سام قندچي
برخي تصور ميکنند که آقاي احمدي نژاد با طرح مهدويت دارد زير پاي روحانيت را خالي ميکند چرا که اگر هر فرد غير روحاني بتواند با حضرت مهدي ارتباط برقرار کند ديگر کاري براي روحانيت شيعه باقي نميماند. در واقع اين تصور همان اشتباهي است که زماني درباره خميني بخاطر مخالفتش با صاحبان قدرت در جامعه روحانيت نظير آيت الله شريعتمداري مي شد، در صورتيکه ايدئولوژي ولايت فقيه خميني، آينده ديگري را براي روحانيت و جامعه در سر داشت.
امروزه نيز آنچه ظاهراً مهدويت خوانده ميشود و از سوي مرجع آقاي احمدي نژاد يعني آيت الله مصباح يزدي دنبال ميشودهدفش گلوباليزه کردن ولايت فقيه است يعني آينده تازه اي براي ولي فقيه، روحانيت و جامعه در سر دارد و دعواهاي اخير در جمهوري اسلامي که در آن از يکسو حجت الاسلام محتشمي پور، آيت الله مصباح يزدي را مورد پرخاش قرار داده و از بي عملي وي در زمان انقلاب و خوار شمردن او توسط خميني سخن رانده و در مقابل طرفداران آقاي مصباح، محتشمي پور را تهديد به خلع لباس کرده اند، بايستي در پرتو اين تطورات جمهوري اسلامي تحليل کرد.
حتي حملات عباس پاليزدار به روحانيت ارشد در هيرارشي قدرت در ايران همانند حملاتي است که در زمان خميني سالها پيش از انقلاب بر عليه آيت الله هائي نظير شريعتمداري و مرعشي سازمان داده شد. البته محتشمي پور و بسياري ديگر که مورد حمله مصباح هستند از افراطيون مذهبي و بنيانگذران حزب الله در ايران و لبنان بوده اند، ولي اين واقعيت نبايد باعث شود که اختلاف عميق فقهي آنان با جريانات افراطي نوع ديگر مصباح که درک فقهي ديگري را نمايندگي ميکند، ناديده بگيريم، همانطور که در زماني ديگر مورد مشابهي بين خميني و امام موسي صدر پيش آمد وقتي هردو آنها هم افراطي بودند.
در روسيه که اينگونه ميلناريانيسم (1) در ابتداي دولت شوروي شکل گرفت حتي تروريستهاي بونديست مثل آقاي محتشمي پور خيلي افراطي بودند و حتي لنين را آنها کشتند ولي با جريان افراطي نوع ميلناريانيست استالين نفاوت اساسي داشتند. در نتيجه گرچه محتشمي پور در خارج از مرزهاي ايران حتي بنيانگذار حزب الله لبنان بوده است، ولي وي بدنبال جهاني کردن ولايت فقيه نبوده و در لبنان به همفکران حزب اللهي خود در کشوري ديگر ياري ميرسانده است. در واقع هميشه حتي خميني ولي فقيه را به مالک اشتر تشبيه ميکرد که نظير فرمانداري مذهبي بود در صورتيکه براي آقاي مصباح ولي فقيه نقش وحدت دهنده جهاني دارد نظير انترناسيونال کمونيستي زمان استالين، که خود استالين هم در رأس آن قرار داشت و راه به بهشت کمونيسم آن چيزي بود که آن انترناسيونال و شخص وي تجويز ميکرد. ممکن بود اين کار را هم زماني بطور مسالمت آميز جلو ببرد و زماني به شکل خشونت بار، در صورتيکه بونديستها با وجود پيش گرفتن مشي تروريستي اعتقادي به يک نقش جهاني براي کمونيسم نوع خود نداشتند.
حدود دو سال پيش که همايش دکترين مهدويت آيت الله مصباح يزدي در تهران برگزار شد ياد آور شدم که اصل حرف مصباح اين است که ميگويد دوران بازگشت حضرت مهدي به اين معني نيست که همه چيز بايستي قبلاً شيطاني شده باشد، بلکه براي رسيدن به حکومت مهدي بايستي سعي کرد جامعه را اسلامي تر و اسلامي تر کرد (لطفاً به گزارش آن همايش که در اين نوشتار نيز در انتهاي مقاله ضميمه شده است رجوع کنيد.*)
اسلامي تر شدن براي وي آن اسلامي نيست که فقهاي در بالاي هرم قدرت روحانيون ميشناسند. همانطور که براي خميني بين آنچه وي اسلامي تر شدن و آنچه روحانيون در بالاي قدرت زمان وي معتقد بودند، تفاوت در ولايت فقيه بود، در اينجا نيز تفاوت در تقدم مهدويت، حتي تقدم آن بر اسلام سنتي است. آيت الله مصباح ميگويد "اگر برخي از خصوصياتي كه ما به آن اعتقاد داريم راحذف كنيم مفهوم مهدويت گسترش پيدا مي كند و ديگر اختصاص به شيعه اثني عشري نخواهد داشت بلكه آن را مي توان توسعه داد و در تمام دين ها مفهوم آن را اشاعه داشته باشيم."
