یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۷

بحران مالي 2008

بحران مالي 2008
سام قندچي

خبرهاي بحران مالي جهاني همهء روزنامه ها را پر کرده است و، با رسيدن خبرهاي سقوط بيشتر بازارهاي سهام جهاني، و توقف گردش سرمايه، وحشت مردم هر روز بيشتر مي شود. اما درک ماهيت اين بحران را برخي از تشبيهاتي که بين آن و بحران هاي گذشته برقرار مي کنند ناممکن مي سازد و، لذا، ما نيز ناگزيريم نخست سوء تفاهم هائي را که در اين مورد برقرار است از سر راه برداريم.
نخستين سوء تفاهم از يکي گرفتن «رکود اقتصادي» با «توقف گردش سرمايهء مالي» ناشي مي شود. يعني، درست است که پيش از بروز بحران اخير، هم در اروپا و هم در آمريکا، «رکود اقتصادي» مدتي بود که خود را نشان داده بود، اما «سقوط سهام» پيش از آنکه به آن «رکود» مربوط شود حاصل «توقف گردش سرمايهء مالي» است که اکنون چند و چون آن با اعلام وضعيت بانک ها و مؤسسات اصلي سرمايه گذاري قابل فهم شده است و ما آن را اندکي بعد مورد مداقه قرار خواهيم داد.
در عين حال، اين رورها عده اي، که از متخصصين سرشناس گرفته تا مردم عادي در بين شان وجود دارند، مي کوشند تا براي درک ماهيت اين بحران، از تشبيه وضعيت کنوني به بحران 1930 در آمريکا استفاده مي کنند. اما واقعيت اين است که بين اين دو بحران شباهتي وجود ندارد. بحران 1930 حاصل وجود «اضافه توليد» بود، حال آنکه اکنون در سراسر جهان از اضافه توليد خبري نيست. بعبارت ديگر، «توقف گردش سرمايه» را ابداً نبايد با «بحران اضافه توليد» يکي گرفت. همهء تشبيه کردن هاي بحران کنوني به بحران 1930 فقط حاصل يک سلسله تخيلات کساني است که هنوز «اقتصاد عصر کنوني» را با «معيارهاي دنياي صنعتي يک قرن پيش» نگاه مي کنند و درست به همين علت از درک واقعيات «اقتصاد گلوبال» کنوني عاجزند.
بحران 1930 که سهل است، بحران کنوني حتي شباهتي به اولين «بحران سکتور اقتصاد نوين اطلاعاتي» ـ که در سال 2001 از «سيليکان ولي» در کاليفرنياي آمريکا شروع شد و تا دو سال ادامه داشت ـ نيز ندارد؛ هرچند که توجه به برخي از ويژگي هاي آن بحران براي درک وضعيت کنوني مي تواند مفيد باشد.(1). از جمله اين که، در آستانهء قرن بيست ويکم، ناگهان سهام بسياري از شرکت هاي مبتني بر تکنولوژي هاي نو، که به رشد آينده شان اعتماد شده بود، به قيمت هائي چند برابر آنچه «سود آوري» (2) واقعي شان بود معامله مي شدند. شاخص بازار سهام «نزدک» ـ که بر مبناي ميانگين قيمت سهام اکثريت شرکت هاي تکنولوژي هاي نوين کار مي کند ـ در ماه مارس سال 2000 به عدد 5048 رسيد و عدهء زيادي حدس مي زدند که نسبت آن به شاخص سهام «داو جونز» به تساوي خواهد رسيد.
اين «رونق مصنوعي» موجب شده بود که سرمايه گذاري اصلي در آمريکا بر روي تکنولوژي هاي نو و پروژه هاي زيربنائي مرتبط، نظير فيبر نوري در زير اقيانوس، جذاب بنظر رسد. اما، بزودي «حباب ترکيد» و شاخص «نزدک» به نصف خود، يعني يک چهارم داو جونز، تنزل کرد و در همان حدود نيز ماند. حتي امروز هم که «داو جونز» در حال سقوط است، نسبت نزدک با آن در حد همان يک چهارم مانده است.
اما چرا چنين شد؟ در سال 2001 هدف اصلي اقتصادي در آمريکا معطوف کم شدن سرمايه گزاري شرکت ها در زمينهء تکنولوژي هاي اطلاعاتي و کامپيوتري شد. از جملهء نتايج اين تغيير توجه، مي توان به متوقف شدن پروژه هائي نظير شاهراه هاي اينترنتي، که «ال گور» در نظر داشت، اشاره کرد که باعث شد تا شرکت هاي خصوصي نيز بيشتر و بيشتر از سرمايه گذاري کردن در اينگونه عرصه ها دست بردارند. بدين سان، رفته رفته، بحران در قطاع «اقتصاد اطلاعاتي» بيشتر شد و سرمايه هاي داخلي يا به سوي بازار املاک رفتند و يا بطرف پروژه هاي نظامي. در نتيجه، تا آنجا که به اقتصاد غير نظامي مربوط مي شد، نه تنها سرمايه هاي داخلي بلکه آنچه سرمايه هاي بين المللي موجود در آمريکا بود نيز به سوي بازار املاک رفت.
اين روند نتايج مختلفي داشت. از جمله مي توان به خروج بخش اعظم توليد صنعتي از امريکا، و انتقال آن به چين و هندوستان، اشاره کرد که موجب شد بازار املاک عملاً به تنها عرصهء سود آور تبديل شود. همچنين، انتقال سرمايه هاي آمريکائي به شيلي و نقاط ديگر جنوب آمريکا، موجب شد که از نظر اراضي کشاورزي نيز آمريکا کم کم به صف کشورهائي نظير هلند بپيوندد که سال ها است توليد کشاورزي برايشان مقرون به صرفه نيست. درست است که کشورهاي در حال توسعه هنوز هم در سازمان تجارت جهاني از «يارانه» ها (سوبسيد ها) ي کشورهاي پيشرفته به قطاع کشاورزي خود شکايت دارند ولي، اگر اين کشورهاي پيشرفته را با نيم قرن پيش مقايسه کنيم، خواهيم ديد که چگونه از توليد کشاورزي همهء آنها کاسته شده و آنچه دارند هم فقط به کمک اعطاي «يارانه» قابل ادامه است.
