جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۹۳

نقدی بر اپوزیسیون درباره جنگ A Critique of Iranian Opposition about War

نقدی بر اپوزیسیون درباره جنگ
سام قندچی
 
A Critique of Iranian Opposition about War
 
متأسفانه اپوزیسیون ایران هنوز به مسأله جنگ نظیر نیم قرن پیش می نگرد یعنی تصمیم گیری در مورد جنگ بر مبنای تقسیم جنگها به "عادلانه" و "غیرعادلانه." آنچه نیروهای مترقی در آخرین سالهای جنگ سرد به آن دست یافتند دیدن جنگ بعنوان ارثیه دوران توحش است. در آن سالها دیدگاهی که بشریت با خود از جنگل حمل کرده، یعنی "فرار" یا "درگیری" در موقع مواجهه با خطر، دیگر کنار گذاشته می شد و به جای آن اقدام به حل و فصل اختلافات از طریق گفتگو مدنظر قرار می گرفت. تشکیلات "فراسوی جنگ" در سالهای 1980 بر اساس همین نگرش شکل گرفت که در مورد آن مفصلا بحث شده است (1).
 
هنوز نظیر دوران آغاز جامعه مدرن در توجیه جنگ عادلانه مثال آورده می شود که شما اگر مورد حمله یک جنایتکار با اسلحه قرار بگیرید آیا از خود دفاع نمی کنید و حتی مجاز نیستید او را بکشید؟ درست است که در موارد فردی یا جمعی این حق دفاع از خود در جوامع مدرن وجود دارد اما هدف تلاشهای نیروهای مترقی چه در درون جامعه و چه در رابطه با حملات خارجی تکیه بر گفتگو برای حل و فصل اختلافات است و نه تداوم جنگ تدافعی و انتقام جوئی. به همین علت در اکثر کشورهای متمدن جهان مجازات اعدام لغو شده است در صورتیکه کسی با کشتن بسیاری از همان مجرمین هنگام دفاع در لحظه حمله آنها مسأله ای ندارد.
 
در منطقه خاورمیانه ما با جنگی نظیر جنگهای 30 ساله اروپا روبرو هستیم (2).  برخی فعالین سیاسی با ارائه تحلیلهای نادرست از جنگ داخلی عراق درگیر کردن ایران در این جنگها را موجه جلوه می دهند و ورود نیروهای ایران به جنگ در عراق و سوریه را بعنوان راهی برای پیشگیری از حمله داعش به ایران یا حمایت از ایرانی تباران آن مناطق توجیه می کنند. آنچه اینجا منظور سخن است برخورد با خود مسأله جنگ است نه تحلیل روند رویدادها که بسیار بحث شده است (3).
 
اگر با دیدگاه "فراسوی جنگ" بنگریم، فرقی نمی کند که به جنگ اسرائیل و فلسطینیان نگاه می کنیم یا به جنگ کردها و داعش یا به حمله آمریکا به عراق در دوران بوش. اصل بحث این است که نیروهای مترقی باید فراسوی جنگ بروند و دنبال حل و فصل اختلافات از راه گفتگو باشند بجای آنکه در پی سمتگیری باشند و بخواهند با مشخص کردن جنگ عادلانه به جنگ افروزی بیشتر دامن بزنند. درست است هنگامیکه ایران مورد حمله عراق قرار گرفت حق داشت و به درستی از خود دفاع کرد همانظور که اگر فردی مورد حمله جنایتکاری قرار بگیرد باید از خود دفاع کند و دفاعش عادلانه است (4) اما این دلیل نمی شود که ادامه درگیری و جنگ با تعیین سمت عادلانه آن توجیه شود. هدف را باید حل و فصل اختلافات از طرق گفتگو قرار داد.
 
