28 سال از عمر رژيم جمهوري اسلامي گذشته است و هنوز اپوزيسيون ايران درک روشني از اين رژيم ندارد. نگاهي به مطبوعات مخالفين حکومت درباره مبارزه با بدحجابي در ايران که هم اکنون در جريان است بهترين اثبات اين مدعاي من است. مردم عادي کوچه و بازار بهتر از همه مخالفين از اين رويداد تحليل دارند. مردم به سادگي ميگويند که دوباره تابستان شد و مبارزه با بدحجابي شروع شد. يعني همانگونه وقتي محّرم ميشود دسته هاي سينه زني به راه ميافتند، تابستان هم که ميشود دسته هاي مبارزه با بدحجابي راهي خيابان ميشوند. البته مراسم دوم بر مبناي تقويم شمسي است و قدمتش به رژيم جمهوري اسلامي ميرسد. جالب است که مردم عادي آلترناتيو در برابر اين مراسم ساليانه رژيم اسلامي را سالهاست که به وجود آورده اند و آنهم مراسم روز ولنتاين يا روز عشاق است که همه ساله در روز 14 فوريه به تقليد از غرب در داخل ايران رايج شده است و با وجود خشم ملايان، مردم دست از برگزاري آن بر نميدارند و هر سال بر شکوهش افزوده اند.
منظورم چيست وقتي از اصطلاح مراسم يا شعائر و امثالهم براي مبارزه با بدحجابي استفاده ميکنم؟ منظور من اين است که عده اي از اپوزيسيون دنبال اين بحث است که آيا قانون جمهوري اسلامي چنين چيزي را حکم ميکند؟ عده ديگري ميپرسند که آيا اسلام حجاب را تجويز ميکند يا نه؟ يک عده ديگر هم متعجب هستند که چرا مثلاً مجازات قطع دست آنقدر اجرا نميشود ولي به مبارزه با بدحجابي عمل ميشود و علت آنرا ولايت فقيه ميدانند و اينکه گويا چون ولايـت فقيه نميتواند حکومت فقهي را پياده کند مجبور است اين مبارزه با بدحجابي را بشکل سمبليک جايگزين آن کند تا به حکومت فقهي اش به شکل صوري وفادار بماند. گوئي مناديان حکومت فقهي در تاريخ همواره فکر کرده اند قادرند اهداف الهي مجازات هاي تجويزي خود را کسب کنند و مثلاً با قطع دست به سرقت و دزدي در جامعه پايان دهند. حتي در اروپا در اوج حکومت تئوکراتيک در شهر رم در سال 1600 وقتي جوردانو برونو را به حکم ارتداد آتش زدند در قلمروز کليسياي کاتوليک اوج فساد و دزدي همه جا گير بود و به همين علت دسته هاي شلاق زن که نظير سينه زنان شيعه امروز خود را شلاق ميزدند وارد ميدان ميشدند و همه جمعيت شلاق زن طلب استغفار از گناهان خود داشتند و در چنين فضائي است که رهبران مذهبي با مشارکت مردم جوردانو برونو را بخاطر ارتداد آتش زدند.
به عبارت ديگر همه اين شعائر از خود شلاق زني مؤمنان تا آتش زدن مرتدان شراکت *مردم* در شعائر و مراسم مذهبي است نه به اين خاطر که رهبران دولت مذهبي نميتوانند ديگر احکام خود را در اجراي عدالت جامه عمل بپوشانند بلکه چون آن شعائري که ميتوانند هنوز با مشارکت مردم انجام دهند همين ها است. و وقتي ديگر آتش زدن مرتدان يا مراسم شلاق زني در اروپا غير قابل قبول شد و نميـتوانست جمعيت مؤمنان را جلب کند، روحانيون کاتوليک هم از آن مراسم دست کشيدند و شعائر ديگري نظير طلب مغفرت در کليسا نزد کشيشان را که کماکان از مشارکت و احترام مردم برخوردار بود، ادامه دادند. به همين سادگي. در نتيجه جمهوري اسلامي هم چه ولايت فقيهي باشد و چه نباشد، شعائري را که براي اهداف اين رژيم تئوکراتيک مفيد بداند و بتواند مشارکت مردم را در انجام آنها کسب کنند، ادامه خواهد داد.
