رفتیم داخل مدرسه. که ای بسا سخن به نرمی بگوییم و دلی بلرزد و قلمی بلغزد و عارف کوچولو در دبستان گهواره ی دانش پذیرفته شود. ابتدا آقای محمدی صاحب امتیاز مدرسه به داخل راهمان نمی داد. هُلِ مان می داد بیرون که: در بیرون با هم صحبت کنیم. بعدش که دکتر ملکی را به وی معرفی کردم، سی چهل بار صورتش را به کف کفش دکتر مالید برسم ارادت البته در وادی کلمات. خانم اسکندری مدیر دبستان هم بود. رفتیم به اتاقی که صندلی های کافی داشت. همینجور که داشتیم دوستانه صحبت می کردیم و پیش می رفتیم و جناب محمدی یک نفس سخن می گفت و به کسی نیز مهلت نمی داد، ناگهان صدای در بلند شد و دیدیم در وا شد و پنج تن از برادران سپاه با ادب تمام و با نشان دادن حکم شان داخل شدند.
من اساساً تکذیب می کنم تمامیِ حرف کسانی را که می گویند این برادران مستقیم آمدند سراغ من و یقه ی مرا گرفتند و هل دادند بیرون که: گم شو بیرون اینجا کرج است تهران نیست. سر تیم برادران با احترام رو به من و دکتر کرد و گفت: شما چرا زحمت کشیده اید از تهران تا مهر ویلا آمده اید برای وساطت؟ ما مگر مرده ایم؟ این بچه مثل بچه ی خودمان حقی و حقوقی دارد و ما به همان چشمی که به بچه های خودمان نگاه می کنیم به این بچه نیز می نگریم. بعدش با عزت و احترام ما را به بیرون از مدرسه دعوت کردند و گفتند: مطلقاً نگران آینده ی این بچه نباشید خودمان در یکی از بهترین مدرسه های کرج ثبت نامش می کنیم. و پشت بندش به این سخن بزرگان استناد کردند که: بترس از ظلم به کسی که پناهی جز خدا ندارد.
دو: آقای محمدی صاحب امتیاز کف بر دهانِ دبستان با دیدن برادران، حال و هوای متفاوتی پیدا کرد و یکی دو تا فحش آبدار نثار من کرد که برادری از برادران سپاه تیز نگاهش کرد که: این چه رسم مهمان نوازی است آقای محمدی؟ اینان میهمان ما کرجی ها هستند. چرا فحش می دهی؟ حالا نوری زاد هیچی، از دکتر ملکی شرم کن پیرمرد.
سه: عارف کوچولو را از سرکلاس بیرون کشیدند و از مدرسه بیرون انداختند. یکی از برادران سپاه با دیدن این صحنه سرش را بر شانه ی من نهاد و زد زیر گریه که: این چه رسم برخورد با یک پسر بچه ی ده ساله است؟ ظاهراً پسر بچه ی خودش در همین سن و سال بود و وی به یاد بچه ی خودش افتاده بود.
چهار: من با صدای بلند اعلام می کنم که از برادران سپاه جز ادب و متانت و رفتاری انسانی و قانونمند هیچ ندیدم. این حرفهای نادرستِ بعضی ها که می گویند: مأموران سپاه از هیچ ملاطفت معکوسی مضایقه نکردند با نوری زاد، اساساً بی مورد و مغرضانه است. چرا که سر تیم شان بار دیگر آمد و در حضور جمع به ما قول داد: عارف کوچولو را در بهترین مدرسه ی کرج ثبت نامش می کنیم نه بخاطر نوری زاد و دکتر ملکی و دوستانی که از تهران به اینجا آمده اند، بل بخاطرِ خود این بچه که مثل بچه های خودمان صاحب حق است. و ادامه داد: بچه ی ده ساله که نمی داند فرقه ی ضاله یعنی چه؟
پنج: این دو عکس، به لحظه ای مربوط است که هم ما را و هم عارف کوچولو را از مدرسه بیرون انداخته اند. دکتر ملکی حالش با دیدن عارف کوچولو منقلب شد. در پشت سر من - که از این صحنه عکس گرفته ام - پنج مأمور اطلاعات سپاه سر در آغوش هم فرو برده و در حال گریه کردن اند از تماشای احوال درونیِ عارف کوچولو. خب مسلمان اند این برادران. مگر دل ندارند؟
محمد نوری زاد
چهاردهم مهرماه نود و چهار

https://www.facebook.com/m.nourizad/posts/1183242038370077


منبع:
 

https://goo.gl/jBRBLm

خبر دهم مهر ماه در مورد پسربچه ده ساله ای که مدیر مدرسه ای در کرج به بهانه بهایی بودن می خواهد اخراج کند.