گفتگو با همه طرفهای جنگ لازم و پاسیفیست بودن نسبت به راه حل نظامی آن چیزی است که دستاورد سالهای پایانی جنگ سرد برای نیروهای مترقی بود. ایران را بعد از درگیری های فلسطین و سوریه و لبنان حالا به درگیری در عراق و کردستان تشویق نکنیم. باید در این دوران اینترنت به دیپلماسی شهروندی و گسترش آگاهی از طریق برنامه های خبری و تحلیلی بال و پر داد و نه به توپ و تانک. لازم است ابتکارهای مدنی را برای گفتگو با همه طرفهای جنگ، فراهم ساخت. حتی در مورد خطر جنگ ایران و اسرائیل نیز تنها راه پیشگیری نه تعیین سمت عادلانه جنگ و جنگ افروزی بیشتر از آن طریق، بلکه همین راه مذاکره و حل و فصل اختلافات بوده و هست (5).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
نهم آبان ماه 1393
October 31, 2014
 
پانویس:
 
1. تشکیلات فراسوی جنگ
http://www.ghandchi.com/357-BeyondWar.htm

 
2. يادداشتی درباره جنگهای 30 ساله
http://www.ghandchi.com/809-thirty-years-war.htm
 
3. تحليلهای غلط از جنگ داخلی در عراق
http://www.ghandchi.com/810-civil-war-in-iraq.htm
 
4. ايران و بيدار انديشی
http://www.ghandchi.com/391-Awake.htm
 
5. خطر جنگ جمهوري اسلامي و اسرائيل .. و اينکه اپوزيسيون چه کار ميتواند بکند
http://www.ghandchi.com/465-IRI-IsraelWar.htm
 
 

A Critique of Iranian Opposition about War
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/827-opposition-war-english.htm


نقدی بر اپوزیسیون درباره جنگ
http://www.ghandchi.com/827-opposition-war.htm
 
Unfortunately Iranian opposition still views the problem of war like half a century ago basing its decisions about war on dividing the wars into "just" and "unjust." What progressive forces arrived at in the last years of the Cold War was to see the war as the heritage of the era of savagery. The view which humanity carried with itself from the jungles, i.e. "fight" or "flight" when faced with danger, was rejected and instead, conflict resolution through dialogue was pursued. The "Beyond War" organization in 1980's was formed based on this viewpoint which has been discussed in details (1).
 
Still similar to the start of modern society, examples are being mentioned by some people in the Iranian opposition, to justify just wars, saying that if you are attacked by a criminal with a weapon wouldn't you defend yourself and aren't you allowed to kill the attacker? It is true that in personal and collective cases the right of self-defense exists in modern society but the goal of the efforts of progressive forces inside the society, and with regards to foreign attacks, is to focus on dialogue to resolve the differences and not to continue defensive wars and revenge. This is why in most civilized countries capital punishment has been eliminated whereas nobody has a problem with killing those same criminals in self-defense at the time of attack.
 
In the Middle East, we are facing a war similar to Thirty Years' War of Europe (2). Some of the political activists offer incorrect analysis of the civil war in Iraq trying to justify getting Iran involved in these wars and present the entrance of Iran's forces in the war in Iraq and Syria as a way to prevent Daesh attack on Iran or to protect people of Iranian descent in those areas. The issue of discussion here is the approach to war itself, not the analysis of the events that has been discussed a lot (3).
 
If we look at the situation from a "Beyond War" perspective, it makes no difference whether we are looking at the Israeli-Palestinian fights or war of the Kurds and Daesh or the US attack on Iraq at time of Bush. The fundamentals of the discussion are the same that progressive forces need to go beyond war and pursue conflict resolution through dialogue instead of trying to take sides and want to determine the side of just war, to justify adding to the flames of war. It is true that Iran when attacked by Iraq, had every right and correctly defended itself similar to someone who is attacked by a criminal can defend herself/himself and the defense is just (4), but that is no reason to continue the fight and war and to justify it by defining the just side of the war. The goal should be to resolve the conflict through dialogue.
 
Dialogue with all sides of the war is needed and to be a pacifist towards the military solution is the achievement of progressive forces in the final years of the Cold War. Let's not encourage Iran to get involved in the war in Iraq and Kurdistan now after the involvement in conflicts in Palestine, Syria and Lebanon. In this era of the Internet, we must help the citizen diplomacy to grow by informing people and expanding programs of news and analysis and not adding to bullets and canons. It is necessary to encourage initiatives of civil society for dialogue with all sides of war.  Even regarding the danger of war between Iran and Israel the only preventive measure is not by defining the just side of the war and raising flames of war, rather negotiations for conflict resolution has been the way and will be the way moving forward (5).

Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
October 31, 2014
 
Footnotes:
 
 
2. A Note about Thirty Years' War
 
3. Wrong Analyses of Civil War in Iraq
http://www.ghandchi.com/810-civil-war-in-iraq-english.htm
 
4. Iran and Wakeful Reflection
http://www.ghandchi.com/391-AwakeEng.htm
 
5. Danger of IRI-Israel War .. and What Iranian Opposition Needs to Do
http://www.ghandchi.com/465-IRI-IsraelWarEng.htm
 
 
Selected Topics
 


متون برگزیده:
 
ایران#
#iran
iranscope@
ayandehnegar@
ghandchi@

پنجشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۳

حزب آينده نگر ايران در راه مصدق


حزب آينده نگر ايران در راه مصدق
سام قندچی
سالهاست در مورد نياز به ايجاد حزب آينده نگر ايران بحث شده است (1).
 
حزب آينده نگر نظير هر حزب ديگری در جهان برای همه نخواهد بود.  اگر قرار بود همه مردم عضو يک حزب باشند که ديگر نيازی به وجود هيچ حزبی نبود. هر حزب سياسی برای گرفتن قدرت مبارزه می کند و اين رأی مردم است که در هر برهه زمانی کدام حزب را در رأس قوه مجريه قرار دهد يا که بيشترين نمايندگان چه حزبی را در قوه مقننه بنشاند. در نتيجه هر توصيه ای که در اينجا می شود نه تنها به معنی نفی بقيه احزاب نيست بلکه در ترغيب نيروهای ديگر سياسی به تحزب است. در واقع بسياری از نيروهای سياسی ايران نظير سلطنت طلبان يا اصلاح طلبان اسلامی سالهاست که احزاب خود نظير حزب مشروطه يا احزاب مشارکت و اعتماد ملی را دارند و آن احزاب نقش مثبتی در زندگی سياسی ايران در 30 سال گذشته، ايفا کرده اند.
 
اما چرا بنظر اين حقير آينده نگرهای ايران در راه مصدق می توانند به تأسيس حزب خود برسند؟ در اينجا می خواهم یکی از تحليلهای مورخان جبهه ملی را تکرار کنم که کل جنبش مليون ايران را، از صدر مشروطيت تا مصدق و نهضت ملی شدن نفت، به جنبشی نظير جنبش حقوق مدنی آمريکا تشبيه می کنند و مصدق را شخصيتی نظير مارتين لوترکينگ می بينند. از اين ديدگاه، مصدق چارچوبی را نمايندگی می کند که تکيه بر استقلال، آزادی و عدالت برای ايران دارد، هرچند آنها بقول مارتين لوترکينگ رؤيايی برای آينده باشند و نه آنچه امروز در دست است. در آمريکا نيز حزب دموکرات از دوران تأسيس خود در زمان جفرسون چيزی شبيه جنبش ملی بوده است و مضافاً آنکه نيروهايی که خود را ادامه راه جنبش حقوق مدنی مارتين لوترکينگ می دانند اکثراً در اين حزب فعال هستند و آن را امروز رنگين کمانی شبيه ايده آل جبهه ملی می بينند. آينده نگرهای آمريکايی نيز که اينگونه برخورد را می پسندند در حزب دموکرات آمريکا فعاليت می کنند. 
 
البته کسانی هم هستند که نظير نوت گينگريچ خود را آينده نگر می خوانند و در کمپ نئوکان ها هستند و در حزب جمهوريخواه آمريکا فعال هستند. کسی نميتواند به آقای گينگريچ بگويد خود را آينده نگر نخواند.  حتی يکی از مشهورترين آينده نگرهای جهان، آقای آلوين تافلر، هميشه حامی آقای گينگريچ در عرصه سياست بوده است.  در نتيجه اينکه جمعی در آمريکا با جنبش حقوق مدنی مارتين لوترکينگ سمت گيری کنند و در ايران با جبهه ملی مصدق، ابداً به اين معنی نيست که برای ديگران بخواهيم تعيين تکليف کنيم. حزب آينده نگری که مد نظر است حزبی نيست که بخواهد بقيه احزاب را تعطيل کند، بلکه بالعکس حزبی است که نه تنها از وجود ديگر احزاب استقبال می کند بلکه هرگاه آن احزاب رأی مردم را کسب کنند، به آن رأی احترام گذاشته و از حاکميت آن احزاب پيروی خواهد کرد.
 