بهر حال، از آنجا که بحران مالي سال 2001 در بازار سهام چيزي نبود جز نمودار شدن اين واقعيت که سهام شرکت هاي تکنولوژي هاي نوين، به دو برابر آنچه مي ارزيدند، يعني با «قيمت هاي کاذب» خريد و فروش شده بودند. و وقتي هم قيمت ها به واقعيت خود برگشتند تعادلي تازه به وجود آمد و بازار سهام آرام شد.
البته، حتي پس از تجربهء بحران مزبور، و برقراري ابزارهاي مالي جديد و تأکيد جدي بر اجراي مقررات کنترل کنندهء موسوم به «اس.ئي.سي»، هنوز هم بسياري از بازارهاي سهام همچون يک کازينو عمل مي کنند. ولي، با اين همه، روندهاي يکي دو ساله در روندهاي دراز مدت تر اهميتي ندارند و حتي کمک مي کنند تا «بازار مالي» با «بازار توليد» زودتر منطبق شود و تفاوت ميان معاملات آيندهء «کالاها» با معاملات روي خود «سهام» از بين برود. در نتيجه، هنگامي که واقعيت اقتصادي موجود را تحليل ميکنيم، تفاوت هاي کنوني نبايد توجه ما را بيش از اندازه منحرف کنند. بهر حال، مهم توجه کردن به تغييري است که پس از «ترکيدن حباب» در سال 2001 در راستاي سرمايه گزاري ها در آمريکا پيش آمد و بازار را بسوي «اقتصاد مبتني بر معاملات املاک» سوق داد.
البته ممکن است کساني فکر کنند که ترقي بازار املاک در آمريکا شباهتي دارد به ترقي بازار املاک در ايران، که سنتاً بخاطر عدم رشد توليدات صنعتي و فراصنعتي حاصل شده و در 30 سال اخير نمود واقعي تورم بسيار بالائي است که نشانهء بي ارزش شدن پول ايران بشمار مي رود. اما اين تشبيه درست نيست، به اين دليل واضح که در 30 سال گذشته اساساً در آمريکا تورمي وجود نداشته است و تازه در يکسال اخير است که تورم خود را نشان داده است. در نتيجه، ترقي املاک در آمريکا ابداً شباهتي به ترقي آن در ايران ندارد. نکته مهم ديگر آن است که در ايران معاملات اکثريت املاک با وام هاي بزرگ بانکي انجام نمي شوند و، در نتيجه، آنچه در مورد آمريکا خواهيم گفت اصلاً شباهتي به بازار املاک در ايران ندارد.
تأثير بحران کنوني گلوبال بر روي ايران نيز بخاطر آن نيست که ايران در بازار املاک مسائل مشابهي دارد. بلکه اين تأثير از يکسو ناشي از منقبض شدن بازارهاي مالي جهان است که بر روي اعتبار در همه جا اثر مي گذارد و، از سوي ديگر، به وضع مقررات تازه از سوي دولت ها و مؤسسات مالي بزرگ نظير صندوق بين المللي پول مربوط مي شود که بر روي مؤسسات مالي تحت کنترل آنها اثر مي گذارد و اين شامل همهء کشورهاي جهان مي شود. همچنين وضعيت اقتصادي جهاني و اثر آن بر روي قيمت نفت نيز بر روي ايران اثر خواهد گذاشت. در نتيجه، مسائل ايران شباهتي با بحران کنوني آمريکا ندارد.
وضعيت کنوني بازار املاک، که دليل واقعي بحران مالي است، بيشتر در آمريکا و اروپا مطرح است. حتي وجود وضع مشابهي در بازار املاک ژاپن به حدود 20 سال پيش بر مي گردد و امروز اين موضوع نيست که بحران مالي ژاپن را موجب شده و بحران مزبور را بايد ناشي از سرمايه گذاري هاي بانک ها و مؤسسات مالي ژاپني در املاک آمريکا و اروپا دانست که اکنون، در اثر سقوط بازار املاک در آمريکا يا در برتيانيا، به مؤسسات ژاپني نيز لطمه زده است. همچنين، بسياري از ورشکستگي هاي مشابه ـ مثلاً، در کشور ايسلند ـ نيز به همين وضع بر مي گردند و نتيجهء مالي آن چيزي هستند که اکنون « ترکيدن حباب بازار املاک» در آمريکا و اروپا خوانده مي شوند که در 20 سال گذشته از طريق بانک هائي که در آمدهاي هنگفتي از اين «رونق کاذب» جديد برده اند منتقل مي شوند.
حال، پس از توجه به بحران هائي که شباهتي به بحران کنوني ندارشته و ندارند، وقت آن است تا به اصل موضوع «ترکيدن حباب بازار املاک در آمريکا»، که ريشه اين بحران است، بپردازيم.
قيمت خانه و، کلاً، املاک ـ نظير هر کالا و حتي سهامي ـ بستگي به درآمدي دارد که مي تواند خلق کند. مثلاً، هنگامي که قيمت سهام شرکت «سيسکو» از حدود 80 دلار به حدود 10 دلار سقوط کرد و سپس در حدود 20 دلار باقي ماند، معناي آن چنين بود که در آن صنعت «نسبت» قيمت هر سهم به «درآمدي که مي تواند توليد کند» به حد قابل قبولي رسيده است. (که در اينجا منظور از درآمد، حقوق و مواجب نيست). در مورد ملک هم همينطور است. راحت ترين راه تعيين اين «نسبت» آن است که بدانيم اگر پولي را که معادل قيمت يک خانه است در بانک بگذاريم بهرهء بانکي معدل ماهيانهء حاصله (با احتساب اصل و فرع) چه خواهد بود. حال اگر اين بهرهء بانکي دو برابر معدل اجاره اي باشد که بتوان از آن خانه بدست آورد، آنگاه مي توان نتيجه گرفت که قيمت آن ملک کاذب است و بايستي نصف قيمتي باشد که هست.