به عبارت ديگر اسلامي تر شدن يعني جهاني کردن مفهوم مهدويت. اين است که آقاي احمدي نژاد هم با گروههاي کمونيستي نزديکي احساس ميکند همانگونه که ميلناريانيسم استالين و هيتلر رقبايشان را در شوروي و آلمان نازي هدف ميگرفت ولي جريانات ميلناريانيست غير کمونيستي را متحد خود ميديدند، آقاي مصباح نيز به همينگونه عمل ميکند يعني اسلام ايشان مثل کمونيسم آنهاست که برايشان فرق نميکرد که دهقانان سازنده اش باشند يا کارگران صنعتي، به عبارت ديگر يک ايدئولوژي بود براي مؤمنين به ميلناريانيسم.
همانطور که در گذشته خاطر نشان کردم آنچه که درباره خيزش تازه ميلناريانيسم در جمهوري اسلامي جالب است اين است که اين رژيم اين طريق را که ميتوانست در ابتدا برگزيند، به دليل جنگ با عراق برنگزيد. رژي» اسلامي خيلي زود پس از پيروزي انقلاب به برخوردي پراگماتيستي روي آورد، و طريق پراگماتيستي را بدليل ترس از خطر خارجي تا مدتها پس از نيز جنگ ادامه داد.
اين دير آمدن ميلناريانيسم را به بهترين وجه خود آيت الله مصباح يزدي بيان کرده است وقتي در همان اول دولت احمدي نژاد گفت که برخورد پراگماتيستي 16 سال گذشته نياز به 16 سال در آينده دارد تا که خنثي شود. البته اگر نميخواست که آيت الله خامنه اي را ناراحت نکند، مطمئناً بجاي 16 سال از عدد ديگري که وي را به ابتداي جنگ ايران و عراق برساند، استفاده ميکرد. بنابراين طرفداران مهدويت در جمهوري اسلامي آن کاري را دارند ميکنند که همتاياينشان در رژيم هائي نظير شوروي در اول کار کردند، و نه در آخر!
اما انجام اين کار در آخر، سالوسي اينگونه مسيحان موعود را خيلي سريعتر نشان داده، و خيلي عمر حکومتشان را کوتاه خواهد کرد. بنابراين حتي اگر اصطلاحاتي نظير اسلام فاشيستي يا اسلام کمونيستي درباره آخرين روزهاي جمهوري اسلامي معني بدهد، اين کار بايستي با اين درک همراه باشد که اينگونه حکومت هاي ميلناريانيستي، جدا از آنکه چقدر طرفدارانش بخواهند خود را نظير ژنرالهاي يک رژيم انقلابي تازه پا که از حمايت مردمي که ديگر در کنترل ندارند برخوردار است نشان دهند، نميتوانند در دوران سقوط اينگونه رژيم ها مدت زيادي دوام بياورند.
خيزش ميلناريانيسم در اين پرده آخر جمهوري اسلامي علامت اميد نيست، بلکه علامت نااميدي رهبران جمهوري اسلامي در اين پاندول پراگماتيسم و بينادگرائي است. راه حل براي آينده ايران در هيچ نسخه اسلامگرائي نيست، بلکه در پايان دادن به حاکميت اسلامگرائي و آغاز يک دموکراسي سکولار آينده نگر است که به شکوفائي ايران در اين عصر گلوباليسم ياري کند.
مهدويت راه حلي در تطابق با گلوباليسم نيست، بلکه يک واپسگرائي به گذشته براي آنهائي است که نميـتوانند ببينند که قولهاي کاذب عدالت اجتماعي با لفاظي هاي 1400 سال پيش نميتوانند معضلات بشريت در عصر کنوني را حل کنند. حتي بازگشت به راه حل هاي ملي و چپي قرن نوزدهم، فراخوان براي همان راه حل هائي است که حتي نتواستند پاسخگوي عدالت اجتماعي در قرن بيستم باشند، و مدتهاست که کهنه شده اند. پاسخ براي اشتياق به عدالت اجتماعي در قرن بيست و يکم نميتواند در پاراديم هاي کهنه شده گذشته يافت شود و تنها در جستجو براي راه هاي تازه که در تطابق با اقتصاد گلوبال فراصنعتي باشند، ميتوان به مسائل دنياي حاضر پاسخ داد.
