پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

چگونه اقتصاد را درست کنيم؟

چگونه اقتصاد را درست کنيم؟
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/677-Economy.htm

متن انگليسی English Version
http://www.ghandchi.com/677-EconomyEng.htm

ميوه فصل پيش هم خوب و هم بد آن خورده شده
و حيوانی که سير شده پوسته خالی را لگد ميزند
تی اس اليوت

مسائل اقتصادی در صدر خبرها هستند و نه فقط در خاورميانه و شمال آفريقا بلکه همچنين در اروپا، آمريکا، و ساير نقاط جهان. اين تنها در تونس نبود که مسأله بيکاری به خيزش موسوم به بهار عرب انجاميد بلکه شورش های بريتانيا نيز ريشه در مسائل اقتصادی مشابهی دارند. دولت های اروپايی از يونان تا اسپانيا و ايتاليا خدمات دولتی را کاهش می دهند و سياستمداران آمريکايی کم کردن از حقوق بازنشستگی را مورد توجه قرار می دهند.

برخی از اقتصاددانان رشد جمعيت سالمندان را در ايجاد بحران کنونی مقصر می دانند و می گويند اين موضوع خود را به بهترين وجه در ژاپن نشان می دهد که دولت در آنجا نظير آمريکا برنامه های بازنشستگی، و نظير اروپا، خدمات بيمه درمانی، و کلاً خدمات اجتماعی وسيعی را در اختيار مردم آن کشور، قرار داده است. به گفته آنها به اندازه کافی افراد شاغل در جامعه نيستند که ماليات پرداخت کنند، و همه جا اقتصاددانان در تلاش هستند تا راه حلی برای بيکاری بيابند.

تازه ترين برنامه دولت اوباما در آمريکا هزينه کردن برای کارهای زيربنايی و ايجاد مشاغل ساختمانی جهت به حرکت در آوردن اقتصاد است. جمهوريخواهان که کنگره آمريکا را تحت کنترل دارند با توجه به اينکه ريیس جمهوری از حزب دمکرات است، فعلا نميخواهد آمريکا پول قرض بگيرد. در همين حال رابرت زوليک، رييس بانک جهانی، بحران اقتصادی جهانی تازه ای را پيش بينی می کند و از آمريکا ميخواهد که بطور جدی کاهش حقوق بازنشستگی را مدنظر قرار دهد. آقای زوليک همچنين پيشنهاد کرده است که اقتصادهای اروپايی به جهت بدهی های کلانی که دارند زير و رو و از نو ساخته شوند.

بنظر می رسد اقتصاددانان هنوز در چارچوب ايده های يک جامعه صنعتی ميانديشند، و به همين دليل راه حل های آنها کار نميکند. متأسفانه، حتی آن دسته از اقتصاددانانی که نظير استيگليتز مدعی هستند فراصنعتی فکر می کنند هيچ چيزی را بيش از همان نظرات قديمی اقتصاددانان جامعه صنعتی، ارائه نمی دهند (1).

اکنون ايده ای تازه برای حل مسائل جاری اقتصاد جهانی از سوی دانشمندی ارائه شده است، که ادعا نمی کند اقتصاددان است و آنقدر تواضع داشته است که زمان انتظار برای تحقق ايده خود را تا سال 2045 پيش برده است. اما بايد بپذيريم که اگر برای اين برنامه از حالا طرح ريزی نکنيم، ممکن است در آخر کار تلاشمان به اصطلاح «پروراندن شراب نو در خمره کهنه باشد» - تکرار راه حل های منسوخ سرمايه داری و سوسياليسم برای حل معضلات اساسی اقتصاد گلوبال فراصنعتی.

طرح ری کورزويل بسيار ساده است: به اعتقاد او ما بايد به کميابی پايان دهيم.

