توصيه ای به موسوی و کروبی و عبادی و رهبران ديگر اپوزيسيون در ايران
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/602-PrivateSecurity.htm
سه روز پيش در روز يکشنبه، روز تظاهرات عاشورا در تهران، علی موسوی حبیبی، خواهر زاده ميرحسين موسوی، در خيابان هدف گلوله قرار گرفت و جمهوری اسلامی اين قتل را به اپوزيسيون منتسب کرد، هر چند همه شواهد دلالت بر قتلی ديگر توسط مأمورين غيررسمی رژيم دارد.
ديروز سه شنبه نيز محافظين رسمی دولت که مسؤل حفظ جان مهدی کروبی و خانواده وی در مواقع رفت و آمد در خيابان بودند، برداشته شدند، تا راه برای مأمورين غيررسمی رژيم باز شود که به ايشان صدمه بزنند، يا که ايشان را بترسانند تا ساکت شوند و خود سانسوری کنند. فاطمه کروبی همسر آقای کروبی نيز فوراً نامه سرگشاده ای به مردم ايران در اين مورد فرستادند. شيرين عبادی هم که پيش از اين بارها تهديد شده اند گرچه حتی فعال سياسی نيستند.
اينگونه اقدامات رژيم جمهوری اسلامی تازگی ندارد و مأمورين غيررسمی اين رژيم سالها پيش، فروهرها و بسياری ديگران را در قتل های زنجيره ای در داخل ايران به هلاکت رساندند و حتی در خارج از کشور نيز دکتر بختيار و بسياری ديگران را کشتند.
اين جنايات اسلامگرايان افراطی به دوران جمهوری اسلامی هم محدود نيست و حتی قبل از تأسيس جمهوری اسلامی، در زمان شاه، احمد کسروی را در ايران بخاطر مخالفت اسلامگرايان افراطی با نظراتش، به قتل رساندند. البته به او هم به همينگونه اول تهديد کردند تا بترسد و ساکت شود و خودسانسوری کند و بعد که نشد، او را به قتل رساندند. موارد ديگر هم همينگونه بوده است.
اين واقعيات حرف تازه ای نيست و در تاريخ ايران و اسلامگرايی افراطی در جهان ثبت شده است و همه ميدانند. اما هدفم در اين مقاله نکته ديگری است.
***
متأسفانه رهبران جنبش سياسی ايران که مورد توجه مردم بوده اند، بخاطر شجاعت و احساس برابری با همه مردم که همراه آنان در خيابانها بدون محافظ هستند، از اينکه از خود محافظت ويژه کنند، سرباز ميزنند. احمد کسروی چنين بود و با آنکه مدتها به او تهديد شده بود، اقدامی در رابطه با حفاظت خصوصی برای خود نکرد. برخی ديگر هم تسليم ارعاب اين زورگويان شده اند و سکوت و خودسانسوری را برگزيده اند.
بنظرم شخصيت های سياسی بايد اين تهديدات را جدی بگيرند و محافظ خصوصی براي خود استخدام کنند. آقای سلمان رشدی سالها پيش توسط آيت الله خمينی به مرگ تهديد شد اما او حتی برروي محافظت دولت انگليس هم تکيه نکرد و برای خود محافظ خصوصی استخدام کرد و با وجود همه تهديدات اسلامگرايان افراطی، به سرنوشتی نظير احمد کسروی دچار نشد، و بعد از 20 سال تهديدات بين المللی از سوی اسلامگرايان، هنوز زنده است و خودسانسوری هم پيشه نکرده و با وجود همه تهديات به مرگ، بسيار در ابراز عقايد خود فعال هم بوده است.
مهم اين نيست که شما با نظرات آقای رشدی موافقيد يا نه، مهم اين است که بخاطر اختلاف نظر، اين اسلامگراين افراطی حاضرند مخالف خود را ناجوانمردانه ترور کنند و بارها و بارها اين کار را کرده اند تا يا ديگران را با خودسانسوری خفه کنند يا از طريق ترور فيزيکی، و امروز در عاشورا با قتل خواهر زاده مير حسين موسوی و دو روز بعد از آن با حذف محافظين مهدی کروبی نشان دادند که برايشان فرق نميکند که مخالف چه افکاری دارد، و ميخواهند يا وی را با تهديد به سکوت و خودسانسوری بکشانند و يا با حذف فيزيکی خفه نمايند.
يعنی شما چه سلمان رشدی باشيد، چه سيد علی موسوی حبیبی، چه شيخ مهدی کروبی يا همسر ايشان، چه شيرين عبادی، از نظر اين اسلامگرايان افراطی و مأمورين غيررسمي آنها، خونتان حلال است، و مطمئن باشيد که اين مأمورين غيررسمی از قبل، فتوای آيت الله های شناخته شده ای را هم با خود دارند، که از تعصب اين افراد استفاده ميکنند، و از آنها آلت قتاله ای نظير سعيد امامی با مأموريت غيررسمی ميسازند.