مطمئناً چنين حزب آينده نگری با هر مسأله ای نظير برخورد با جنگ يا فدراليسم قومی، تکه تکه نخواهد شد چون در اين موارد مواضع روشنی دارد، با اينحال ممکن است بعدها مسائلی بوجود آيد که قبلاً جنبش ملی با آن روبرو نبوده و در نتيجه بستگی به پاسخی که در آينده به آن نوع بحث ها داده شود، در حزب می تواند انشعاب شود، اما تا آنجا که به مسائل صد سال اخير و آينده نزديک قابل پيش بينی مربوط می شود، بيشتر بحث ها انجام شده و مواضع روشن است (2).
 
تجارب رهبران و اعضاء احزاب و سازمانهای موجود جبهه ملی در عرصه تشکيلاتی از اکثر آينده نگرها بيشتر است و بهره بردن از آن تجربه، مهمترين سرمايه سازماندهی است که برای تشکيل حزب آينده نگر مفيد خواهد افتاد و با فشردن دست آن دوستان است که چنين تلاشی می تواند به ثمر رسد. آن دوستان با تجربه می توانند به جمع های آينده نگر که محافلی کوچک هستند برای فعاليت در تشکيلاتهای بزرگتر حزبی راهکار نشان دهند.
 
به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
سی و يکم فروردين ماه 1391
April 19, 2012
پانويس:
1. پلاتفرم حزب آينده نگر
2. ايران آينده نگر

ایرانسکوپ#
#iranscope

چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۳

سفرم به ایران My Trip to Iran

سفرم به ایران
سام قندچی
 
My Trip to Iran
 
در اسفند ماه سال گذشته سفری به ایران داشتم و پیش از نوروز به آمریکا بازگشتم. پیش از این، آخرین باری که دیداری از ایران داشتم شانزده سال پیش در تیرماه سال 1377 یعنی کمتر از یکسال پس از آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی بود و درباره سفرم در اینترنت در آنزمان نوشتم. اين بار نیز سفرم کمتر از یکسال پس از شروع ریاست جمهوری حسن روحانی بود.
 
سفرم به ایران شخصی و خانوادگی بود. با هیچ روزنامه نگار یا فعال سیاسی حرف نزدم. اما تنها از صحبت با مردم عادی، می توانم درباره ایران بگویم که احساسی نظیر سال اول ریاست جمهوری محمد خاتمی نبود، چیزی که برداشت فعالین سیاسی در خارج در مورد ایران در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی است.
 
جزئیات ملاحظاتم را در مقاله ای به فارسی در اردیبهشت ماه به رشته تحریر در آوردم و هیچ چیز دیگری نمی توانم به آن اضافه کنم (1). هنگامیکه به تهران رفتم، پیش دهنیتم این بود که تحول رویدادها نظیر نخستین سال ریاست جمهوری خاتمی است اما ملاحظاتم، با ناباوری خود، همانگونه که در آن مقاله اشاره کرده ام، چیز دیگری نشان میداد.
 
با گذشت زمان بویژه در چند هفته اخیر، بنظر می رسد لازم است آنهایی که در خارج زندگی می کنند فکر خود را در مورد رویدادهای ایران مورد تجدید نظر قرار دهند.
 
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
هفتم آبان ماه 1393
October 29, 2014
 
پانویس:
 
1. ايران در آستانه سالگرد روحانی
http://www.ghandchi.com/803-rouhani-anniversary.htm

 
متون برگزیده:
 

 
 
I had a trip to Iran last February and returned to the U.S. before Norouz. The last time I had visited Iran was 16 years ago in July of 1998, i.e. less than a year after the presidency of Mohammad Khatami and wrote about it on the Internet at that time. This time, my visit was also less than a year after presidency of Hassan Rouhani.

My visit was a personal family visit. I did not talk to any journalist or activist. But just talking to ordinary Iranians, I can say about Iran, that the feeling was not like the first year of Mohammad Khatami's presidency that most journalists and political activists abroad think of Iran during the presidency of Hassan Rouhani. 