در بيست سال گذشته، در برخي از نقاط آمريکا، نظير کاليفرنيا، ترقي شديد قيمت خانه ها روند کاذب و مصنوعي را پيموده است. علت ادامهء اينگونه معاملات کاذب هم وجود سرمايه هاي زيادي بود که، بصورت وام براي خريد املاک، به سوي بازار املاک سرازير شده و وضع را به جائي رسانده بود که خريداران املاک مي توانستند با پيش پرداخت 5 درصد قيمت کاذب و متورم ملک، و گاه حتي بدون هيچ پيش پرداختي، تا صد در صد وام بانکي دريافت دارند؛ آن هم با بهرهء متغير، که در دو سه سال اول بازپرداخت اندکي داشت و سپس يکباره زياد مي شد. آشکار است که در اينجا نيز ما با يک «حباب» ديگر روبرو هستيم که طبيعتي غير واقعي و کاذب دارد.
اين حباب، بالاخره، از حدود دوسال پيش، شروع به ترکيدن کرد؛ يعني وقتي که خريداران نتوانستند اقساط وام خود را بپردازند و بانک ها هم دست به تصرف خانه ها زدند. اما در اين ميان ارزش واقعي خانه ها و املاک تصرف شده کمتر از مقدار وامي بود که بانک به خريداران داده بود. و املاک تصرف شده، با عنوان «دارائي هاي بد» روي دست بانک ها ماندند. اين روند ادامه يافت و اوج گرفت، تا جائي که امروز، بعد از دو سال، مقدار «دارائي هاي بد» بانک ها به اندازه اي رسيده که، حتي در صورت فروش همهء املاک تصرف شده به قيمت واقعي بازار، اين مؤسسات مالي وام دهنده با ورشکستگي روبرو مي شوند. بانک «واشنگتن ميوچوآل» بهترين نمونه در چند هفته اخير بوده است.
در زمينهء چاره جوئي چند اقدام در نظر گرفته شده است. صندوق بين المللي پول اولويت را به راه انداختن گردش پول داده است، سپس روشن کردن تکليف «دارائي هاي بد» در دستور کار قرار دارد و عاقبت انجام اقداماتي تخت نام « پرو – ويژنز» که است همچون بالا بردن مقدار بيمهءحساب هاي پس انداز مردم. اين سه کار قرار است بوسيلهء پولي که در کنگرهء آمريکا تصويب شده انجام شوند. در اروپا و گروه 7 نيز قرار است اقدامات مشابهي انجام شود.
بهر حال شکل گيري اين «حباب» و، اکنون، ترکيدن آن، به دو عامل بستگي داشته است: يکي فقدان قوانين لازم در عرصهء وام هاي املاک که وضع فعلي بانک را پديد آورده و ديگري تقليل سرمايه گذاري در عرصه هاي تکنولوژي هاي نوين که موجب بالا رفتن نرخ بيکاري و انتقال مشاغل به کشورهائي نظير چين شده است. اين عامل دوم اکنون موجي از اقدامات را براي بازگرداندن مشاغل مهاجر به آمريکا در پي داشته است.
بنظر من، مسلم آن است که قيمت هاي بسياري از املاک سقوط بيشتري خواهند کرد. در ژاپن هم، در بين سال هاي 1991 تا 2004، موردي بسيار شبيه آنچه در دوسال گذشته در آمريکا و بريتانيا ديديم رخ داده و سقوط قيمت املاک ادامه داشت تا اينکه فقط در سال 2005 بود که توانستند قيمت ها را تثيبيت کتند. و سقوط بيشتر قيمت املاک در آمريکا به اين معني خواهد بود که «دارائي هاي بد» بسياري از بانک ها و مؤسسات مالي باز هم افزايش خواهد يافت و بسياري از آنها نيز ورشکست خواهند شد.
در عين حال، چالش اصلي در برابر دولت آيندهء آمريکا ايجاد طرح هاي اصلي زيربنائي است. اين طرح ها مولد مشاغلي نوين و با درآمدهائي بيشتر خواهند بود. همچنين تحقق بيمه هاي بهداشتي عمومي، که مي تواند 47 ميليون آمريکائي بدون بيمه را شامل شود قطاع تازه اي در اقتصاد آمريکا بوجود خواهد آورد که، بصورتي موازي، پيشرفت هاي بيشتري را در عرصه هاي تکنولوژي هاي پزشکي و ژنتيک به همراه خواهد داشت.
به نظر من، برخورد با اين بحران هم ـ که در واقع ظهور نتايج هشت سال دور شدن از عرصهء توليد فراصنعتي و گرايش يافتن بازارهاي سرمايه به عرصه هاي ربائي بوده است ـ با وجود همهء ابعاد غول آسايش خصلتاً تفاوت چنداني با گذشته نخواهد داشت و حتي به اندازهء بحران 2001 برجسته کنندهء موضوعاتي همچون عدالت اجتماعي در جامعهء فراصنعتي نخواهد بود. اما ما بي شک شاهد وضع مقررات تازه تر و شايد بسياري محاکمه هاي بدتر از آنچه در سال 2002 براي شرکت هائي نظير «انران Enron» پيش آمد خواهيم بود.
از سوي ديگر، نوع آينده نگري دولت آيندهء آمريکا تأثير تعيين کننده اي بر نتايج اين بحران خواهد داشت و هر دولتي که بر سر کار آيد مجبور خواهد بود هرچه زودتر روند توليدات نوين در آمريکا را به تحرک واداشته و، همانطور که ذکر کردم، با گستردن و فعال ساختن عرصه هاي همچون بيمه هاي بهداشتي يک عرصهء مهم ديگر توليد فراصنعتي را بوجود آورد.
اگر بحران هاي متناوب را مادر پيشرفت هاي فرا صنعتي آينده بدانيم، مي توان گفت که از هم اکنون خود را بايد براي تماشاي عصر جديدي آماده کنيم. در جريان مبارزات انتخاباتي اخير آمريکا شاهد اين واقعيت بوده ايم که اکنون نسل جواني ورود خود را به عرصه اجتماعي - سياسي اعلام داشته است که مي خواهد آنچه را که در 2001 بصورت تئوريک مطرح بود (2) بصورت تلاشي واقعي عملي سازد.
21 مهر 1387 ـ 12 اکتبر 2008

