درسي از واترگيت و بازهم درباره حقوق اتنيک
سام قندچي
حدود 34 سال پيش در ماه اوت 1974 ريچارد نيکسون رئيس جمهوري آمريکا، دو سال بعد از ماجراي واترگيت، مجبور به استعفاء شد. آن روزها بيشتر به نقش ريچارد نيکسون در ويتنام و ايران ميانديشيدم، در مقام رياست جمهوري و پيش از آن در وزارت امور خارجه آمريکا (1).
آن زمان واترگيت را درست درک نميکردم. اما امروز اهميت تاريخي واترگيت را نه در اثبات وجود فساد دولتي ميبينم و نه در اينکه نيکسون چه شخصيتي بود. بلکه واترگيت به وضوح نشان داد که در يک سيستم دولتي دموکراتيک آنها که در قدرت هستند نبايستي بتوانند از قدرت دولت بر عليه مخالفين سياسي خود استفاده کنند. وقتي که قانون بازي از سوي آن بخش از نيروهاي سياسي که آن روز در قدرت بودند زير پا گذاشته شد، بخش ديگر با وجودي که در آن لحظه تاريخي در قدرت نبود، توانست صاحبان قدرت را بدون خونريزي از اريکه قدرت به زير بکشد.
بنظر من براي نيروهاي سياسي ايران نه تنها در رابطه با رژيم جمهوري اسلامي بلکه در درون اپوزيسيون نيز هنوز اين درس آموخته نشده است. مثلاً رژيم جمهوري اسلامي فوراً به مخالفين برچسب عامل آمريکا ميزند تا تضييقات عليه آنها را توجيه کند. وزارت اطلاعات با اين برچسب ها به خود اجازه ميدهد با ظاهر تلاش براي حفظ امنيت ملي، به حريم مخالفين سياسي تجاوز کند. اين موضوع در رژيم شاه نيز به همين صورت بود و ساواک مخالفين را عامل شوروي ميخواند تا به اين طريق تجاوز به حريم آنها را موجه جلوه دهد.
در واقع تفاوت اساسي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي و ساواک شاه از يکسو.، و دستگاه هاي امنيـتي دولت هاي دموکراتيک از سوي ديگر، در اين نکته نهفته است که دسته اول از توان اطلاعاتي خود براي هدف قرار دادن مخالفين سياسي استفاده ميکنند و قلمداد کردن مخالفين بعنوان جاسوس را توجيه کار خود ميدانند، در صورتيکه در دسته دوم، در خود سيستم راه هاي مقابله با چنين سوء استفاده هائي تعبيه شده است، و در اوج جنگ سرد، واترگيت نشان داد که دولتهاي غربي خيلي بيش از آنچه تصور ميشود، امکانات کنترل و توازن براي مقابله با سوء استفاده از موضوع امنيت ملي براي توجيه سرکوب مخالفين را دارند.
در واقع هم وزارت اطلاعات کنوني و هم ساواک شاه نميخواستند قبول کنند که مخالفين سياسي دارند که عامل کسي هم نيستند. يعني نميخواستند ببينند که مخالفت سياسي معادل مسأله امنيت ملي نيست. واترگيت نشان داد که آمريکا بعنوان يک سيستم دموکراتيک، از چنين توان درکي بهره مند است، ولي ما هنوز آن را نياموخته ايم و نه تنها دولت کنوني ايران و دولت گذشته ايران، بلکه همچنين اپوزيسيون ما هنوز اين نکته بسيار مهم را نياموخته است.
به تازگي به مصاحبه مفصل يکي از کارکنان ساواک شاه گوش ميکردم (2):
سام قندچي
حدود 34 سال پيش در ماه اوت 1974 ريچارد نيکسون رئيس جمهوري آمريکا، دو سال بعد از ماجراي واترگيت، مجبور به استعفاء شد. آن روزها بيشتر به نقش ريچارد نيکسون در ويتنام و ايران ميانديشيدم، در مقام رياست جمهوري و پيش از آن در وزارت امور خارجه آمريکا (1).
آن زمان واترگيت را درست درک نميکردم. اما امروز اهميت تاريخي واترگيت را نه در اثبات وجود فساد دولتي ميبينم و نه در اينکه نيکسون چه شخصيتي بود. بلکه واترگيت به وضوح نشان داد که در يک سيستم دولتي دموکراتيک آنها که در قدرت هستند نبايستي بتوانند از قدرت دولت بر عليه مخالفين سياسي خود استفاده کنند. وقتي که قانون بازي از سوي آن بخش از نيروهاي سياسي که آن روز در قدرت بودند زير پا گذاشته شد، بخش ديگر با وجودي که در آن لحظه تاريخي در قدرت نبود، توانست صاحبان قدرت را بدون خونريزي از اريکه قدرت به زير بکشد.