چند بار ديگر بايد اين قتل ها را ببينيم و درست کار نکنيم. از همه رهبران جنبش کنونی تقاضا ميکنم تا آنجا که ميتوانيد برای خود محافظ خصوصی استخدام کنيد و هيچ از اين کار خجالت نکشيد و ابداً اجازه ندهيد کسی به شما بخاطر اين کار خرده بگيرد به اين بهانه که مثلاً بقيه مردم در خيابان بدون محافظ هستند، چرا که خودسانسوری و خفه شدن شما، يا نابودي و حذف شما، برای رژيم به مراتب بيش از هر فرد عادی، اهميت دارد.
همين ديروز آقای مهندس حشمت طبرزدی را هم بازداشت کردند که همه اين مدت فقط از مردم خواسته بود که به خشونت متوسل نشوند، يعنی فقط چون شخصی رهبر يک جريان مخالف اين ها است مورد تهديد قرار ميگيرد، با وجود آنکه اصلاً به عقايد اين ها کاری نداشته و گفته است مذهب را از دولت جدا کنيد و هر عقيده و مذهبی داريد احترامش محفوظ. اول وبلاگش را فيلتر کردند و بعد هم خودش را بردند زندان و گناهش هم فقط مصاحبه با يک رسانه بين المللی در مورد تظاهرات در روز عاشورا بود (1).
زنده ماندن همه رهبران اپوزيسيون برای رشد جامعه ای پلوراليستی بعد از جمهوری اسلامی اهميت اساسی دارد، از هر ديدگاه فکری که اين رهبران باشند. از ديدگاه يک پلوراليست، يک دموکرات، وجود و حيات همه نظرات در جامعه مهم است و نه نابودی انها. فقط اسلامگرايان افراطی و تروريستهای مشابه خواهان نابود کردن مخالفين خود هستند وگرنه انسانهای رشد يافته خواهان جدل و تبادل فکری با مخالفين خود هستند و نه خفه کردن و به هلاکت رساندن آنان.
جامعه با پلوراليسم است که رشد ميکند و بارور ميشود و نه آنگونه که جريانات افراطی خشک مغز اول سايت مخالف را فيلتر ميکنند و بعد مخالف را به زندان مياندازند و بعد هم به قتل ميرسانند (2).
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
نهم دی ماه 1388
December 30, 2009
پانويس ها:
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com
2. http://www.ghandchi.com/294-cherApluralism.htm
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/602-PrivateSecurity.htm
سه روز پيش در روز يکشنبه، روز تظاهرات عاشورا در تهران، علی موسوی حبیبی، خواهر زاده ميرحسين موسوی، در خيابان هدف گلوله قرار گرفت و جمهوری اسلامی اين قتل را به اپوزيسيون منتسب کرد، هر چند همه شواهد دلالت بر قتلی ديگر توسط مأمورين غيررسمی رژيم دارد.
ديروز سه شنبه نيز محافظين رسمی دولت که مسؤل حفظ جان مهدی کروبی و خانواده وی در مواقع رفت و آمد در خيابان بودند، برداشته شدند، تا راه برای مأمورين غيررسمی رژيم باز شود که به ايشان صدمه بزنند، يا که ايشان را بترسانند تا ساکت شوند و خود سانسوری کنند. فاطمه کروبی همسر آقای کروبی نيز فوراً نامه سرگشاده ای به مردم ايران در اين مورد فرستادند. شيرين عبادی هم که پيش از اين بارها تهديد شده اند گرچه حتی فعال سياسی نيستند.
اينگونه اقدامات رژيم جمهوری اسلامی تازگی ندارد و مأمورين غيررسمی اين رژيم سالها پيش، فروهرها و بسياری ديگران را در قتل های زنجيره ای در داخل ايران به هلاکت رساندند و حتی در خارج از کشور نيز دکتر بختيار و بسياری ديگران را کشتند.
اين جنايات اسلامگرايان افراطی به دوران جمهوری اسلامی هم محدود نيست و حتی قبل از تأسيس جمهوری اسلامی، در زمان شاه، احمد کسروی را در ايران بخاطر مخالفت اسلامگرايان افراطی با نظراتش، به قتل رساندند. البته به او هم به همينگونه اول تهديد کردند تا بترسد و ساکت شود و خودسانسوری کند و بعد که نشد، او را به قتل رساندند. موارد ديگر هم همينگونه بوده است.
اين واقعيات حرف تازه ای نيست و در تاريخ ايران و اسلامگرايی افراطی در جهان ثبت شده است و همه ميدانند. اما هدفم در اين مقاله نکته ديگری است.