پانويس:
1. من چند سال پيش دربارهء بحران سال 2001 مفصلاً نوشته ام و نوشتهء مزبور در يوند زير قابل دسترسي است:
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/500-FuturistIran.htm#00
2. P/E Ratio
3. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/265-EconJustice.htm

مطلب مرتبط:
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/index-Page10.html

یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۷

رمز موفقيت ميزگرد بهارلو

رمز موفقيت ميزگردهای احمد بهارلو
سام قندچی
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharloo.htm

نسخه انگليسي ENGLISH VERSION
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharlooEng.htm
من، در طول بيست و دو سال اقامت در کاليفرنياي آمريکا، اين امکان را داشته ام که از نزديک با تلويزيون هاي ايراني لوس آنجلس آشنا شوم. اگر بخواهم دليل شکست همۀ آن رسانه ها را ـ با وجود همۀ جانفشاني هاي دست اندر کاران آنها و نيز با وجود داشتن امکانات مالي برخي از آنهاـ در يک کلام ذکر کنم، بايستي بگويم که آن دليل فقدان ديدگاهي آينده نگر در راهبردهاي کارشان بوده است.
البته من همۀ کارهاي تلويزيون هاي لوس آنجلس را منفي نمي بينم و فکر مي کنم که برخي از آنها توانسته اند بسياري از آنچه را جمهوري اسلامي در رسانه هاي داخل ايران سانسور ميکند به بينندگان ايراني ارائه کنند. حتي، به حساب نوستالژي هم اگر بگذاريم، ارائۀ بسياري از برنامه ها ارزش آن را داشته است که بخشي از زندگي فرهنگي و سياسي ايرانيان نابود نشود ـ از ترانه هاي گل هاي جاويدان و شوهاي تلويزيوني گذشته گرفته تا گفتگو با شخصيت هاي فرهنگي و سياسي ايراني که محکوم به جلاي وطن بوده اند و يا در رسانه اي داخل ايران اجازه مطرح شدن نداشته اند.
اما، در عين حال، نمي شود انکار کرد که رسانه هاي لوس آنجلس نه تواسته اند کاملاً به خواست هاي ايرانيان مهاجر در آمريکا پاسخگو باشند و نه موفق شده اند تصوير درستي از واقعيات کنوني را به بينندگان داخل ايران ارائه کنند و، در برخي موارد، به توهماتي دامن زده اند که نه برآمده از واقعيت هاي خارج است و نه داخل. (1)
اينترنت مي توانست اين خلاء اطلاعاتي را کم و بيش پر کند. اما حکومت اسلامي بلافاصله دست بکار شده و با صرف مبالغ هنگفتي بساط فيلترينگ گسترده اي را در ايران براه انداخت تا دسترسي به سايت هاي مهم سياسي و فرهنگي خارج کشور براي کاربران داخل کشور ناممکن شود. بموازات اين کار ضد انساني حکومت اسلامي تلاش براي شکستن فيلترينگ اين حکومت نيز آغاز شد و من خود از اولين کساني بودم که سال ها پيش مبارزه با فيلترينگ جمهوري اسلامي را آغاز کردم. آنگاه، چهار سال پيش، از کاليفرنيا به واشنگتن آمدم و اين توفيق را يافتم که با تلاش هاي صداي آمريکا براي مبارزه با فيلترينگ اينترنت همکاري کنم و هميشه هم اين اقدام صداي آمريکا در ياري رساندن به ايرانيان براي مقابله با فيلترينگ اينترنت را ارج گذاشته و آن را خدمت بزرگي به جنبش سياسي و مدني مردم ايران دانسته ام.
حضور در واشنگتن و صداي آمريکا موجب شد که بوسيلهء آقاي احمد بهارلو، ابداع کننده و گردانندهء برنامهء بسيار محبوب ?ميز گردي با شما?، که در ايران بييندگان فراوان داشت، چندين بار براي شرکت در گفتگو دعوت شوم. اولين مصاحبۀ من با آقاي بهارلو دربارهء فيلترينگ اينترنت بود و ايشان از من دعوت کرده بودند تا دربارهء نرم افزاری موسوم به ?سايفون? و کلاً پيرامون روش هاي مبارزه با فيلترينگ اينترنت، صحبت کنم. (2) در طي اين مصاحبه ديدم که آقاي بهارلو، که در برنامه شان موضوعات بسيار گوناگوني مطرح مي شود که اغلب جنبهء سياسي و اجتماعي دارند، براي بحث دربارهء موضوع تخصصي فيلترينگ نيز آنچنان خود را آماده کرده اند که براحتي پرسش هاي بسيار مرتبط به موضوع را طرح نموده و بويژه بحث را به سوي آنچه که براي بينندگان در ايران مي توانست جالب و مفيد باشد راهنمائي مي کنند. ايشان کاملاً مي دانستند که چه وقت صحبت مصاحبه شونده را قطع نکنند و چه وقت موضوعات تازه اي مطرح نمايند. اين مصاحبه آنقدر موفق بود که در طي نيم ساعت صد ايميل که ـ همه هم دقيق و مربوط به موضوع بودند ـ دريافت شدند و، تا آنجا که به من مربوط بود، چند هفته اي طول کشيد تا بتوانم به همهء ايميل هائي که در طي مصاحبه و بعداز آن رسيده بودند، پاسخ دهم. با وجود آنکه نصف برنامه به تلفن هاي شنوندگان اختصاص داشت، آقاي بهارلو با تبحر خود توانستند بيشترين موضوعات را پوشش دهند و، در همان حال، تلفن هاي زيادي را در حين برنامه دريافت کنند. هنوز من ايميل هائي از کسانيکه به تازگي همان مصاحبه را در اينترنت ديده اند، دريافت مي کنم که سؤالات تازه اي را با من در ميان مي گذارند.
حدود يکسال پيش نيز مصاحبه اي با آقاي بهارلو داشتم دربارهء ?آينده نگري? که موضوع مورد علاقه و مشغلۀ اصلي ذهني من است. اين مصاحبه نيز با همان دقت و ظرافت انجام شد و از آن پس، روزي نيست که ايميلي دربارهء آن مصاحبه دريافت نکنم و دقيقاً از همۀ پرسش ها نيز معلوم است که موضوع مورد علاقۀ بينندگان بوده و آنها علاقۀ عميق خود را به موضوع آينده نگري و بحث هاي مطرح شده در آن مصاحبه بيان داشته اند. (3) حتي يک نويسنده در ايران، که با من هيچ آشنائي هم نداشت، متن مصاحبه را خلاصه کرده و بصورت کتبي در وبلاگ خود گذاشته بود که برايم خيلي جالب بود چون نشان مي داد که چقدر دقيق به گفتگوي من و آقاي بهارلو گوش کرده و چه عالي محتواي آن را بيان کرده است.(4)