بنظر من براي نيروهاي سياسي ايران نه تنها در رابطه با رژيم جمهوري اسلامي بلکه در درون اپوزيسيون نيز هنوز اين درس آموخته نشده است. مثلاً رژيم جمهوري اسلامي فوراً به مخالفين برچسب عامل آمريکا ميزند تا تضييقات عليه آنها را توجيه کند. وزارت اطلاعات با اين برچسب ها به خود اجازه ميدهد با ظاهر تلاش براي حفظ امنيت ملي، به حريم مخالفين سياسي تجاوز کند. اين موضوع در رژيم شاه نيز به همين صورت بود و ساواک مخالفين را عامل شوروي ميخواند تا به اين طريق تجاوز به حريم آنها را موجه جلوه دهد.
در واقع تفاوت اساسي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي و ساواک شاه از يکسو.، و دستگاه هاي امنيـتي دولت هاي دموکراتيک از سوي ديگر، در اين نکته نهفته است که دسته اول از توان اطلاعاتي خود براي هدف قرار دادن مخالفين سياسي استفاده ميکنند و قلمداد کردن مخالفين بعنوان جاسوس را توجيه کار خود ميدانند، در صورتيکه در دسته دوم، در خود سيستم راه هاي مقابله با چنين سوء استفاده هائي تعبيه شده است، و در اوج جنگ سرد، واترگيت نشان داد که دولتهاي غربي خيلي بيش از آنچه تصور ميشود، امکانات کنترل و توازن براي مقابله با سوء استفاده از موضوع امنيت ملي براي توجيه سرکوب مخالفين را دارند.
در واقع هم وزارت اطلاعات کنوني و هم ساواک شاه نميخواستند قبول کنند که مخالفين سياسي دارند که عامل کسي هم نيستند. يعني نميخواستند ببينند که مخالفت سياسي معادل مسأله امنيت ملي نيست. واترگيت نشان داد که آمريکا بعنوان يک سيستم دموکراتيک، از چنين توان درکي بهره مند است، ولي ما هنوز آن را نياموخته ايم و نه تنها دولت کنوني ايران و دولت گذشته ايران، بلکه همچنين اپوزيسيون ما هنوز اين نکته بسيار مهم را نياموخته است.
به تازگي به مصاحبه مفصل يکي از کارکنان ساواک شاه گوش ميکردم (2):
جالب است که بعد از گذشت 30 سال از سقوط رژيم شاه هنوز وي همين تصور را داشت که مخالفين سياسي عامل شوروي بوده اند. امروز وزارت اطلاعات رژيم جمهوري اسلامي نيز به خود وي و سلطنت طلبان نگرش مشابهي دارد و با آنان رفتار مشابهي ميکند يعني که آنها را عوامل آمريکا ميخواند تا سرکوبشان را توجيه کند.
همان نگرش ضد دموکراتيک ولي دستگاهي تازه، بجاي جاسوس شوروي خواندن مخالفين، امروز آنها را جاسوس آمريکا ميخوانند. چرا اين کار را ميکنند؟ چون هم ساواک و هم وزارت اطلاعات ميخواهند به مأمورين خود اين برداشت را بدهند که دارند براي امنيت ملي کار ميکنند و نه براي سرکوب مخالفين سياسي.
وقتي به مصاحبه مزبور گوش ميکردم وي صادقانه اينگونه تصور ميکرد و حتي پس از 30 سال زندگي در آمريکاي دموکراتيک اين نکته را نياموخته بود که نبايد از قدرت سياسي براي اعمال تضييقات علي[ مخالفين سياسي سود جست. در آمريکا اقدامات کنگره درباره استراق سمع مکالمات تلفني حتي در اوج حمله 11 سپتامبر درس آموزند.