I wrote the details of what I saw in an article in Persian in May and there is not anything more I can add to it (1). When I went to Tehran, my preconception was that the course of events is similar to the first year of Khatami's presidency, but my observations, to my disbelief, as I have noted in that article, showed me otherwise. 

As time has passed especially during the last few weeks, it seems to me it is now time for those living abroad to reevaluate our thinking about the course of events in Iran.

Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
October 29, 2014
 
Footnotes:
 
1. ايران در آستانه سالگرد روحانی
http://www.ghandchi.com/803-rouhani-anniversary.htm
 
 
Selected Topics
 


 
ایران#
#iran
iranscope@
ayandehnegar@
ghandchi@

یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۳

آقای روحانی دولت و شریعت باید جدا شوند Mr. Rouhani, State and Sharia Must be Separated

آقای روحانی، دولت و شریعت باید جدا شوند
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/825-dolat-shariat.htm
Mr. Rouhani, State and Sharia Must be Separated
آقای حسن روحانی، ریاست جمهوری ایران،
بعد از قتل ریحانه جباری توسط دولت جمهوری اسلامی در روز گذشته دیگر شکی وجود ندارد که قاتل نه خانواده سربندی بلکه قوانین شریعت اسلامی است که قصاص را جایز، و  تصمیم گیری در مورد آن را هم به خانواده مقتول ارجاع کرده؛ وقتی حتی قوه قضائیه و قوه مجریه کشور هم تمایلی به اجرای حکم نداشتند.
در جهان متمدن حتی کشورهائی که در آنها مجازات اعدام از بین نرفته است هیچگاه تصمیم مرگ و زندگی قاتل را در اختیار خانواده مقتول قرار نمی دهند، که در سوگ است و خواستار انتقام. اگر کسی بدون هیچ قصدی، فرزند شما را بکشد، مگر آنکه انسان فوق العاده ای باشید، خواهان نابودی قاتل خواهید بود. به همین علت رسوم قبیله ای عهد عتیق را دولتهای متمدن جهان قرنهاست در قوانین خود ندارند هر چند اکثر مردم آن کشورها از نظر مذهبی به مذاهب کهن معتقدند.
در چند روز اخیر علاوه بر اعدام ریحانه جباری، اسیدپاشی به صورت دختران "بدحجاب" نیز فاجعه دیگری بود که نتیجه طرح قوانین شریعت در مجلس شورای اسلامی ایران برای حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر است. به عبارت دیگر مسؤل اسیدپاشی نیز عدم جدایی دولت و شریعت اسلامی است.
پس از رویدادهای چند روز گذشته، مذاکرات با آمریکا برای برچیدن تحریمهای بین المللی به جایی نخواهد رسید، چرا که بی اعتمادی به جائی رسیده که گوئی غرب با داعشی دیگر در ایران روبروست که بجای یزیدیان اولین قربانیانش زنان ایران هستند. و بدینگونه عدم جدائی دولت و شریعت که به تشدید تحریمهای بین المللی دامن زده باعث بحران اقتصادی شدیدی در ایران می شود که دیگر جمهوری اسلامی، نه با دختربچه های معصوم دبیرستانی که کمی موهایشان از روسری بیرون افتاده بلکه با اعتصابات طبقات محروم جامعه روبرو خواهد شد. تنها برنده شکست مذاکرات هم آنهایی هستند که دلارهای مخفی شده دارند که قیمتش بالا خواهد رفت.
پیش از سالگرد انتخاب شما به ریاست جمهوری، وضعیت ایران دقیقاً توضیح داده شد (1). متأسفانه امروز همه آن واقعیتهای مورد اشاره در آن بررسی بدتر شده که بهتر نشده است.
وقت آن رسیده که دولت و شریعت اسلامی از هم جدا شوند. ممکن است بپرسید که آیا این کار به معنی پایان دادن به جمهوری اسلامی نیست؟ پاسخ هم آری و هم نه است. آنچه دستاوردهای جمهوریت در 30 و چند سال گذشته بوده است پایان نخواهد یافت و تقویت هم خواهد شد، بویژه که مردم ایران پس از دوم خرداد برایش مبارزه کرده اند. اما آنچه تداخل دولت و شریعت است، پایان خواهد یافت. این امر لزوماً به معنی خون و خون ریزی نیست. روسیه و کشورهای بلوک شرق، دولت کمونیستی را بدون خونریزی پایان دادند و اتفاقا کسانی نظیر گورباچف و یلتسین که خود شخصیت های بالای حزب کمونیست بودند این مهم را به انجام رساندند و از انقلابی خونین جلوگیری کردند. امیدوارم در ایران نیز چنین شود.
همانطور که 9 سال پیش، یعنی سه سال پیش از جنبش سبز، این بحث مطرح شد و متأسفانه آقایان موسوی و کروبی به آن توجه نکردند، همه نیروهای سیاسی ایران در تحول آینده ایران سهیم خواهند بود چه آنها که امروز در قدرت شرکت دارند و چه آنها که بیرون از قدرت قرار دارند و لازم است که همه با هم کار کنند قبل از آنکه قیامی کور و خونین همه ایران را در آتش خود بسوزاند (2).
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
چهارم آبان ماه 1393
October 26, 2014
 