با توجه به اين همه استقبال، تصميم گرفتم نه تنها لينک مصاحبه هائي که خود با آقاي بهارلو داشتم، بلکه لينک مصاحبه هاي ديگري از برنامه ميزگرد را که به علاقه هاي من مربوط مي شد در ليست شخصي خود بگذارم و بلافاصله ديدم که اين لينک ها پربيننده ترين هستند. بسياري از دوستانم پس از مشاهدهء برنامه ها دربارهء آدرس تماس با متخصصي که در برنامه بوده از من سؤال ميکردند و من هم البته درخواست کنندگان را به آدرس ميزگرد صداي آمريکا ارجاع ميدادم. جالب است که اگر در اينترنت براي نام بسياري از افرادي که در اين برنامه ها بوده اند جستجو شود، اغلب بالاترين نتايج جستجو مربوط به مصاحبه هائي است که آقاي بهارلو آنها را انجام داده و لينکشان هم در ليست من ذکر شده است.(5)
در واقع تجربهء آشنائي با آقاي بهارلو را نظير تجربه اي يافته ام که در نوشتار ?رقصي در آسمان? وصف کرده ام؛ چرا که مي بينم ما دو تن، بدون آنکه از يکديگر اطلاعي داشته باشيم و بدون آنکه با هم در تماس بوده باشيم، به ديدگاه مشترک از آنچه پيش رو داريم رسيده ايم؛ بخصوص که هر کدام در ?رسانه? اي جدا از آن ديگري فعاليت داشته ايم. ايشان اساساً در عرصۀ تلويزيون کار کرده و من در عرصۀ اينترنت. آشنائي با کوشش هاي آقاي بهارلو، در عين حال، از آن بابت هيجان انگيز بود که من سال ها است که ـ بخصوص با دوستان آينده نگر آمريکائي ام ـ در مورد لزوم و اهميت طرح آينده نگري در تلويزيون بحث مي کرده ام و در تماس با آقاي بهارلو مي ديدم که ايشان همين کار را عملاً در برنامۀ فارسي صداي آمريکا انجام داده است. (6)
آقاي بهارلو برنامۀ ?ميزگردي با شما? را در تلويزيون صداي آمريکا ده سال پيش با ابتکار فردي آغاز کرده است و هميشه هم در انتخاب ميهمانان نظير پذيرش دادن دانشگاه هاروارد، از نظر کيفيت، و نه به خاطر مواضع سياسي يا فکري، بسيار سختگير بوده است. من که در 4 سال گذشته با اين برنامه آشنا شده و آن را در اينترنت تماشا کرده ام، مي بينم که چقدر اين برنامه ـ به معني واقعي کلمه ـ ?آينده نگر? است و آقاي بهارلو اين هدف را عليرغم همهء مشکلاتي که بر سر راه اين برنامه بوجود مي آمده بخوبي ييش برده است. بخصوص که گرداندن برنامۀ محبوب ?ميزگردي با شما? با اينکه به موضوعات روز ايران و مردم ايران برخورد مي کند و بطور زنده با بينندگان حرف مي زند، کار راحتي نيست، چه بخاطر مأمورين جمهوري اسلامي که از آزادي تلفن ها سوء استفاده مي کنند و چه بخاطر کساني که، به هر دليل، بجاي ساختن برنامه اي به همين قدرت براي مردم ايران، رقابت يا حسادتشان را از راه فتنه گري عليه برنامه ميزگرد و مدعوين آن نشان مي دهند و اين کار را با طرح سخنان تفرقه افکنانه در برخي وبلاگ ها به سطح اينترنت مي کشانند. (7)
البته اينگونه خرابکاري ها نه منحصر به برنامۀ آقاي بهارلو و مهمانان ايشان است و نه کار تازه اي محسوب مي شود و من در جائي ديگر در اين مورد مفصلاً بحث کرده و توضيح داده ام که چگونه کار عده اي فقط در يک جمله خلاصه مي شود و آن هم اينکه ?هدف وسيله را توجيه مي کند?، حال ممکن است هدف اينگونه اشخاص سياسي باشد، يا مذهبي و يا ايدئولوژيک. آنها مخالف خود را بي محابا خائن به ?اهداف مقدس? خودشان تلقي مي کنند و او را مستوجب عقوبت مي دانند و هر دروغ و جعلي را درباره او روا مي دانند. (8)
در سه سال اخير، با گسترش برنامه هاي تلويزيوني صداي آمريکا، امکان بوجود آمدن چندين برنامه ديگر نيز بوجود آمده است که هر کدام ارزش هاي خود را دارند. من برخي از قسمت هاي بعضي از آن برنامه ها را نيز که جالب يافته ام در ليست شخصي اينترنتي خود به دوستانم معرفي کردم و از آنها نيز استقبال شده است. اما، بر اساس مشاهداتم و به گمان من، آن برنامه هائي موفق تر بوده اند که سنت ميزگردهاي آقاي بهارلو را دنبال کرده و از سنت تلويزيون هاي لوس آنجلس دوري کرده اند.
تا اينجا موضوع بحث من خود برنامهء آقاي بهارلو و سبک و سياق اجرائي آن بود که فکر مي کنم به پيدايش سنتي رسانه اي انجاميده است. اما ممکن است در مورد رابطهء اين برنامه با صداي آمريکا نيز پرسش هائي وجود داشته باشد که کار بحث را به ميدان هاي تازه اي مي کشاند. يعني، ممکن است اين پرسش مطرح شود که ?مگر همۀ برنامه هاي صداي آمريکا متعلق به دولت آمريکا نيستند و در راستاي سياست هاي آن عمل نمي کنند؟? در پاسخ بايد بگويم که فکر مي کنم بدليل مالکيت دولت آمريکا نمي توان در مورد همهء برنامه هاي صداي آمريکا به يکسان قضاوت کرد. من خود آرزو داشتم که سازمان هاي غير انتفاعي رسانه اي در همين جامعهء آمريکا آنچنان رشد مي کردند که بتوانند فعاليت هاي فرهنگي يا علمي ويژه اي را که مؤسسات تجاري نظير ?سي.ان.ان? حاضر و حتي قادر به انجام نيستند را انجام دهند و هيچ مؤسسه اي ?دولتي? نباشد. من حتي آرزو داشتم کاري نظير آنچه را که ?ناسا? انجام مي دهد يک مؤسسهۀغير دولتي انجام دهد. اما اگر به اين اميد ?ناسا? را از بين ببريم، فکر مي کنم بايد کلاً قيد فضانوردي را هم فعلاً بزنيم.