حتي خود وي در آخرين بخش مصاحبه اش ميگويد که از يکي از مخالفين کنوني اش در لوس آنجلس ميترسد که راحت حرفش را بزند. وقتي به انتخابات در آمريکا نگاه ميکنم و اينکه چگونه مخالفين راحت با هم مخالفت سياسي ميکنند حسرت ميخورم و بخود ميگويم چرا ما هنوز بعد از اين همه سال هنوز حتي در اپوزيسيون و حتي در غربت هم بايد از مخالف و مخالفت کردن، از فتنه و پاپوش، بترسيم؟ آخر اين سيستم فکري عقب مانده که حتي در اپوزيسيون هم با خود حمل کرده ايم و اختلاف نظري و سياسي را ارتداد و خيانت تلقي ميکنيم، برايمان چه فايده داشته است؟
همانطور که ياد آور شدم، تازه فقط اين مسأله به نيروهائي که در قدرت هستند يا بودند، نظير جمهوري اسلامي يا رژيم شاه محدود نيست. نيروهاي ديگر سياسي ما نيز با مخالفين خود بعنوان عامل بيگانه برخورد ميکنند تا هر رفتاري با آنها را توجيه کنند. مثلاً به تازگي به نيروهائي که از حقوق اتنيکي در ايران دفاع ميکنند فوري برچسب عوامل آگاه يا ناخود آگاه نئوکان ها زده ميشود و گفته ميشود که اين بحث ها از ايران بر نخاسته و نئوکان هاي آمريکا راه انداخته اند.
فرض کنيم حتي بيشتر اين بحث ها از سوي نئوکان ها راه افتاده باشد. ولي آيا کسانيکه از حقوق اتنيکي مردم در ايران دفاع ميکنند، و يا حتي اگر تجزيه طلب هستند، حق حرف زدن ندارند، و بايد اينگونه خفه شان کرد که جرئت نکنند اظهار نظر کنند، و بترسند که جاسوس تلقي شوند؟
بحث نکردن موضوع حقوق اتنيکي آنرا بيشتر و بيشتر خطرناک کرده و به موضوع نظامي چه تحت رژيم اسلامي و چه در ايران بعد از جمهوري اسلامي مبدل خواهد کرد. اگر يک گروهي اسلحه برداشت و خواست جدا شود وقتي مردم کشور بطور قانوني چنين تصميمي نگرفته اند البته بحث ديگري است همانطور که در رژيم گذشته يا در جمهوري اسلامي، دولت ميتوانست با مخالفيني که اسلحه بردارند رفتار ديگري داشته باشند ولي کسي که بحث نظري و سياسي دارد بايد بتواند آزادانه نظراتش را ترويج کند، يا براي آن فعاليت سياسي کند. حتي اگر بحث وي جدا شدن و تجزيه ايران باشد نبايد تحت عنوان اجنبي صدايش را خفه کرد.
موضوع حقوق اتنيکي اگر نه به اندازه حقوق زنان، شايد حتي بيش از آن، براي يکپارچگي ايران ضروري است، و عدم وجود آن است که ايران را نابود خواهد کرد. اينکه همسايگان ايران يا نئوکانها باعث شوند بخشي از مردم ايران جدا شوند را من قبول ندارم. اگر مردم راضي باشند که با هم باشند، آنها را با زور هم نميشود جدا کرد . بر عکس اگر ناراضي باشند، با زور هم نميشود با هم نگهداشت (3).
اپوزيسيون ايران بايستي روشن درباره موضوع حقوق اتنيکي بحث کند. من شخصاً فکر ميکنم هر گونه تجزيه ايران به ضرر همه گروه هاي مختلف اتنيکي ايران است ولي اين موضوع را بايد با اقناء بحث کرد و نه با زور و تهمت. حتي اين بحث درباره گروه اتنيک پارس زبان هم صادق است (4).
مناطقي که بيشتر پارسي زبان هستند نيز بايستي حقوق اتنيکي يکديگر را درک کنند تا حتي تبعيض نسبت به يک اصفهاني در تهران هم براي ما تقبيح شود نه آنکه تبعيضات نسبت به مثلاً آذري ها را هم بي اهميت جلوه دهيم.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
23 فروردين 1387
April 11, 2008
پانويس ها:
(1) http://www.ghandchi.com/339-IranStudents.htm
(2) http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/48
(3) http://www.ghandchi.com/495-HaleMasalehMeli.htm
(4) http://www.savepasargad.com/Nowrooz1387/ghandchi_porsesh.htm
---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com/
فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html
همان نگرش ضد دموکراتيک ولي دستگاهي تازه، بجاي جاسوس شوروي خواندن مخالفين، امروز آنها را جاسوس آمريکا ميخوانند. چرا اين کار را ميکنند؟ چون هم ساواک و هم وزارت اطلاعات ميخواهند به مأمورين خود اين برداشت را بدهند که دارند براي امنيت ملي کار ميکنند و نه براي سرکوب مخالفين سياسي.
وقتي به مصاحبه مزبور گوش ميکردم وي صادقانه اينگونه تصور ميکرد و حتي پس از 30 سال زندگي در آمريکاي دموکراتيک اين نکته را نياموخته بود که نبايد از قدرت سياسي براي اعمال تضييقات علي[ مخالفين سياسي سود جست. در آمريکا اقدامات کنگره درباره استراق سمع مکالمات تلفني حتي در اوج حمله 11 سپتامبر درس آموزند.