اين قابل فهم است که فردي بخواهد خود را با راه حل هاي آماده قابل دسترس گذشته بمثابه نوشداروئي براي دردهاي امروز، تسلي دهد، اما متأسفانه اين راحتي زود گذر خواهد بود و اين گونه آرامش روان، وقتي چندان تفاوتي در زندگي واقعي بوجود نياورد، مايه يأس و شکست خواهد شد، همانگونه که درباره قولهاي آقاي احمدي نژاد در نخستين روزهاي دولت او نوشتم (2)
به اميد ايجاد جمهوری آينده نگر ، فدرال، سکولار و دموکراتيک در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/iranscope/PHP/ssl/
10 تير 1387
June 30, 2008
پانويس
1 . millenarianism
2 . https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/340-Utopianism.htm
مقاله مرتبط به زبان انگليسي:
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/458-MahdaviatEng.htm
*ضميمه:
گزارش روزنامه کيهان چاپ تهران از سخنراني اختتاميه آيت الله مصباح يزديدر دومين همايش دکترين مهدويت در تاريخ 17 شهريور 1385 "آيت الله مصباح يزدي در اختتاميه همايش دكترين مهدويت: مبارزه با ظلم و تلاش براي استقرار عدالت زمينه ساز ظهور امام عصر(عج) است. عضو خبرگان رهبري با تاكيد بر اينكه براي تعجيل در ظهور منجي عالم بشريت بايد موانع ظهور را برطرف كنيم، تاكيد كرد: اجراي احكام اسلامي، استقرار كامل عدالت و مبارزه با كفر و ظلم مهمترين وظايف منتظران امام عصر (عج) و زمينه ساز ظهور آن حضرت است. آيت الله محمد تقي مصباح يزدي در اختتاميه دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت بزرگ ترين عامل تعجيل در ظهور حضرت ولي عصر (عج) را مبارزه با كفر و استكبار جهاني دانست و گفت: بايد باورهاي ديني و آموزه هاي معرفتي را در كشور و تمام جهان گسترش دهيم. وي اظهار داشت: براي تعجيل در ظهور امام عصر (عج) بايد عدالت، احكام اسلامي و ديني را ترويج كنيم تا مردم به آن علاقه پيدا كنند و باورهاي ديني مورد قبول اجتماع قرار گيرد. آيت الله مصباح يزدي در تعريف واژه «مهدويت» گفت: مهدويت نيز يك كلمه عربي است كه دوگونه استعمال مي شود؛ معناي اول آن در تعريف مصدر جعلي مانند حاكميت و عالميت كاربرد دارد و معناي ديگر به صورت نسبت است؛ يعني طريقه مهدويت. در معناي دوم نوعي روش مذهبي و اخلاقي به مهدويت نسبت داده مي شود كه نظير آن را ما در معادل خارجي آن با عنوان ايسم داريم. وي با بيان اينكه جهاني شدن را گاهي به صورت فرضيه تصور مي كنيم، گفت: يكي از مولفه هاي فكري مهدويت جهاني شدن است. زيرا مهدي مي آيد تا قسط و عدل را در جهان برپا كند. مولفه ديگر آن است كه گسترش قسط و عدل توسط يك شخص، مركز و يا دستگاه رهبري مي شود. با توجه به اين كه عامل گسترش قسط و عدل شخص امام عصر (عج) است پس بايد يك نوع مركزيت و حكومت واحد در جهان وجود داشته باشد تا همه جهان طي يك حكومت اداره شود. آيت الله مصباح يزدي ادامه داد: مولفه ديگر جهاني شدن آن است كه جهان از حالت ايزوله بودن خارج شود و يك حكومت واحد تشكيل و توسط آن حضرت اداره خواهد شد و هرگونه ظلم و جور از زمين برچيده مي شود. وي با بيان اين كه در فرقه هاي ديني ديگر نيز اين نكته وجود دارد كه زماني يك انسان برتري پيدا خواهد شد كه يك عنصر جهاني خواهد بود، افزود: اگر برخي از خصوصياتي كه ما به آن اعتقاد داريم راحذف كنيم مفهوم مهدويت گسترش پيدا مي كند و ديگر اختصاص به شيعه اثني عشري نخواهد داشت بلكه آن را مي توان توسعه داد و در تمام دين ها مفهوم آن را اشاعه داشته باشيم. شايان ذكر است دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت عصر 5 شنبه 16 شهريور ماه با سخنراني آيت الله مصباح يزدي به كار خود پايان داد."http://www.kayhannews.ir/850619/14.HTM#other140