در نتيجه، تا وقتي که امکان انجام چنين فعاليت هائي تنها از طريق امکانات دولتي بوجود مي آيد، حق آن است که عملکرد اينگونه مؤسسات را هم در چارچوب همين واقعيت مورد قضاوت قرار داد. ?صداي آمريکا? در دوران مبارزهء ضد فاشيسم، در راستاي خبر رساني و ژورناليسم علمي و ترويج ارزش هاي آمريکائي (دموکراسي ليبرالي و خبررساني متعادل) تأسيس شد. هيچگاه هم نمي توان گفت که چنين رسانه اي هيچ ربطي با سياست هاي دولت آمريکا ندارد. ولي، در عين حال، نمي توان اين رابطه را به سطح رسانه هاي دولتي شوروي در گذشته يا جمهوري اسلامي که مجبورند فقط دستورات ديکته شده را انجام دهند و حق ابراز هيچگونه ابتکار شخصي از آنان سلب شده تقليل داد؛ بخصوص وقتي که رسانه اي همچون تلويزيون صداي آمريکا صرفاً به مسائل سياسي نپرداخته و اکثر برنامه هاي آن معطوف به مطالب فرهنگي و علمي است و در عرصه سياسي نيز دو رهنمود عملي ان تعادل و عرضه متعادل همه نقطه نظرها و اشاعه ارزش هاي آمريکائي دموکراسي و حقوق بشر است.
من فکر مي کنم که صداي آمريکا توانسته است خدمات مثبتي در جهت ترويج دموکراسي بکند و به اين دليل لازم است که آنرا تقويت کرد. من بخوبي آگاهم که عده اي سعي دارند همين امکانات را هم با طرح شعارهاي غلط از بين ببرند بي آنکه توانسته باشند آلترناتيوي غير دولتي را بجاي آن بنشانند. در اين راستا برايم جالب است که مي بينم بسياري از اين ?مخالفين? خود در همين تلويزيون صداي آمريکا و راديو فردا مصاحبه مي کنند تا بتوانند صدايشان را به داخل ايران برسانند.
حتي، در دوران شوروي سابق، ?راديو اروپاي آزاد? ـ که بسا بيشتر از صداي آمريکا به سياست هاي دولت آمريکا متصل بود ـ توانست نقش بسيار مثبتي در راستاي رشد افکار دموکراتيک در اروپاي شرقي ايفا کند. در نتيجه، من فکر مي کنم آنها که قضاوت منفي خود را با اين جمله که ? صداي آمريکا مؤسسه اي متعلق به دولت آمريکا است? اعلام مي دارند يا مغرض هستند و يا آگاهي شان به اين واقعيات کم است.
حتي مي توانم به تجربهء چند دهۀ پيش اشاره کرده و بگويم که، بعد از 28 مرداد، وقتي علامه دهخدا حاضر نشد با صداي آمريکا صحبت کند نميدانم که آن تصميم درست بود يا غلط. من واقعاً از شرايط آن روز صداي آمريکا در اين ارتباط آگاه نيستم و بنظرم ميرسد که تحليل دهخدا چنين بوده که از وي مي خواسته اند استفاده تبليغاتي کنند. همچنين از آنجا که کمي پس از کودتاي 28 مرداد بخش فارسي صداي آمريکا نيز تعطيل شد، شايد بتوان نتيجه گرفت که تحليل دهخدا درست بوده است. من در اين مورد صاحب نظر نيستم و قضاوتي نمي کنم.
اما بعد از انقلاب، يعني از حدود سي سال پيش که صداي آمريکا دوباره آغاز به کار کرده تا کنون، شرايط متفاوتي حاکم بوده است و آقاي بهارلو نيز که 10 سال پيش در چنين شرايطي از امکانات صداي آمريکا استفاده نموده و برنامۀ پر محتواي خود را پايه گذاري کرده، توانسته است بموازات تلويزيون هاي لوس آنجلس، پاراديم آلترناتيو و آينده نگري را در فضاي رسانه هاي فارسي زبان خلق کند. و اتفاقاً، اين واقعيت که برنامۀ ?ميزگردي با شما? در صداي آمريکا تهيه مي شده، باعث شده است تا استانداردهاي خوب صداي آمريکا که از زمان مبارزه با فاشيسم تا کنون پا برجا مانده و شامل تکيه بر ارزش هاي دموکراتيک، انصاف در خبر رساني و ارائۀ جوانب مختلف بحث، و علمي نگريستن به ژورناليسم و ابژکتيف بودن در ارائه نظرات بجاي تبليغ يک موضع يا خط مشي سياسي معين است، در برنامه هاي فارسي زبان صداي آمريکا هم اعمال شود.
در عين حال، و از نظر من مهمتر از همهء اين استانداردها، حضور نگاه آينده نگري است که بر کل فعاليت ده ساله ميزگردي با شما حاکم بوده و آن را از هر برنامۀ مشابهي متمايز کرده است.
در چند هفتۀ اخير آقاي احمد رضا بهارلو از برنامۀ ميزگردي با شما غايب بوده است. من اين غيبت را با تأسف و دريغ مي نگرم و دريغم از اين نيست که ايشان اين برنامه را خلق کرده و نسبت به آن حق آب و گل دارند. براي من مسئله آن است که آيا ـ در غياب آقاي بهارلو ـ آن درکي که ?ميزگردي با شما? را اين چنين موفق کرده است همچنان بر آن حاکم خواهد بود و خواهد توانست در برنامه هاي ديگر صداي آمريکا نيز دنبال شود؟ بنظر من، موفقيت اين برنامه بخاطر ساعت پخش يا نام آن نبوده و مديون محتوائي است که ارائه مي داده است. اگر برنامه هاي ديگر تلويزيوني فارسي زبان در لوس آنجلس و ديگر نقاط نيز بخواهند موفقيت مشابهي داشته باشند، بهتر است که کار آقاي بهارلو را سرمشق خود قرار دهند.
به تازگي ديدم نامه سرگشاده اي از مهندس حشمت الله طبرزدي و دکتر حسام فيروزي و چند نفر ديگر از فعالين سياسي داخل کشور به مديريت صداي آمريکا ارسال شده که از نگراني نويسندگانشان از غيبت آقاي بهارلو حکايت مي کرده اند. اين امر نشان مي دهد که بينندگان برنامهء ميزگردي با شما در داخل ايران نيز به اين موضوع واقف اند که اين برنامه ديدگاه تازه اي را به ارمغان مي آورده است و، در نتيجه، آنها نسبت به ادامۀ آن، با همان سنت و روحي که در ده سال گذشته ارائه شده، حساس هستند. من نيز به سهم خود مي خواهم به آقاي بهارلو براي اين دستاورد پر اهميت در رسانه هاي فارسي زبان تبريک بگويم و آرزو کنم که از اين پس ايشان به همۀ رسانه ها و برنامه هاي ديگر ايراني نيز کمک کنند تا از سرمشق ايشان بياموزند.
اگر در دوران مبارزه با فاشيسم، در طي جنگ جهاني دوم، با تولد صداي آمريکا پايۀ يک رسانۀ ديگر علمي و منصفانه ـ با تکيه بر ارزش هاي دموکراسي و حقوق بشر ـ گذاشته شد، امروزه اضافه کردن بُعد آينده نگري به برنامه هاي اين رسانه، گام نويني است که آقاي بهارلو در صداي آمريکا برداشته و از اين بابت پيشاهنگ ژورناليست هاي ايراني در راستاي کمک به اشاعه ارزش هاي دموکراسي و سکولاريسم دنياي امروز در ايران محسوب مي شوند.