حتي خود وي در آخرين بخش مصاحبه اش ميگويد که از يکي از مخالفين کنوني اش در لوس آنجلس ميترسد که راحت حرفش را بزند. وقتي به انتخابات در آمريکا نگاه ميکنم و اينکه چگونه مخالفين راحت با هم مخالفت سياسي ميکنند حسرت ميخورم و بخود ميگويم چرا ما هنوز بعد از اين همه سال هنوز حتي در اپوزيسيون و حتي در غربت هم بايد از مخالف و مخالفت کردن، از فتنه و پاپوش، بترسيم؟ آخر اين سيستم فکري عقب مانده که حتي در اپوزيسيون هم با خود حمل کرده ايم و اختلاف نظري و سياسي را ارتداد و خيانت تلقي ميکنيم، برايمان چه فايده داشته است؟
همانطور که ياد آور شدم، تازه فقط اين مسأله به نيروهائي که در قدرت هستند يا بودند، نظير جمهوري اسلامي يا رژيم شاه محدود نيست. نيروهاي ديگر سياسي ما نيز با مخالفين خود بعنوان عامل بيگانه برخورد ميکنند تا هر رفتاري با آنها را توجيه کنند. مثلاً به تازگي به نيروهائي که از حقوق اتنيکي در ايران دفاع ميکنند فوري برچسب عوامل آگاه يا ناخود آگاه نئوکان ها زده ميشود و گفته ميشود که اين بحث ها از ايران بر نخاسته و نئوکان هاي آمريکا راه انداخته اند.
فرض کنيم حتي بيشتر اين بحث ها از سوي نئوکان ها راه افتاده باشد. ولي آيا کسانيکه از حقوق اتنيکي مردم در ايران دفاع ميکنند، و يا حتي اگر تجزيه طلب هستند، حق حرف زدن ندارند، و بايد اينگونه خفه شان کرد که جرئت نکنند اظهار نظر کنند، و بترسند که جاسوس تلقي شوند؟
بحث نکردن موضوع حقوق اتنيکي آنرا بيشتر و بيشتر خطرناک کرده و به موضوع نظامي چه تحت رژيم اسلامي و چه در ايران بعد از جمهوري اسلامي مبدل خواهد کرد. اگر يک گروهي اسلحه برداشت و خواست جدا شود وقتي مردم کشور بطور قانوني چنين تصميمي نگرفته اند البته بحث ديگري است همانطور که در رژيم گذشته يا در جمهوري اسلامي، دولت ميتوانست با مخالفيني که اسلحه بردارند رفتار ديگري داشته باشند ولي کسي که بحث نظري و سياسي دارد بايد بتواند آزادانه نظراتش را ترويج کند، يا براي آن فعاليت سياسي کند. حتي اگر بحث وي جدا شدن و تجزيه ايران باشد نبايد تحت عنوان اجنبي صدايش را خفه کرد.
موضوع حقوق اتنيکي اگر نه به اندازه حقوق زنان، شايد حتي بيش از آن، براي يکپارچگي ايران ضروري است، و عدم وجود آن است که ايران را نابود خواهد کرد. اينکه همسايگان ايران يا نئوکانها باعث شوند بخشي از مردم ايران جدا شوند را من قبول ندارم. اگر مردم راضي باشند که با هم باشند، آنها را با زور هم نميشود جدا کرد . بر عکس اگر ناراضي باشند، با زور هم نميشود با هم نگهداشت (3).
اپوزيسيون ايران بايستي روشن درباره موضوع حقوق اتنيکي بحث کند. من شخصاً فکر ميکنم هر گونه تجزيه ايران به ضرر همه گروه هاي مختلف اتنيکي ايران است ولي اين موضوع را بايد با اقناء بحث کرد و نه با زور و تهمت. حتي اين بحث درباره گروه اتنيک پارس زبان هم صادق است (4).
مناطقي که بيشتر پارسي زبان هستند نيز بايستي حقوق اتنيکي يکديگر را درک کنند تا حتي تبعيض نسبت به يک اصفهاني در تهران هم براي ما تقبيح شود نه آنکه تبعيضات نسبت به مثلاً آذري ها را هم بي اهميت جلوه دهيم.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
23 فروردين 1387
April 11, 2008
پانويس ها:
(1) http://www.ghandchi.com/339-IranStudents.htm
(2) http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/48
(3) http://www.ghandchi.com/495-HaleMasalehMeli.htm
(4) http://www.savepasargad.com/Nowrooz1387/ghandchi_porsesh.htm
---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com/
فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html