سام قندچی
http://www.ghandchi.com/646-Separatists.htm
جمهوری اسلامی ايران در 24 ساعت گذشته دوباره با جان يک دانشجوی کرد ديگر بنام حبيب الله لطيفی پور بازی کرد و فعلاً گفته می شود که اعدام وی در زندان سنندج منتفی شده است اما مگر او اولين يا آخرين انسانی است که با اتهامات مشابه به نزديک چوبه دار می رود. مگر همين 7 ماه پيش نبود که فرزاد کمانگر معلم کرد را که در همه زندگی اش فعاليت تروريستی نداشت و اصلاً روش کار سياسی وی خود بهترين نفی تروريسم و در خدمت بالابردن دانش مردم بود، اعدام نکردند (1).
آيا "طلب کنندگان" تجزيه از ايرانِ جمهوری اسلامی، کرد هستند؟ آيا "تجزيه طلبان" خواستار پيوستن به کردستان عراق هستند؟
چرا جمهوری اسلامی اين سؤالات را به بحث نميگذارد و پاسخ خود را نمی دهد. يک گروه تروريستی بنام پژاک را بهانه کرده و معلمی بيگناه چون فرزاد کمانگر را به بالای چوبه دار فرستاده است و هنوز بابت اين اشتباه از مردم ايران پوزش نخواسته است.
همه شواهد نشان می دهد که فرزاد کمانگر هيچگونه فعاليت تروريستی نداشته است و وقت آن رسيده است که همه نيروهای سياسی ايران از جمهوری اسلامی ايران خواستار پوزش رسمی به دليل اعدام وی شوند. چطور است که وقتی آمريکا بيش از 50 سال پيش کودتای 28 مرداد در ايران کرده است بايد عذرخواهی کند اما دولت ايران وقتی بيگناهی را اعدام کرده است و ثابت شده است که وی بيگناه بوده است، حتی يک عذرخواهی هم انجام نمی دهد؟
اين ها معيارهايی است که نه تنها دولت کنونی بلکه هر دولتی که در ايران در آينده بر روی کار آيد بايد موظف به انجام آن باشد و لازم است رهبران سياسی ايران در اين مورد موضع بگيرند تا برنامه سياسی دولت مورد نظر خود برای آينده را نيز در اين ارتباط، نشان دهند. اين پوزش خواهی يعنی پاسخگو بودن قوه قضائيه. جنبش مسالمت آميز و مدنی ايران تا کنون بعد از اعدام ها قضيه را از اين زاويه، پيگيری نکرده است. حتي يک پتيشن برای رسيدگی و پوزش رسمی دولت در ارتباط با اعدام هايی که با اتهامات واهی صورت گرفته است، منتشر نشده است و مورد فرزاد کمانگر نزديکترين و روشن ترين اينگونه اعدام هاست.
همچنين گروه های تروريستی نظير پژاک را نيز بايد محکوم کرد و خواستار انحلال آن شد چرا که با اقدامات جنايـتکارانه خود آب به آسياب رژيم می ريزند و به جنبش مدنی ايران ضرر جبران ناپذيری وارد می کنند. هيچگونه رودربايستی نيز لازم نيست. در همين حال گروه هايی نظير کومله مهتدی را نيز بايد تحسين کرد که نه تنها در کنگره اخير خود راه های مدرنی را در پيش پای جنبش سياسی ايران و بويژه کردستان قرار دادند بلکه همواره عمليات تروريستی را که به دروغ به آنها نسبت داده شده است، بدون اگر و اما، محکوم کرده اند (2).
اما چرا اگر موضوع تجزيه طلبی برای جمهوری اسلامی آنقدر مسأله است که آن را توجيه فضای ترور و اعدام بر خطه کردستان در 30 سال گذشته تلقی کرده است، چه وحشتی دارد اين مطلب در مطبوعات و راديو و تلويزيون ايران، مورد بحث قرار گيرد (3).
