جنبش سبز: نه اشتباه مجاهدين و نه مخالفين آنها
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/664-shora.htm
دو سال پس از انقلاب محبوب ترين نيروی سياسی در اپوزيسيون ايران سازمان مجاهدين خلق ايران بود و حتی بعد از اشتباه آن سازمان در خرداد 1360، بازهم تا سالها مجاهدين قوی ترين نيروی اپوزيسيون ايران بود (1).
در دو سال اخير جنبش سبز بيان اصلی مبارزات دموکراسی خواهی اپوزيسيون ايران بوده است (2).
در درون جنبش سبز، اصلاح طلبان مذهبی به رهبری آقایان موسوی و کروبی دقيقاً همان موقعيتی را دارند که در اوائل دهه 1360 سازمان مجاهدين داشت يعنی محبوب ترين و قوی ترين بخش اپوزيسيون هستند (3).
اگر حضور مجاهدين در خارج کشور با فرار آقايان ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی رقم خورد، انتقال رهبری اصلاح طلبان جنبش سبز به خارج در يک ماه اخير که حصر خانگی آقايان موسوی و کروبی در ايران صورت گرفته است، با معرفی نمايندگان خارج کشور اين دو بزرگوار، به وقوع پيوسته است. البته شورای هماهنگی راه سبز اميد مدتهای مديدی بود که از سوی آن دو بزرگوار اعلام شده بود و شايد حتی پيش از آنها ايده چنين شورايی از سوی برخی نيروهای سکولاری که با حزب مشارکت طی سالهای دولت خاتمی و پيش از آن همکاری داشتند، پيشنهاد شده بود. اما به هرحال تا زمانيکه اين دو بزرگوار در ايران آزاد بودند، عملاً خود رهبری اصلاح طلبان را به پيش می بردند و شورای هماهنگی نقش تشکيلات رهبری را در جنبش، به خود نگرفته بود.
مجاهدين هم تقريباً فرآيند مشابهی را 30 سال پيش طی کردند. تا آنجا که به خاطر دارم ايده تشکيل شورای مقاومت از طرف آقای مهدی خانباباتهرانی مطرح شد. ممکن است در اين رابطه اشتباه کنم و هيچگاه از اقای خانباباتهرانی سؤال نکرده ام و خودشان بهتر از هر کسی می توانند بگويند؛ اما مسلم است که موضوع تشکيل شورای مقاومت را آقاي مهدی خانباباتهرانی در نظر داشت وقتی از نيروهای چپ دموکراتيک همان زمان در ايران دعوت کرد که تشکيلاتی بنام شورای متحد چپ شکل دهند تا اين شورا بتواند نقش فعال را در همکاری با مجاهدين برای شکل دادن شورای مقاومت، از نيروهای گوناگون اپوزيسيون آن زمان، ايفا کند. شورای متحد چپ در ايران شکل گرفت و نطفه اوليه شورای مقاومت نيز در ايران بسته شد اما پس از خروج آقای رجوی از ايران، شورای مقاومت در خارج واقعيتی ملموس يافت. به عبارت ديگر خيلی از اين نظر نيز شباهت با شورای هماهنگی می بينم که در ايران تشکيل شد اما نقش پررنگ خود را با انتقال رهبری اصلاح طلبان به خارج، پيدا کرده است.
اما اشتباه اصلی مجاهدين وقتی که شورای مقاومت، اصلی ترين جريان سياسی اپوزيسيون بود، در اين بود که رهبری خود را در اين شورا، يکسان می ديدند با رهبری خود در سازمان مجاهدين، هر چند در حرف چنين نمی گفتند، و مشخص تر آنکه هميشه سعی می کردند به جمهوری اسلامی ثابت کنند که اينها بيشتر به حکومت اسلامی معتقد هستند و گويی جمهوری اسلامی واقعی را نمايندگی می کنند، بجای آنکه درک کنند اساساً اپوزيسيون به اين خاطر اپوزيسيون است که علاقه ای به جمهوری اسلامی ندارد. هنوز پس از اين همه سال تلويزيونی که مجاهدين درست می کنند گوينده زن آن با حجاب ظاهر می شود و در کنگره هايشان همه خانم ها با حجاب اسلامی هستند. تشکيلاتی که اين همه سال در غرب بوده است بعيد است که همه خانم های شرکت کننده در آن داوطلبانه پوشش اسلامی را برگزينند. مطمئناً اين روش بخاطر خنثی کردن حرف های جمهوری اسلامی است که آنها را منافق می خواند. سؤال اين است که آيا اين اقدام مجاهدين تغييری در منافق خوانده شدن آنها داده است يا که فقط باعث شده است از رشد خود آنها جلوگيری شود. در اينجا منظور بحثم اشتباهات نظری و سياسی مجاهدين در همه اين سالها نيست. اينجا جای آن بحث ها نيست. منظورم بحثی عملی در رابطه با همکاری نيروها در يک شورای رهبری برای رهبری کردن کل اپوزيسيون است که در تجربه شورای مقاومت اين مهم شکست خورد. البته فقط نبايد به مجاهدين نگريست بلکه بايد به مخالفين آنها نيز نگاه کرد که يا کل روشهای شورا را پذيرفتند و يا که برعکس همه را به دور ريخته و از آن بيرون آمدند و نتوانستند به رشد آن ياری رسانند.
