درس مهم جنبش اخير خاورميانه برای گروه های اتنيک در ايران
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/655-MiddleEast.htm
پنج سال پيش تجربه های جنبش جوانان در ليبی و مصر آنچه امروز می بينيم را نويد می داد:
http://www.ghandchi.com/432-javananayandehnegar.htm
جنبش های اخير خاورميانه که تا کنون رژيم های تونس و مصر را به زير کشيده اند اهميت تکنولوژی های جديد نظير فيس بوک را به مرکز توجه تحليلگران کشيده اند. در اينجا به موضوع اينترنت و تکنولوژی ها و رابطه آنها با شکل تشکيلات های سياسی در تحولات برخورد نخواهد شد. شايد اگر فرصتی دست دهد در روزهای آينده به آن پرداخته شود؛ گرچه در هفته های اخير هم به فارسی و هم به زبان های ديگر در مورد اهميت تکنولوژی های جديد در تحولات اخير خاورميانه بسياری از صاحب نظران بحث کرده اند و جالب است که يکی از شرکت کنندگان در انقلاب مصر نام نوزاد خود را چند روز پيش فيس بوک گذاشت. به هرحال عرصه سايبر موضوع اين نوشتار نيست.
اما درس مهم جنبش اخير خاورميانه درست آنچيزی است که در اين جنبش ها غايب است و آنهم پان عربيسم است.
شگفت آور است که در مصر، مهد تولد پان عربيسم، انقلاب شد و کسی از پان عربيسم حرفی نزد. نه تنها در سالهای 1330 در دوران جمال عبدالناصر و بستن کانال سوئز جنبش پان عربيستی در کشورهای عربی غوغا می کرد بلکه حتی بيش از يک ربع قرن بعد، يعنی يک سال بعد از انقلاب ايران در 1358، وقتی سرهنگ قذافی می خواست با ظاهر مترقی در جهان عرب قد علم کند، با ايده اتحاد مصرو سوريه و ليبی، خواستار فدراسيون جمهوری های عربی شد.
در همه کشورهای عربی برای بيش از نيم قرن انديشه پان عربيسم يکی از مهمترين جريانات فکری در همه جنبش ها، چه انقلابی چه اصلاح طلبانه، بسيار پررنگ بود. اما در تحولات کنونی خاورميانه خبری از اين ديدگاه اتنيکی نيست. اين موضوع را نه تنها گروه های اتنيکی کرد و ترک و بلوچ ايران خوب است مورد توجه قرار دهند بلکه همچنين جريانات پان ايرانيستی در نقاط مرکزی ايران شايسته است که مدنظر قرار دهند. آنچه جنبش های اخير در کشورهای عربی نشان می دهد تأکيد همه آنها بر روی دموکراتيزه کردن دولت در همانجايی است که در آن زندگی می کنند بجای آنکه توجه خود را به اتحادهای اتنيکی از جمله پان عربيستی يا تجزيه های اتنيکی، معطوف کنند.
اگر همين درس را بخواهيم برای جنبش سبز ايران در يکسال و نيم گذشته مدنظر قرار دهيم بايستی گفت که بويژه در مناطقی نظير کردستان، آذربايجان، و بلوچستان توجه و تمرکز بر روی جنبش دموکراسی خواهی نبوده و با تأکيد گروه های سياسی آن مناطق بر مسائل اتنيکی اين مناطق نتوانستند آنگونه که شايسته است با جنبش دموکراسی خواهی که در بقيه نقاط ايران جريان داشت، همراهی کنند. همچنين تأکيد بسياری از گروه های سياسی سکولار در نقاط مرکزی ايران بر يک سری شعارهای پان ايرانيستی باعث شد که اين نيروها نيز نتوانند همکاری گروه های اتنيکی ايران را در حرکت همه ايران بسوی خواستهای دموکراسی طلبی، هماهنگ کنند، و به اين طريق جنبش در هر دو سو لطمه خورد. برخی نيروها نظير کومله مهتدی از استثنائات بودند که بسيار از نزديک با جنبش سبز در نقاط مرکزی ايران همکاری کردند وگرنه کلاً همکاری های گروه های اتنيکی با چه بخش های سکولار و چه مذهبی جنبش سبز، قوی نبود.