?آينده نگري در آن سوي دره? تعبيري است که من از رويکرد کند رسانه ها به آينده نگري دارم (9) و، بنظرم مي رسد که آقاي بهارلو اين نکته را خيلي زودتر از حتي بسياري از آينده نگر هاي آمريکائي در يافته اند.

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
14 مهر 1387
Oct 5, 2008
پانويس:
1. چند هفته پيش در نوشتار ?توهماتي درباره اپوزيسيون خارج کشور?، در آدرس زير، در اين باره مفصل نوشتم و نيازي به تکرار نيست.
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/534-OppositionAbroad.htm
2. http://ghandchi.blip.tv/file/2274816/
3. http://ghandchi.blip.tv/file/1816944/
4. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/508
5. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
http://groups.yahoo.com/group/IranscopeNews/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
6. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/291-RaghsDarAsemAn.htm
7. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/528-InvasionOfPrivacy.htm
8. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/270-EndMeans.htm
9. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/471-FuturismChasm.htm


متن مقاله به زبان انگليسي:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharlooEng.htm

مطالب مرتبط:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/527-NegahTazeh.htm

مقالات تئوريک
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/

فهرست مقالات
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html


******************************************************************
Secret of Baharloo's VOA Roundtables' Success
Sam Ghandchi
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharlooEng.htm

PERSIAN VERSIONنسخه فارسي
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharloo.htm

During twenty two years of my stay in California, I had the opportunity to get to know the Los Angeles based Iranian TV programs very closely. If I want to summarize the reason of the failure of all those Iranian media in one word, despite the sacrifices made by those working in them, I should stay it is because of the lack of a futurist perspective in their guiding principles of their endeavors.

Of course, I do not consider all the activities of Los Angeles televisions as negative and I think they have been able to offer Iranian viewers a lot of content that is censored by Islamic Republic's media inside Iran. Even if we consider it as nostalgia, offering many of those programs has had the value that part of the cultural and political life of Iranians such as the songs of "Golhaye Javidan" or many past Iranian TV shows or talk shows with many Iranian cultural and political personalities who have been forced to choose the exile and could not be shown on Iranian media inside Iran, not to be destroyed.

Nonetheless, it cannot be denied that Iranian Los Angeles media neither have been able to respond to the needs of Iranian immigrants in the U.S. nor have been able to succeed offering a correct image of the current situation to the viewers inside Iran, and in some instances, have created so many false imaginations that are neither deduced from the realities abroad nor relate to the facts inside Iran. (1)

Internet to some extent could have filled the information vacuum. But the Islamic Republic of Iran (IRI) immediately started to act out and by spending enormous capital expenditure created a huge filtering infrastructure inside Iran to block the access of Iranian users to the important political and cultural web sites abroad. In parallel to this anti-human right activity of IRI, endeavors to break the wall of filtering started and I was among one of the first who started these efforts to neutralize the IRI filtering. Then, four years ago, I came to Washington from California and fortunately was able to cooperate with the efforts of Voice of America (VOA) to combat the Internet filtering and I have always valued these efforts of VOA in helping Iranians to combat the Internet filtering and considered it a great service to the Iranian people's political and civil rights movement.

Being in Washington and at VOA, I was invited by Mr. Ahmad Reza Baharloo, who was the creator and anchor of the popular VOA-Persian TV Program entitled "Roundtable With You" which has many viewers in Iran, to have a talk in his program. My first interview with Mr. Baharloo was about Internet filtering and he had asked me to talk about a software called "psiphon" and basically to discuss various methods to fight the Internet filtering. (2)

During my interview I saw that Mr. Baharloo, in whose program, various topics are discussed which are mostly political and social, had prepared himself for a specialized topic of Internet filtering so well, that he was able to bring up very relevant questions, and especially was able to direct the discussion to issues that were the most interesting and useful for the Iranians inside Iran. He knew so well when not-to-interrupt the interviewee and when to bring up new topics. The interview was so successful that during half an hour, 100 emails which were all very precise and relevant, were received, and it took me a few weeks to respond to all the emails that were received during and after the program. Although half of the program was dedicated to the questions of the viewers, Mr. Baharloo with his expertise, was able to give the widest coverage of the issues related to the interview, while at the same time, to receive so many calls in the course of the program. I still get emails from those who just see the interview on the Internet, when they discuss new questions with me.

About a year ago, I also had an interview with Mr. Baharloo about "Futurism," a topic which has been the main undertaking of mine for over three decades. This interview was also done with the same diligence and meticulousness and since then, there has not been a day that I have not received an email about that interview and exactly from the inquiries, it is clear that the topic has been of interest by the viewers, and they have expressed their deep interest in the topic of futurism and the discussions that were brought up in that interview. (3) Even one writer in Iran, who had no acquaintance with me, had summarized the content of the interview and published it in written form in his own weblog which was really interesting for me, because it showed how accurately he had listened to the discussion of Mr. Baharloo and me and how wonderfully had described the content of the interview. (4)

Seeing all this welcome of the viewers, I decided not only to give a link to my own interviews with Mr. Baharloo, but I also gave link to other roundtable interviews that related to my interest, in my personal list, and immediately saw those links to show the highest hits. Many of my friends after watching the programs would ask me the contact information for the experts in those programs and of course, I would refer them to the address of VOA's roundtable. It is interesting that if one searches for the name of many of those who have been in those programs, mostly the highest ranking for the Internet search are related to those interviews those people have had with Mr. Baharloo and their link is also listed in my list. (5)

In fact, the experience of getting to know Mr. Baharloo was like what I had described in my article entitled "Dancing in the Air," because I see, it is the two of us, without having any knowledge of each other, and without being in contact, arriving at a common perspective of what we have ahead of us; especially since each one of us had been active in a media separate from the other. Mr. Baharloo has essentially worked in the area of television whereas I have been active in the realm of the Internet. My acquaintance with the efforts of Mr. Baharloo, from another aspect, was also exciting for me. Since for many years, especially with my American friends, have discussed the need and importance of bringing up the issue of futurism to the television, and in my contact with Mr. Baharloo, I was seeing that initiative, in practice, which he had exactly achieved in the Persian Service of VOA. (6)

Mr. Baharloo had founded the "Roundtable with You" program at the VOA by his own personal initiative ten years ago and he was always very tough in choosing his guests, very meticulous about quality, just the same way Harvard gives admissions. In the last four years that I have known this program and have watched it on the Internet, I see how much this program in the real sense of the word is "futuristic" and Mr. Baharloo despite all the obstacles that he has had to face, has driven this goal. Particularly running the Roundtable Program, since it touches on the current issues of Iran and Iranian people, and talking live to the viewers, is not something easy to do, both because of the agents of Islamic Republic of Iran who misuse the freedom to call feature of the program and also because of some others, whom for whatever reason, instead of creating another such powerful program for Iranian people, due to their competition or jealousy, have taken the road of badmouthing against the roundtable program and its host, and they do it by spreading hateful divisive attacks in some web logs and anonymous emails around the Internet. (7)

Of course, these kinds of annoyance and stalking is not particular to their attacks on Mr. Baharloo and his guests, and is not anything new by them either, and I have discussed this extensively elsewhere and explained how the work of these handful of individuals is summarized in one sentence and that is "end justifying the means," the goal of these people may be political, or religious, or ideological. They mercilessly consider their opponents as traitors to their "sacred goals" and see them deserving all kinds of punishments and see any lying and mendacity about their opponents to be legitimate. (8)

During the last three years, with the expansion of VOA's Persian television programs, the opportunities for creation of several other programs became possible where each of them has its own value. I have found parts of some of those programs to be interesting to send to my own personal list and introduce to my friends and they have been received well too. But based on my observations and my appraisal, those of the new programs were more successful which had followed the tradition of Mr. Baharloo's Roundtable program, that had distanced themselves from the traditions of Los Angeles Iranian TV programs.