امروز ما تجربه مشابهی را در رابطه با شورای هماهنگی جنبش سبز در پيش رو داريم. مثلاً تلويزيون رسا را نگاه کنيد و خانم گوينده ای که با حجاب اسلامی ظاهر می شود، سمبل همان آغاز اشتباه آميزی است که 30 سال پيش اپوزيسيون ايران تجربه کرد. خرده به خانمی نميگيرم که از ايران آمده و علاقه دارد که همچنان حجاب اسلامی بر سر کند اما اکثر خانم های ايرانی وقتی فشار دولت اسلامی نباشد حجاب را نمی پسندند و بسياری ديگر نيز پس از چند سال در خارج، حجاب اسلامی را کنار می گذارند. اين حرف در مورد پاکستانی ها درست نيست اما در مورد ايرانی ها درست است. آخر قابل فهم است در داخل کشور وقتی رژيمی هست که اسيد ريختن روی صورت زن بی حجاب را تشويق می کند، زنان سعی کنند روسری را با تغييراتی حفظ کنند اما در خارج آيا همه خانم های ايرانی همچنان دوست دارند پس از زندگی در خارج، حجاب بر سر کنند؟ واقعيت چنين نيست. اکثريت خانم های ايرانی مسلمان در خارج نشان داده اند که حجاب را انتخاب نمی کنند. در نتيجه چرا تلويزيونی که سمبل اپوزيسيون ميخواهد باشد بايد اينگونه عمل کند و فقط خانم های محجبه گوينده اش باشند؟ اين درست روش مجاهدين است که ميترسيدند منافق خوانده شوند و اينگونه رفتار کردند. آيا عملاً دولت جمهوری اسلامی و سخنگويانش نظير آقايان لاريجانی نبوده اند که مدتهاست آقايان موسوی و کروبی را منافق خوانده اند. چه فرقی میکند که تحميل های داخل کشور را برای خنثی کردن اتهامات آنها، در خارج هم ادامه دهيم؟ بايد اين ملاحظات را به دور ريخت.
مسأله ای که می بينم متأسفانه اين است که کسانيکه خود ايده شورای هماهنگی جنبش سبز را مدت ها پيش از اعلام آن از سوی ان دو بزرگوار مطرح کردند و به تطور آن ياری رساندند، دارند کم کم از آن جدا می شوند و ايده تشکيل شورای های متعدد را مطرح می کنند. احزاب و سازمان های متعدد که وجود دارد و اتحادهای عملی نيز هميشه بوده و هست. اگر منظور ايجاد شورای هماهنگی برای نيروهای فعال در جنبش سبز است در آنصورت قبول اين جدايی سرآغاز آن بلايی است که بر سر شورای مقاومت آمد. ای کاش پيش از آنکه دير شود، شورای هماهنگی تلاش کند اشتباهات مجاهدين را در رابطه با برخورد به نيروهای ديگر جنبش دموکراسی خواهی ايران مرتکب نشود و همچنين نيروهای ديگر جنبش دموکراسی خواهی نيز بجای قهر، سعی کنند که اصلاح طلبان و مواضع آنها را درک کنند. تصويری که از وحدت در داخل کشور هست هميشه بخاطر عنصر سرکوب رژيم شکلی کاذب دارد و با وحدت دموکراتيک نيروهای ناهمگن فرسنگها فاصله دارد و در جامعه باز نميتواند چنان اتحادهای تحميلی دوام آورد. در جامعه باز همه وحدت ها با قبول واقعيت دگرانديشی ديگران و در عين حال با مصالحه و کنار آمدن صورت می گيرد و نه با زور و تحميل. نه زور و تحميل خارج از خود اين نيروها، که در ايران وجود دارد، و نه زور و تحميل قدرت نيرويی که امروز قوی تر است، قادر است وحدت ايجاد کند. به ياد آوريم زمانی بود که مجاهدين قوی ترين و محبوب ترين نيروی اپوزيسيون بود. نبايد بخاطر قوی بودن، در داخل شورای هماهنگی به ديگران تحميل کرد و بايد روش مشارکت نيروها را دنبال کرد و تا می شود در داخل شورا از رقابت پرهيز کرد و دگرانديش بودن ديگران را درک کرد و با هم به مصالحه رسيد. رقابت ها در خارج شورا وجود دارد و خواهد داشت و هيچ اشکالی هم ندارد و برای رشد جنبش سياسی مفيد است، اما شورای هماهاهنگی برای مشارکت و همکاری است.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهاردهم فروردين ماه 1390
April 2 , 2011
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/664-shora.htm
دو سال پس از انقلاب محبوب ترين نيروی سياسی در اپوزيسيون ايران سازمان مجاهدين خلق ايران بود و حتی بعد از اشتباه آن سازمان در خرداد 1360، بازهم تا سالها مجاهدين قوی ترين نيروی اپوزيسيون ايران بود (1).