واقعيت امر اين است که سالهاست "طلب کنندگان" اصلی تجزيه از ايران را ساکنان شهر تهران تشکيل داده اند. چرا؟
چون اکثريت مهاجران ايرانی در خارج را اهالی تهران تشکيل می دهند. اين ها در واقع نه تنها "تجزيه طلب" بوده اند بلکه خود را از ايران مجزا هم کرده اند و ديگر در ايران زندگی نميکنند. اکثريت آنها هم در اصل خود نه کرد هستند و نه در عمرشان در کردستان زندگی کرده اند. دسته دوم "طلب کنندگان" تجزيه از ايران آنهايی هستند که برای هر سفر تفريحی سالها بود که به دوبی ميرفتند و خيلی هم به کرّات برای مرخصی و شرکت در کنسرت های ايرانی و فرنگی و قدری نفس کشيدن و استراحت به آن کشور عربی سفر می کردند. دوبی را هم نزديک ترين جايی می ديدند که بليط هواپيما به اندازه بندرعباس بود اما اقلاً از شر مزاحمت های مأموران جمهوری اسلامی در هنگام تفريح با خانواده خود، راحت بودند. اما به دليل رفتار بد با برخی از ايرانيان در آن کشور کم کم علاقه مردم ايران هم از سفر به آنجا کم شد و از سوی ديگر ايروان در ارمنستان برای مدتی مورد توجه گردشگران قرار گرفت. اما می دانيد تازگی کدام شهر در منطقه مورد علاقه ايرانيان، و بخصوص تهرانی ها ست؟
شايد خودتان پاسخ را حدس زديد؟ در حال حاضر مردم تهران برای تفريح هيچ شهری را به اربيل در کردستان عراق ترجيح نميدهند. چرا؟ برای آنکه اربيل و کردستان عراق سکولار اداره می شوند و همچنين کردها بسيار بيش از اهالی دوبی به ايرانيان احترام می گذارند. حالا آيا کسانيکه "طالب" عزيمت به اربيل هستند "تجزيه طلب" هستند؟ در آنصورت بايد گفت اکثريت غالب "تجزيه طلبان" ايران که می خواهند به کردستان بپيوندند اهالی تهران هستند. همين 5 ماه پيش خانم گوگوش در اربيل کنسرتی داشت و آنتقدر اتوموبيل در مرز ايران وعراق خواستار سفر به آنسوی مرز بودند که مرزبانان ايران جلوی آنها را می گرفتند. خانم گوگوش به زبان کردی آهنگ نميخواند و اکثر ترانه های او به فارسی است. شايد آنها که به ادعای جمهوری اسلامی "تجزيه طلبان" کرد هستند به خوانندگان فارسی زبان آنقدر علاقمند هستند که چنين وضعی پيش آمده است و معلوم نيست چطور تجزيه طلبند!
واقعيت اين است که مردم ايران از اين فضای موجود در ايران خسته شده اند. فضای امنيتی که حتی مأموران عاليرتبه رژيم هم فقط وقتی به مأموريت خارج می روند احساس می کنند که دارند نفس می کشند. اگر کسی "تجزيه طلب" است اتفاقآً در تهران است و کرد هم نيست اما عاشق رفتن به اربيل است. اگر به اين معنی کل ايران خواستار به اصطلاح تجزيه و پيوستن به کردستان عراق باشد، تعجبی ندارد. به مسؤلان جمهوری اسلامی می گويم برويد علت را درمان کنيد و نه معلول. تا کی فکر می کنيد با گروگان گرفتن پيام آوران می توانيد پيام را نابود کنيد. اقلاً قدری به خود بياييد و از اعدام فرزاد کمانگر از همه مردم ايران و آزاديخواهان جهان، عذرخواهی کنيد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم دی ماه 1389
December 26, 2010
پانويس ها:
1. http://www.ghandchi.com/629-nominee1392.htm