به عبارت ديگر، اگر ما بتوانيم به کميابی نيازهای اوليه مردم، يعنی غذا، پوشاک، مسکن، آموزش و بهداشت، پايان دهيم در آنصورت داشتن شغل ديگر پيش شرط تأمين زندگی نيست. در نتيجه کار به آنچه بسياری از نوجوانان برای کسب پول توجيبی انجام می دهند ختم خواهد شد، يعنی پولی که قرار نيست مخارج خانه و خانواده را تأمين کند. برخی ممکن است برای خريد يک ساعت رولکس دنبال چنين پولی بروند، و برخی ديگر نه.

آيا استراتژی کورزويل تخيلی است، يا اميد به کارآيی راهکارهای قديمی برای ايجاد شغل خيال پردازی است -- نظراتی که هم اروپا را با برنامه های سوسياليستی اش و هم آمريکا را با طرح های سرمايه داری اش به شکست کشانده است؟

آيا چنين ايده های تازه از نظر تئوري اقتصادی قابل دفاع نيستند؟ نه اينطور نيست! اما متأسفانه آنهايی که صاحب نظران مکاتب اقتصادی محسوب می شوند دوست ندارند به آنچه از بيرون مکاتب قديمی شان ارائه می شود، توجه نشان دهند (2).

دانيل بل نويسنده فقيد کتاب جامعه فراصنعتی در نامه ای يادآوری می کند که کارل مارکس در گروندريسه از اين مشکل آگاه بوده اما فرض او بر آن است که مشکل برطرف خواهد شد چرا که کميابی از جهان رخت خواهد بست (3).

در زمان آدام اسميت و حتی در دوران کارل مارکس، ارائه طرحی برای پايان دادن به کميابی غيرممکن بود، اما در جامعه فراصنعتی، اين طرح بسيار بيشتر برای رشد و ترقی جامعه کارايی دارد تا که تلاش کنيم اقتصاد را از طريق برنامه های سوسياليستی به راه بياندازيم، نظير آنچه در اروپا انجام می گيرد، و يا با برنامه های سرمايه داری، که در آمريکا مورد عمل است و به شکلی افراطی تر توسط جنبش حزب چای حمايت می شود (4).

اگر مردم به کار برای زندگی کردن وابسته نباشند، محل های تمرکز زندگی نيز تغيير خواهد کرد. در حقيقت، کار بعنوان منبعی اصلی برای تأمين زندگی مردم پديده ای است که در جامعه صنعتی آغاز شده است. در جوامع ماقبل صنعتی، بخش عمده غذای مورد نياز مردم بدون ورود به بازار توليد و مصرف می شد. منظور اين نيست که به کشاورزی خودکفای ماقبل صنعتی بازگرديم بلکه هدف تأکيد بر اين نکته است که وابستگی زندگی به کار مدلی نيست که یتواند همچنان در آينده کارايی خود را حفظ کند. همين حالا هم پشت سر گذاشتن مدل جامعه صنعتی خيلی دير است.

اگر مردم به کار برای زندگی کردن وابسته نباشند، محل های تمرکز زندگی نیز تغيير خواهد کرد. در حقيقت، کار بعنوان منبعی اصلی برای تأمين زندگی مردم پديده ای است که در جامعه صنعتی آغاز شده است. در جوامع ماقبل صنعتی، بخش عمده غذای مورد نیازمردم بدون ورود به بازار تولید و مصرف می شد. منظور اين نيست که به کشاورزی خودکفای ماقبل صنعتی بازگرديم بلکه هدف تأکيد بر اين نکته است که وابستگی زندگی به کار مدلی نيست که بتواند همچنان در آينده کارايی خود را حفظ کند. همين حالا هم برای پشت سر گذاشتن مدل جامعه صنعتی خیلی دیر است.

راه حل، بعضی طرح های سوسياليستی نيست که دولت رفاه به تهيدستان پول بدهد تا آنها بتوانند در چارچوب مدل جامعه صنعتی از طريق کمکهای دولتی زندگی کنند و در نتيجه به ميزان بدهی های دولتی بيافزائيم. بايد بجای آن اين امکان را ايجاد کنيم که اصولاً کميابی نداشته باشيم که نيازی به پرداخت کمک برای تأمين نيازهای اوليه و اساسی باشد. به عبارت ديگر نيازهای اوليه بايد بطور رايگان در دسترس باشند، همانگونه که هوای تازه به فراوانی در روی کره زمين هزاران سال است که در همه تمدن های بشر در دسترس بوده است. حتی فراوانی هوای تازه در خطر خواهد بود اگر ما مدل جامعه صنعتی را ادامه دهيم.