***
متأسفانه رهبران جنبش سياسی ايران که مورد توجه مردم بوده اند، بخاطر شجاعت و احساس برابری با همه مردم که همراه آنان در خيابانها بدون محافظ هستند، از اينکه از خود محافظت ويژه کنند، سرباز ميزنند. احمد کسروی چنين بود و با آنکه مدتها به او تهديد شده بود، اقدامی در رابطه با حفاظت خصوصی برای خود نکرد. برخی ديگر هم تسليم ارعاب اين زورگويان شده اند و سکوت و خودسانسوری را برگزيده اند.
بنظرم شخصيت های سياسی بايد اين تهديدات را جدی بگيرند و محافظ خصوصی براي خود استخدام کنند. آقای سلمان رشدی سالها پيش توسط آيت الله خمينی به مرگ تهديد شد اما او حتی برروي محافظت دولت انگليس هم تکيه نکرد و برای خود محافظ خصوصی استخدام کرد و با وجود همه تهديدات اسلامگرايان افراطی، به سرنوشتی نظير احمد کسروی دچار نشد، و بعد از 20 سال تهديدات بين المللی از سوی اسلامگرايان، هنوز زنده است و خودسانسوری هم پيشه نکرده و با وجود همه تهديات به مرگ، بسيار در ابراز عقايد خود فعال هم بوده است.
مهم اين نيست که شما با نظرات آقای رشدی موافقيد يا نه، مهم اين است که بخاطر اختلاف نظر، اين اسلامگراين افراطی حاضرند مخالف خود را ناجوانمردانه ترور کنند و بارها و بارها اين کار را کرده اند تا يا ديگران را با خودسانسوری خفه کنند يا از طريق ترور فيزيکی، و امروز در عاشورا با قتل خواهر زاده مير حسين موسوی و دو روز بعد از آن با حذف محافظين مهدی کروبی نشان دادند که برايشان فرق نميکند که مخالف چه افکاری دارد، و ميخواهند يا وی را با تهديد به سکوت و خودسانسوری بکشانند و يا با حذف فيزيکی خفه نمايند.
يعنی شما چه سلمان رشدی باشيد، چه سيد علی موسوی حبیبی، چه شيخ مهدی کروبی يا همسر ايشان، چه شيرين عبادی، از نظر اين اسلامگرايان افراطی و مأمورين غيررسمي آنها، خونتان حلال است، و مطمئن باشيد که اين مأمورين غيررسمی از قبل، فتوای آيت الله های شناخته شده ای را هم با خود دارند، که از تعصب اين افراد استفاده ميکنند، و از آنها آلت قتاله ای نظير سعيد امامی با مأموريت غيررسمی ميسازند.
چند بار ديگر بايد اين قتل ها را ببينيم و درست کار نکنيم. از همه رهبران جنبش کنونی تقاضا ميکنم تا آنجا که ميتوانيد برای خود محافظ خصوصی استخدام کنيد و هيچ از اين کار خجالت نکشيد و ابداً اجازه ندهيد کسی به شما بخاطر اين کار خرده بگيرد به اين بهانه که مثلاً بقيه مردم در خيابان بدون محافظ هستند، چرا که خودسانسوری و خفه شدن شما، يا نابودي و حذف شما، برای رژيم به مراتب بيش از هر فرد عادی، اهميت دارد.
همين ديروز آقای مهندس حشمت طبرزدی را هم بازداشت کردند که همه اين مدت فقط از مردم خواسته بود که به خشونت متوسل نشوند، يعنی فقط چون شخصی رهبر يک جريان مخالف اين ها است مورد تهديد قرار ميگيرد، با وجود آنکه اصلاً به عقايد اين ها کاری نداشته و گفته است مذهب را از دولت جدا کنيد و هر عقيده و مذهبی داريد احترامش محفوظ. اول وبلاگش را فيلتر کردند و بعد هم خودش را بردند زندان و گناهش هم فقط مصاحبه با يک رسانه بين المللی در مورد تظاهرات در روز عاشورا بود (1).
زنده ماندن همه رهبران اپوزيسيون برای رشد جامعه ای پلوراليستی بعد از جمهوری اسلامی اهميت اساسی دارد، از هر ديدگاه فکری که اين رهبران باشند. از ديدگاه يک پلوراليست، يک دموکرات، وجود و حيات همه نظرات در جامعه مهم است و نه نابودی انها. فقط اسلامگرايان افراطی و تروريستهای مشابه خواهان نابود کردن مخالفين خود هستند وگرنه انسانهای رشد يافته خواهان جدل و تبادل فکری با مخالفين خود هستند و نه خفه کردن و به هلاکت رساندن آنان.
جامعه با پلوراليسم است که رشد ميکند و بارور ميشود و نه آنگونه که جريانات افراطی خشک مغز اول سايت مخالف را فيلتر ميکنند و بعد مخالف را به زندان مياندازند و بعد هم به قتل ميرسانند (2).
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
نهم دی ماه 1388
December 30, 2009
پانويس ها:
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com
2. http://www.ghandchi.com/294-cherApluralism.htm