البته بگذريم کسانيکه مسأله را فقط بخاطر ولايت فقيهي بودن چمهوري اسلامي ميبينند اين رژيم را با اصطلاح رژيمي سلطاني بنوعي به تصوير ميکشند که گوئي از رژيم ناصرالدين شاه قاجار سخن ميگويند و افراموش ميکنند که اگر براي رژيم ناصرالدين شاهي اجراي عيد قربان با قصاوت فروبردن ني در گلوي شتر در وسط ميدان شهر بخشي از شعائر لازم براي مشارکت روحانيون در حاکميت آنها بود، براي اين رژيم چنين مراسمي از عيد قربان تا مبارزه با بدحجابي مبناي مشارکت مردم با حکومت يا به عبارت ديگر شعائر اسلامي مبناي مشروعيت اين رژيم است و بيخود نبود که خميني ميگفت اسلام وي به عاشورا و تاسوعا زنده است و به همين علت هم من در گذشته نوشتم که نافرماني مدني در ايران يعني غير اسلامي کردن جامعه [http://www.ghandchi.com/370-disobedience.htm].
اجازه دهيد به موضوعي کاملاً دورتر از مبارزه با بدحجابي که در جامعه ايران و جوامع ديگر اسلامي عادي و مرسوم است يعني مراسم عيد قربان دقيق تر نگاه کنيم. اکثر جوامع بشر و بويژه جوامعي که در آنها مذاهب ابراهيمي رايج هستند مراسم مشابهي داشته اند هرچند امروز مراسم قرباني در ميان يهوديان و مسيحيان اساساً برچيده شده و متأسفانه فقط در ميان مسلمانان چنين مراسمي که جلوي بچه کوچک هرسال گوسفند ميکشند نه تنها مرسوم است بلکه عيد قربان حتي بزرگترين عيد اکثر اين کشورها محسوب ميشود. خوشبختانه در ايران عيد اصلي مردم نوروز است و نه عيد قربان و بعد از 28 سال هنوز جمهوري اسلامي نتوانسته اين واقعيت را عوض کند.
برخي محققين معاصر اسطوره هاي بشر معتقدند مراسم قرباني کردن حيوانات در واقع بيان کوشش بشر براي راحت کردن وجدان خود در برابر احساس گناه در کشتن حيوانات است، کشتني که براي تغذيه خود انجام ميداده است. به اين طريق هر سال مثلاً گوسفندي را قرباني ميکردند، با هديه کردن بهترين گوسفند خود به خدائي که مالک اين طبيعت است همآهنگي atonement مجدد با طبيعت را جستجو ميکردند. بشر امروز براي تقليل اينگونه عذاب وجدان بيشتر و بيشتر سعي کرده است که به حيوانات وحشيانه برخورد نکند و حتي سلاخي بدون درد باشد و به دنبال راه هاي ساختن آلترناتيو گوشت از طريق علم شيمي است. به همين علت در جوامع مدرن اينگونه مراسم قرباني کردن حيوانات بيشتر و بيشتر از بين رفته است. البته ميدانيم که در برخي جوامع عهد عتيق حتي مراسم قرباني کردن انسان رواج داشته است نظير قرباني کردن بچه اول و يا قرباني کردن دختر باکره که گوئي به خدا اينگونه هدايا براي محفوظ ماندن از بلاياي طبيعت، داده ميشده است. حتي از خود قرباني مشارکت ميخواستند که افتخار کند که قرباني براي اين هدف "والاي" مؤبدان است. در نتيجه در آن جوامع که بلايا نتيجه گناه بشر فرض ميشد به اينصورت که بهترين کودک خود را به خدايان تقديم ميکردند اميدوار بودند از بليات در طبيعت حفاطت شوند. به همين علت هم حتي بعدها در داستان عيسي مسيح وي که بهترين فرزند ابناي بشر خوانده ميشود قرباني ميشود براي گناهان بشر تا که بشزيت را نجات دهد. در داستان مسلمانان هم درباره ابراهيم ميايد که او حاضر است فرزند خود را براي خدا قرباني کند ولي خدا بجاي آن گوسفند را ميپذيرد.