ممکن است استدلال شود که فراوانی و در دسترس بودن غذاهای اوليه نظير نان و يا حتی پوشاک رايگان می تواند تحقق پذير باشد، اما تحقق چنين کاری برای مسکن، آموزش و بهداشت ممکن نيست. بهتر است به اراضی گسترده ای نگاه کنيم که در هر کشوری به دليل دور بودن از مراکز کار بی استفاده مانده اند. اين اراضی ميتوانند برای تهيه غذا، مسکن، و پوشاک در طرح تازه مورد استفاده قرار گيرند. همچنين در ارتباط با بهداشت ما بايد نحوه رويکرد خود را به مسأله در يک جامعه فراصنعتی، تغيير دهيم (5).

درست است که همه اين ايده ها نياز به سرمايه گذاری عظيمی از سوی دولت دارد اما اين کار نظير توليد شکری نيست که به دليل سودآور نبودن در مدل جامعه صنعتی، به اقيانوس ريخته می شد. هدف روشن است: جامعه بايد برنامه ریزی اش به گونه ای باشد که نيازهای اوليه مردم نظیر هوايی که استنشاق می کنيم، فراوان شود. در نتيجه احزاب سياسی آينده نگر فراصنعتی بهتر است اين موضوع را بعنوان الويتی اصلی در برنامه کار خود بگنجانند و از اينطريق به جهان در رهايی از دور باطل بن بست های اقتصادی مدل جامعه صنعتی کمک کنند (6).


سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوم شهريورماه 1390
August 24, 2011

پانويس ها:

1. مسأله بيکاري را با راه حل هاي پيشنهادي نميشود حل کرد
http://www.ghandchi.com/558-unemployment.htm

2. يک تئوري ارزش ويژه
http://www.ghandchi.com/297-uniqueness.htm

3. نامه دانيل بل در مورد تئوری ارزش به انگليسی
http://www.ghandchi.com/Bell090589.jpg

4. توهم تی پارتی و واقعيت اقتصادی- به انگليسی
http://www.ghandchi.com/642-JoeThePlumber.htm

5. نوع متفاوت بشر مورد نياز است
http://www.ghandchi.com/653-HumanVariant.htm

6. يک ديدگاه آينده نگر
http://www.ghandchi.com/401-FuturistVision.htm


_________________________________________________


How to Fix the Economy?
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/677-EconomyEng.htm

Persian Article مقاله فارسی
http://www.ghandchi.com/677-Economy.htm

Both bad and good, Last season's fruit is eaten
And the fullfed beast shall kick the empty pail.
T.S. Eliot, Four Quartets

The economic problems are now at the forefront of the news, not just in the Middle East and North Africa, but also in Europe, the US and the rest of the world. It is not just the unemployment in Tunisia that gave rise to Arab Spring but the riots in UK are rooted in the same kind of economic issues. European states from Greece to Spain and Italy are cutting government services, and US politicians are considering cutting retirement benefits.

Some economists are blaming the current economic crisis on the growth of the aging population and are saying it is showing itself the most in Japan, where the government provides health insurance similar to Europe and retirement programs like social security in the US. They say that not enough people are working to pay taxes. Everywhere economists are trying to come up with solutions to unemployment.

The latest plan by the Obama administration in the US is to spend on infrastructure and create construction jobs to stir the economy. The US Congress dominated by the Republicans do not want the US to borrow money now that they have the Congress and not the Presidency. Moreover, Robert B. Zoellick, the president of World Bank, foresees another global economic crisis and is asking the US to seriously consider cutting retirement benefits. He also suggests an overhaul of European economies in light of their massive debt.