اگر همين امروز به ليبی نگاه کنيم برخی مناطق در شرق آنکشور که توانسته اند خود را بخشاً از زير قدرت مرکزی رها کنند تأکيدشان نه بر خواستهای قومی و منطقه ای بلکه دقيقاً برروی دموکراسی خواهی است. اميدوارم اين روند در آن مناطق ليبی ادامه پيدا کند چرا که به اين صورت قوی تر بودن جنبش در يک منطقه کمک به مناطق ديگر خواهد بود و نه آنکه خود حرکت آنها باعث درگيری بين مناطق در مورد يکپارچگی ملی کشور شود و دولت ديکتاتور سود آنرا ببرد. در واقع از روز اول قيام مردم ليبی، پسر معمر قذافی سعی کرد اين تلقين را ايجاد کند که دموکراسی در ليبی يعنی تکه پاره شدن آن کشور، تا به اين طريق بتواند ادامه يافتن دوران رياست جمهوری 42 ساله پدرش را تضمين کند.
البته به غير از موضوع تأکيد گروه های اتنيکی بر دموکراسی خواهی، درس ديگری نيز در اين جنبش های اخير خاورميانه جالب توجه است و آنهم کاری است که جنبش زنان در تونس کرد. درست چند روز بعد از پيروزی انقلاب در تونس، نظير ايران در اولين روزهای بعد از انقلاب 57، متعصبان مذهبی به خانه های فساد در پايتخت تونس هجوم بردند. اما زنان تونس همانموقع بزرگترين راه پيمايی خود را بعد از خروج بن علی به راه انداختند و خواستی که مطرح کردند سياست ورزی سکولار و تأکيد بر جدايی مذهب و دولت بود. يعنی دوباره تکيه بر خواستهای دموکراسی خواهی. اين تجربه نيز می تواند برای ايران مفيد باشد که گروه های اتنيکی و جنسيتی در مواقع معين تحول کشور دقيقاً خواستهای جنبش دموکراسی خواهی نظير جدئی مذهب و دولت را بعنوان راه حل دستيابی به خواستهای خود در کانون توجه قرار دهند.
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم اسفندماه 1389
February 24, 2011
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/655-MiddleEast.htm
پنج سال پيش تجربه های جنبش جوانان در ليبی و مصر آنچه امروز می بينيم را نويد می داد:
http://www.ghandchi.com/432-javananayandehnegar.htm
جنبش های اخير خاورميانه که تا کنون رژيم های تونس و مصر را به زير کشيده اند اهميت تکنولوژی های جديد نظير فيس بوک را به مرکز توجه تحليلگران کشيده اند. در اينجا به موضوع اينترنت و تکنولوژی ها و رابطه آنها با شکل تشکيلات های سياسی در تحولات برخورد نخواهد شد. شايد اگر فرصتی دست دهد در روزهای آينده به آن پرداخته شود؛ گرچه در هفته های اخير هم به فارسی و هم به زبان های ديگر در مورد اهميت تکنولوژی های جديد در تحولات اخير خاورميانه بسياری از صاحب نظران بحث کرده اند و جالب است که يکی از شرکت کنندگان در انقلاب مصر نام نوزاد خود را چند روز پيش فيس بوک گذاشت. به هرحال عرصه سايبر موضوع اين نوشتار نيست.
اما درس مهم جنبش اخير خاورميانه درست آنچيزی است که در اين جنبش ها غايب است و آنهم پان عربيسم است.
شگفت آور است که در مصر، مهد تولد پان عربيسم، انقلاب شد و کسی از پان عربيسم حرفی نزد. نه تنها در سالهای 1330 در دوران جمال عبدالناصر و بستن کانال سوئز جنبش پان عربيستی در کشورهای عربی غوغا می کرد بلکه حتی بيش از يک ربع قرن بعد، يعنی يک سال بعد از انقلاب ايران در 1358، وقتی سرهنگ قذافی می خواست با ظاهر مترقی در جهان عرب قد علم کند، با ايده اتحاد مصرو سوريه و ليبی، خواستار فدراسيون جمهوری های عربی شد.