آيا وقتي قرباني کردن انسان از شعائر يک مذهب باشد، ميـتوان گفت که تحت عنوان احترام به مذهب ديگران بايستي به اينگونه شعائر مذهبي احترام گذاشت و اگر انبوهي از مردم در آن شعائر شرکت کنند آيا بايستي چنين اعمال وحشيانه مذهبي را مشروع قلمداد کرد؟
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/1/16/Mendoza_HumanSacrifice.jpg/200px-Mendoza_HumanSacrifice.jpg
به هرحال همه اينگونه مراسم قرباني که نوعي کشمکش انسان با خطاها و گناهان خود است در اينگونه مذاهب به ارث رسيده از اعصاري است که بيش از هزار سال از آنها گذشته است زمانهائي که اينگونه نگرشها براي بشريت قابل قبول بوده است. مجسم کنيد که امروز پدري با فرزند خود نظير ابراهيم رفتار کند و بگويد بخاطر دستور خداي خود چاقو بر گردنش گذاشته است، درباره چنين پدري چه خواهيم گفت؟ اگر اصلاح طلبان مسيحي و يهودي قرن هاست که اين چنين مراسم قرباني را به کنار گذاشته اند اصلاح طلبان مسلمان حتي از نقد اعياد انچناني حرفي هم نميزنند و در پي چانه زدن با اقتدارگرايان براي لطف آنها در تخفيف مبارزه با بدحجابي اند. در بعضي جوامع اسلامي نظير پاکستان يا در ميان هندي هاي مسلمان خود فرد مسلمان بايستي چاقو را بر گردن گوسفند بگذارد و برخي خانمها يا آقايان مسلمان آن کشورها که در غرب زندگي ميکنند که طاقتش را ندارند ميروند يک مزرعه و دست خود را روي چاقوي سلاخ ميگذارند و آيه قران ميخوانند وقتي که سلاخ اصل کشتن را انجام ميدهد. در ايران خوشبختانه سالهاست که در شهرها خود مردم اين کار را به سلاخ ها سپرده اند هرچند هنوز در خانه خود و مقابل چشمان کودکان که مراسم قرباني و دست و پا زدن گوسفندان را شاهد است، انجام ميدهند.
شعائر مذهبي نظير قمه زني و سينه زني در ميان شيعيان حتي پس از قرن ها هنوز به اندازه عيد قربان همه جا گير نيست. مراسم نظير مبارزه با بدحجابي که توسط رژيم جمهوري اسلامي ترويج ميشوند نيز آنقدر نتوانسته اند همه جا گير شوند ولي اين شعائر کارهائي است که رژيم را مشروعيت ميبخشند. رژيم سعي کرد همجنسگرايان که حتي آيت الله بروجردي فتوا براي پرتابشان از سخره ميدهد را در ملأ عام بکشد و يا زنان را در مراسمي با مشارکت مردم سنگسار کند و يا در ملأ عام براي روزه نگرفتن شلاق بزند و يا مرتد کشي کند. وليکن گويا مبارزه با بدحجابي چيزي است که راحت تر ميشود مشارکت عمومي براي آن کسب کرد و باينگونه زنان که نيروئي فزاينده در جامعه ايران هستند را مانند بردگان چندگاهي بيشتر مورد اهانت نگهداشت و در نتيجه اين مراسم حتي بيش از مقابله با ريش تراشيدن مردان دنبال شده است.
به هرحال آنچه مهم است محکوم کردن و احترام نگذاشتن به همه شعائر مذهبي وحشيانه است و جايگزيني آنها با مراسم متمدنانه و اينچنين مشروعيت اين رژيم از بين خواهد رفت. مردم ايران خوب تشخيص داده اند که براي ايجاد پادزهر مبارزه با بدحجابي جشن گرفتن روز ولنتاين را برگزيده اند. ايکاش اصلاح طلبان اسلامي هم بجاي توجيه شعائر وحشيانه و بسنده کردن به نقد از ولايت فقيه، خود اين شعائر و وچود حکومت اسلامي را زير سؤال ببرند. اگر براي حجاب بشود به بحث فقهي و بستگي داشتن به زمان متوسل شد، عيد قربان را نميشود گفت که مسأله فقهي است و به زمان بستگي دارد ولي بايستي به مردم گفت که عيد گرفتن با مراسم سلاخي گوسفند در مقابل چشمان کودکان غلط است و چنين شعائروحشيانه و خشونت بار با هر توجيه مذهبي در دنياي امروز نبايستي محترم شمرده شوند و جائي ندارند. بله احترام به عقايد مردم نميتواند بمعني قبول کشتن دختر باکره باشد حتي اگر چنان مذهبي ميليون ها نفر طرفدار داشته باشد. اگر اصلاح طلبان مذهبي در برابر ملاياني که نافيان اجراي چنين شعائر دوران بربريت را تکفير ميکنند نايستند، چگونه ميتوانند خود را اصلاح طلب بنامند.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
26 ارديبهشت 1386
May 16, 2007
مطالب مرتبط به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/437-GeographyEng.htm
http://www.ghandchi.com/370-disobedienceEng.htm
مطلب مرتبط:
http://www.ghandchi.com/370-disobedience.htm
http://www.ghandchi.com/437-Geography.htm