I believe economists are still thinking in the framework of industrial society, and this is why their solutions are not working. Unfortunately, even those economists who claim to be post-industrialist, such as Stiglitz, are not offering anything more than the same old ideas of the economists of industrial society (1).

A fresh idea for solving the current problems of world economy has come from a scientist, who does not claim to be an economist and has had the humility to set the expectation that his idea will happen with an epochal change by 2045 - but frankly, if we do not plan for this program from now, we may be trying to age the new wine in the old jar, repeating the obsolete solutions of capitalism and socialism to address the fundamental issues of the postindustrial global economy. The proposal of the scientist Ray Kurzweil is very simple: we need to end scarcity.

In other words, if we can end scarcity of basic needs of people, i.e. food, clothing, shelter, education and health services, then having a job will not be the requirement to make a living anymore. Thus work will become like what many teenagers do to earn pocket money: something extra. That does not support home or family. Some may earn to buy a Rolex and others may not.

Is Kurzweil's strategy Utopian, or repeating the same old ideas to create jobs the wishful thinking that has made both Europe with its socialist plans and the US with its capitalist plans fail?

Are these ideas not theoretically supportable in economic theory? No it is not! But unfortunately those who are considered the authorities in the schools of economics do not like to pay attention to what is offered from outside their age-old schools (2).

In a letter, the late Daniel Bell, author of Post Industrial Society, noted that Karl Marx in Grundrisse was aware of the problem and assumed it would disappear, because scarcity would disappear (3).

At the time of Adam Smith and even that of Karl Marx, it would have been impossible to plan to erase scarcity, but in a post-industrial society, this is a much more viable plan than trying to make economy work by socialist plans, as it is done in Europe, or by capitalist plans, used in the US and radically supported by The Tea Party Movement (4).

If people do not depend on work for their living, the current concentrations of human dwellings will change. In fact, work as the main source to support people’s life is something that started in industrial society. In pre-industrial society, most of people's food was grown and consumed without entering the market. The point is not to go back to pre-industrial self-sufficient agriculture but rather is to emphasize that living to be dependent on work is not the model that will remain viable. It is already long overdue to pass the industrial model.

The solution is not some socialist scheme for welfare state to pay those destitute to enable them to live in the industrial model through government assistance and thus to add to government debt. It is instead to make it possible to have no scarcity to require payment for basic needs. In other words to make basic needs freely available the same way fresh air has been available in abundance on Earth for millennia through all civilizations. Even abundant fresh air will be in danger if we continue with the industrial model.

It may be argued that making basic food items like bread in abundance and available to all or even making clothing free could be doable, but doing so for housing, education and healthcare may not. But think of all the land in every country that is not used at all because of remoteness from work centers. This land could be used to provide food, shelter, and clothing in the new plan. Also regarding healthcare we need to consider changing the way we approach it in postindutrial societies (5).

It is true that all these ideas require a tremendous investment by the government but it will not be like when sugar was thrown into the ocean because it was not profitable according to the industrial model. The goal is clear: society should plan to make the basic needs of its population abundant like the air we breathe. Thus post-industrial futurist political parties may want to make such a goal the main item on their agenda to help the world get out of the vicious cycle of industrial society's dead-end of economic impasse (6).


Sam Ghandchi, Publisher/Editor
IRANSCOPE
http://www.iranscope.com
August 24, 2011

Footnotes:
1. Unemployment Cannot be Resolved by the Proposed Solutions
http://www.ghandchi.com/558-unemploymentEng.htm

2. A Theory of Uniqueness Value
http://www.ghandchi.com/297-uniquenessEng.htm

3. Daniel Bells' Letter about Theory of Value
http://www.ghandchi.com/Bell090589.jpg

4. Tea Party Illusion and Economic Reality
http://www.ghandchi.com/642-JoeThePlumberEng.htm

5. New Human Variant is Needed
http://www.ghandchi.com/653-HumanVariantEng.htm

6. A Futurist Vision
http://www.ghandchi.com/401-FuturistVisionEng.htm