پانویس:
متون برگزیده:
 
Mr. Rouhani, State and Sharia Must be Separated
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/825-dolat-shariat-english.htm


آقای روحانی دولت و شریعت باید جدا شوند
http://www.ghandchi.com/825-dolat-shariat.htm
Mr. Hassan Rouhani, President of Iran,
After the murder of Reyhaneh Jabbari yesterday by the state of Islamic Republic of iran there is no doubt anymore that her killer were not the Sarbandi's family but was rather the laws of Islamic Shari'a which prescribe Qesas to be legitimate and relay the decision to the victim's family, when both Judiciary and executive powers were reluctant to go ahead with the execution.
In the civilized world, even in countries that still uphold the capital punishment, never the decision of life and death of the killer is relegated to the family of the victim who are in mourning and feel revengeful. If someone without any intention kills your child, unless one is an extraordinary person, would want the destruction of the killer. This is why the Ancient tribal customs have not been present in the laws of civilized countries for centuries although religiouswise most of the people in these countries still believe in the old religions.
In the last few days, beside the execution of Reyhaneh Jabbari, acid throwing to the face of so-called "bad-hijab" girls was another catastrophe which was the result of introducing another Shari'a law to protect the thought police who think they are supposed to tell people what is good and what is a vice. In other words, the lack of separation of state and Islamic Shari'a is also responsible for the acid throwing attacks.
After the events of the last couple of days, the negotiations with the US to end the international sanctions will not get anywhere, because the lack of trust has reached a point as if the West is facing another Daesh in Iran, which has its victims, not the Yazidis, but the women of Iran. And this way, the lack of separation of state and Shari'a will intensify the international sanctions that will increase the economic crisis in Iran and thus Islamic Republic will no longer be facing the innocent high school girls who have a bit of their hair out of their head scarf but will be facing the strikes of the lower classes of society. The only winner of the failure of the negotiations will be those who own a large amount of US dollars hidden as the dollar's value relative to Iranian toman will be going up.
Before the anniversary of your election to the presidency, the situation of Iran was accurately explained (1). Unfortunately all the facts noted in the review have gotten worse today, not better.
It is time that state and Islamic Shari'a to get separated in Iran. One might ask whether this would mean the end of Islamic Republic? What has been as the achievements of republicanism during the last 30 and some years will not be lost and actually will be strengthened, especially what the Iranian people fought for since 2nd of Khordad. But the mixing of state and Shari'a will be ended. This does not necessaruly mean bloodshed. Russia and Eastern Bloc countries ended the Communist state without bloodshed and actually individuals like Gorbachev and Yeltsin who were high level officials of the Communist Party were instrumental to make this happen, and prevented a bloody revolution. I hope Iran can also avoid a bloodshed during its change.
Nine years ago, meaning three years before the Green Movement, this approach to change was discussed but unfortunately Messrs. Mousavi and Karroubi did not pay any attention to it, that all political forces of Iran need to participate in the change for Iran's future whether those who share in power today, or those who are outside the power structure, and it is necessary that all work together before a blind bloody uprising burns the whole Iran in its flames (2).
Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
October 26, 2014
 
Footnotes:
Selected Topics




ایران#
#iran
iranscope@
ayandehnegar@
ghandchi@