محمد نوری زاد: اعتراضم را به مهر ویلا می کشانم!
"عارف" کوچولو ده ساله است. پدرش او را در دبستان "گهواره دانش" مهر ویلای کرج ثبت نام کرده و شهریه اش را نیز پرداخته و عارف کوچولو یکی دو روز هم سرکلاس رفته. اما سرکار خانم اسکندری مدیر دبستان به بهانه ی بهایی بودنِ وی، او را به سر کلاس راه نمی دهد و پاهایش را در یک کفش کرده که: مدرسه یا جای من است یا جای این کودک بهایی. و اصرار دارد به این که: این کودک باید از مدرسه اخراج شود. اعلام می کنم اگر تا دوشنبه این کودک را به سر کلاس راه ندهند، یا به تنهایی یا با دوستانم جلوی این مدرسه به اعتراض خواهم ایستاد. از تمام مهر ویلایی های انسان و انسان دوستانِ هرکجا تقاضا دارم تا جایی که مقدورشان است مرا در این حرکت انسانی یاوری کنند. ما باید یک بار برای همیشه به بعضی ها نشان بدهیم که: احمق ها حق زندگی دارند اما حق خراب کردن زندگی دیگران را ندارند.
محمد نوری زاد
دهم مهر نود و چهار - تهران
منبع:


 
خبر قبلی که سه روز پیش منتشر شد
محمد نوری زاد: مدیر مدرسه ای در کرج پسر بچه ای را به بهانه بهایی بودن می خواهد اخراج کند


همین شنبه ی گذشته بود که دوستی به من ایمیل زد: پسربچه ی ده ساله ای را در کرج می خواهند از مدرسه اخراج کنند به بهانه ی بهایی بودنش. به دوستم گفتم: بچه ی ده ساله که نمی تواند بهایی یا مسلمان یا مسیحی باشد. مدیر مدرسه اما این پسربچه را بهایی دیده بود و گفته بود: مدرسه یا جای من است یا جای این بچه. فردای آن روز - یکشنبه عصر - با پدر این پسربچه قرار گذاشتم جلوی مدرسه. با هم رفتیم داخل.
مدیر مدرسه بانویی شصت و ریز نقش و عبوس بود. در راهروی مدرسه تا پدر گفت: شما فرموده بودید بیایم پرونده ی بچه را بگیرم، گفت: بله، این مدرسه یا جای من است یا جای این بچه. گفتم: سرکار خانم، این بچه آیا عیب و نقصی دارد که می خواهید اخراجش کنید؟ گفت: هیچ عیب و نقصی ندارد جز این که اعتقادات من او را نمی پذیرد. یکی دو جمله بیش نگفته بود که دانستم این بانو از آن پوک مغزهای اساطیریِ برآمده از عهد عتیق است و کل ظرفیتِ ذهنش را از تولیدات گندآلودِ انجمن حجتیه انباشته است و جز مبارزه ای فراگیر با بهاییان هیچ انگیزه ای برای زندگی کردن ندارد گویا.
گفتم: پس عیب و نقصی اگر هست از اعتقادات شماست. و گفتم: شما چه فرقی با داعش دارید؟ و گفتم: شما اگر ذره ای شعور داشتید این بچه را می پذیرفتید و با رفتار خوبتان، با ادب تان، با خردمندی و مدارای تان، او را بخود متمایل می کردید. نه این که از همین سن کودکی او را به اسلام و تشیع و حجابی که سرمایه اش کرده اید متنفر سازید. و گفتم: من اگر نتوانم درِ این مدرسه را بخاطر همین رفتار شما گِل بگیرم، حتماً کاری می کنم که هر اتومبیلی که از اینجا رد می شود به بی خردیِ جاری در این مدرسه آب دهان بیندازد. در بیرون مدرسه به پدر گفتم: شما هرگز پرونده را پس نگیرید. پسر شما، دانش آموز این مدرسه است. و گفتم: هر روز صبح او را به مدرسه بیاورید و بروید. بگذارید او را به کلاس راه ندهند. ما یک جا باید این نابخردیِ غلظت گرفته را جارو کنیم.


منبع:
https://goo.gl/j5Mjtp



----------------------