Up to this point, the subject of my discussion was Mr. Baharloo's own program, and the ways and content of its execution, which I think has given rise to a new media tradition. But there may also be questions about the relation of this program with VOA which takes the discussion to new field. I mean perhaps this question may be posed that "don't all VOA programs belong to the US government and thus act in line with its policies?" In response, I should say that just because of ownership of the US government of this media, one cannot judge the same way about all VOA programs. I too wish the nonprofit media in this American society had grown to the point to be able to do the special cultural or scientific activities that commercial enterprises such as CNN neither are willing to nor are able to do, and such enterprises not to be government organizations. I even wish activities such as what NASA does, to be done by NGO's. But if based on such a hope, we dissolve NASA, I think we should forget all about space travel for the time being.

Therefore, till the time that accomplishing such activities is only possible by government, it means, it is right to evaluate these organizations within the framework of the current reality. VOA was founded during the Anti-fascist Resistance in line of offering factual news and scientific journalism and promoting American values (liberal democracy and balanced news reporting). Never can one say that this media has no relation to the policies of US government either. But, at the same time, one cannot bring down the level of this relationship to that of government media of former Soviet Union or today's IRI which are forced to only do what is dictated to them and the right to express any personal initiative is taken away from them. Especially we should note that a media like VOA does not only deal with political topics and most of its programs are about cultural and scientific topics and in the political arena two guidelines of balanced reporting of all different views and also promotion of American values of democracy and human rights are prominent in its activities.

I think that VOA has been able to offer many positive services in the direction of promoting democracy and because of this reason it should be strengthened. I am aware about some people who by using some wrong slogans are trying to destroy this prospect without being able to offer any NGO alternative in its place. In this respect, it is interesting for me that many of these same "opponents," interview with the VOA and Radio Farda themselves, to get their voice to reach the people in Iran.

Even at the time of the former Soviet Union, Radio Free Europe which in many ways was more connected to the policies of US government than the VOA, was able to play a positive role in the growth of democratic thought in Eastern Europe. Thus, I think those who announce their negative judgment with this expression that "VOA is an enterprise belonging to the US government" are either malevolent or their awareness about these realities is too limited.

I can even refer to the experience of a few decades ago and say, after the 1953 coup, when Alameh Ali Akbar Dehkhoda did not accept to talk to the VOA Persian Service, I do not know whether that decision was right or not. I really do not know about the conditions of VOA in those days and it seems to me that Dehkhoda's analysis was that they wanted to use him for propaganda purposes. Also since a little after the 1953 coup, VOA Persian Service was shut down, perhaps one can deduct that Dehkhoda's analysis was right. I am not an authority about this case and do not make judgments.

But after the 1979 Revolution, meaning thirty years ago, VOA Persian Service restarted, and the conditions have been different, and also Mr. Baharloo who 10 years ago in this new situation of VOA started his rich content program at VOA, was able, parallel to Los Angeles televisions, to begin an alternative and futurist paradigm among the Persian speaking media. And incidentally, this reality that Roundtabe program was created at the VOA, was a reason that it used the good standards of VOA, and in the Persian programming execute what has remained as a standard in this media since the time of Anti-fascist Resistance including promotion of democratic values, fairness in bringing the news and offering various aspects of the discussion, and having a scientific perspective on journalism and being objective if offering views rather than making propaganda for a specific position or advertising a particular political policy.

At the same time, and in my opinion more important than all these standards, the presence of a futurist perspective that has been an inseparable aspect of all Roundtable programs during the last ten years, distinguishes it from all other similar programs.

During the last few weeks, Mr. Ahmad Reza Baharloo has been absent from the Roundtable Program. I am seeing this absence with regret and grief and my regret is not because he has created this program and has a right as a founder who had planted the seed and watered the tree to grow. For me, the problem is that in Mr. Baharloo's absence, that spirit which made Roundtable Program such a success will be the lighting guide and could it be followed in other VOA programs as well? In my opinion, the success of the program was not because of its time or its name and is owed to the content it delivered. If the other Persian speaking TV programs in Los Angeles and other places want to have a similar success, they better look at Mr. Baharloo's work as their paradigm.

Recently I saw an open letter by Mohandes Heshmat Tabarzadi and Dr. Hesam Firoozi and a few other political activists inside Iran to VOA management where the authors had expressed their concern about the absence of Mr. Baharloo from VOA Roundtable. This shows that the viewers of VOA Roundtable inside Iran are also aware of this issue that this program is bringing a whole new perspective, and therefore, they are sensitive that it be continued in the same tradition and spirit it has been offered for the last ten years. Also in my part I want to congratulate Mr. Baharloo for such an important achievement in the Persian speaking media and wish him to help others in all media and other Persian programs to learn from his example.

If at the time of Anti-fascist Resistance, during WWII, with the birth of VOA the foundation for another scientific and fair media basing itself on democratic values and human rights, was laid down, today adding the dimension of a futurist perspective to the programs of this media, is a new step that Mr. Baharloo has taken at the VOA and in this respect he is considered a front runner among Iranian journalists in the direction of helping to promote the values of democracy and secularism of today's world in Iran.

"Futurism on the other side of Chasm," was my take on the slow pace of media towards futurism, and using Geoffrey A. Moore's allegory wrote that futurism has not crossed the chasm (9), and it seems to me Mr. Baharloo has recognized this much sooner than many American futurists.

Sam Ghandchi, Publisher/EditorIRANSCOPE
http://www.iranscope.com/
October 5, 2008

Footnotes:

1. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/534-OppositionAbroad.htm
2. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/samvoa021507.wmv
3. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SamGhandchiVOA111207-56kVer.wmv
4. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/508
5. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
http://groups.yahoo.com/group/IranscopeNews/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
6. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/49-Dancing.htm (In English)
7. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/528-InvasionOfPrivacy.htm
8. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/43-End_Means.htm (In English)
9. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/471-FuturismChasm.htm


Article in Persian
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/538-AhmadBaharloo.htm


--------------
Other Theoretical Articles
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/

All Articles
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html