در همه کشورهای عربی برای بيش از نيم قرن انديشه پان عربيسم يکی از مهمترين جريانات فکری در همه جنبش ها، چه انقلابی چه اصلاح طلبانه، بسيار پررنگ بود. اما در تحولات کنونی خاورميانه خبری از اين ديدگاه اتنيکی نيست. اين موضوع را نه تنها گروه های اتنيکی کرد و ترک و بلوچ ايران خوب است مورد توجه قرار دهند بلکه همچنين جريانات پان ايرانيستی در نقاط مرکزی ايران شايسته است که مدنظر قرار دهند. آنچه جنبش های اخير در کشورهای عربی نشان می دهد تأکيد همه آنها بر روی دموکراتيزه کردن دولت در همانجايی است که در آن زندگی می کنند بجای آنکه توجه خود را به اتحادهای اتنيکی از جمله پان عربيستی يا تجزيه های اتنيکی، معطوف کنند.
اگر همين درس را بخواهيم برای جنبش سبز ايران در يکسال و نيم گذشته مدنظر قرار دهيم بايستی گفت که بويژه در مناطقی نظير کردستان، آذربايجان، و بلوچستان توجه و تمرکز بر روی جنبش دموکراسی خواهی نبوده و با تأکيد گروه های سياسی آن مناطق بر مسائل اتنيکی اين مناطق نتوانستند آنگونه که شايسته است با جنبش دموکراسی خواهی که در بقيه نقاط ايران جريان داشت، همراهی کنند. همچنين تأکيد بسياری از گروه های سياسی سکولار در نقاط مرکزی ايران بر يک سری شعارهای پان ايرانيستی باعث شد که اين نيروها نيز نتوانند همکاری گروه های اتنيکی ايران را در حرکت همه ايران بسوی خواستهای دموکراسی طلبی، هماهنگ کنند، و به اين طريق جنبش در هر دو سو لطمه خورد. برخی نيروها نظير کومله مهتدی از استثنائات بودند که بسيار از نزديک با جنبش سبز در نقاط مرکزی ايران همکاری کردند وگرنه کلاً همکاری های گروه های اتنيکی با چه بخش های سکولار و چه مذهبی جنبش سبز، قوی نبود.
اگر همين امروز به ليبی نگاه کنيم برخی مناطق در شرق آنکشور که توانسته اند خود را بخشاً از زير قدرت مرکزی رها کنند تأکيدشان نه بر خواستهای قومی و منطقه ای بلکه دقيقاً برروی دموکراسی خواهی است. اميدوارم اين روند در آن مناطق ليبی ادامه پيدا کند چرا که به اين صورت قوی تر بودن جنبش در يک منطقه کمک به مناطق ديگر خواهد بود و نه آنکه خود حرکت آنها باعث درگيری بين مناطق در مورد يکپارچگی ملی کشور شود و دولت ديکتاتور سود آنرا ببرد. در واقع از روز اول قيام مردم ليبی، پسر معمر قذافی سعی کرد اين تلقين را ايجاد کند که دموکراسی در ليبی يعنی تکه پاره شدن آن کشور، تا به اين طريق بتواند ادامه يافتن دوران رياست جمهوری 42 ساله پدرش را تضمين کند.
البته به غير از موضوع تأکيد گروه های اتنيکی بر دموکراسی خواهی، درس ديگری نيز در اين جنبش های اخير خاورميانه جالب توجه است و آنهم کاری است که جنبش زنان در تونس کرد. درست چند روز بعد از پيروزی انقلاب در تونس، نظير ايران در اولين روزهای بعد از انقلاب 57، متعصبان مذهبی به خانه های فساد در پايتخت تونس هجوم بردند. اما زنان تونس همانموقع بزرگترين راه پيمايی خود را بعد از خروج بن علی به راه انداختند و خواستی که مطرح کردند سياست ورزی سکولار و تأکيد بر جدايی مذهب و دولت بود. يعنی دوباره تکيه بر خواستهای دموکراسی خواهی. اين تجربه نيز می تواند برای ايران مفيد باشد که گروه های اتنيکی و جنسيتی در مواقع معين تحول کشور دقيقاً خواستهای جنبش دموکراسی خواهی نظير جدئی مذهب و دولت را بعنوان راه حل دستيابی به خواستهای خود در کانون توجه قرار دهند.
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم اسفندماه 1389
February 24, 2011