در دو سال اخير جنبش سبز بيان اصلی مبارزات دموکراسی خواهی اپوزيسيون ايران بوده است (2).
در درون جنبش سبز، اصلاح طلبان مذهبی به رهبری آقایان موسوی و کروبی دقيقاً همان موقعيتی را دارند که در اوائل دهه 1360 سازمان مجاهدين داشت يعنی محبوب ترين و قوی ترين بخش اپوزيسيون هستند (3).
اگر حضور مجاهدين در خارج کشور با فرار آقايان ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی رقم خورد، انتقال رهبری اصلاح طلبان جنبش سبز به خارج در يک ماه اخير که حصر خانگی آقايان موسوی و کروبی در ايران صورت گرفته است، با معرفی نمايندگان خارج کشور اين دو بزرگوار، به وقوع پيوسته است. البته شورای هماهنگی راه سبز اميد مدتهای مديدی بود که از سوی آن دو بزرگوار اعلام شده بود و شايد حتی پيش از آنها ايده چنين شورايی از سوی برخی نيروهای سکولاری که با حزب مشارکت طی سالهای دولت خاتمی و پيش از آن همکاری داشتند، پيشنهاد شده بود. اما به هرحال تا زمانيکه اين دو بزرگوار در ايران آزاد بودند، عملاً خود رهبری اصلاح طلبان را به پيش می بردند و شورای هماهنگی نقش تشکيلات رهبری را در جنبش، به خود نگرفته بود.
مجاهدين هم تقريباً فرآيند مشابهی را 30 سال پيش طی کردند. تا آنجا که به خاطر دارم ايده تشکيل شورای مقاومت از طرف آقای مهدی خانباباتهرانی مطرح شد. ممکن است در اين رابطه اشتباه کنم و هيچگاه از اقای خانباباتهرانی سؤال نکرده ام و خودشان بهتر از هر کسی می توانند بگويند؛ اما مسلم است که موضوع تشکيل شورای مقاومت را آقاي مهدی خانباباتهرانی در نظر داشت وقتی از نيروهای چپ دموکراتيک همان زمان در ايران دعوت کرد که تشکيلاتی بنام شورای متحد چپ شکل دهند تا اين شورا بتواند نقش فعال را در همکاری با مجاهدين برای شکل دادن شورای مقاومت، از نيروهای گوناگون اپوزيسيون آن زمان، ايفا کند. شورای متحد چپ در ايران شکل گرفت و نطفه اوليه شورای مقاومت نيز در ايران بسته شد اما پس از خروج آقای رجوی از ايران، شورای مقاومت در خارج واقعيتی ملموس يافت. به عبارت ديگر خيلی از اين نظر نيز شباهت با شورای هماهنگی می بينم که در ايران تشکيل شد اما نقش پررنگ خود را با انتقال رهبری اصلاح طلبان به خارج، پيدا کرده است.
اما اشتباه اصلی مجاهدين وقتی که شورای مقاومت، اصلی ترين جريان سياسی اپوزيسيون بود، در اين بود که رهبری خود را در اين شورا، يکسان می ديدند با رهبری خود در سازمان مجاهدين، هر چند در حرف چنين نمی گفتند، و مشخص تر آنکه هميشه سعی می کردند به جمهوری اسلامی ثابت کنند که اينها بيشتر به حکومت اسلامی معتقد هستند و گويی جمهوری اسلامی واقعی را نمايندگی می کنند، بجای آنکه درک کنند اساساً اپوزيسيون به اين خاطر اپوزيسيون است که علاقه ای به جمهوری اسلامی ندارد. هنوز پس از اين همه سال تلويزيونی که مجاهدين درست می کنند گوينده زن آن با حجاب ظاهر می شود و در کنگره هايشان همه خانم ها با حجاب اسلامی هستند. تشکيلاتی که اين همه سال در غرب بوده است بعيد است که همه خانم های شرکت کننده در آن داوطلبانه پوشش اسلامی را برگزينند. مطمئناً اين روش بخاطر خنثی کردن حرف های جمهوری اسلامی است که آنها را منافق می خواند. سؤال اين است که آيا اين اقدام مجاهدين تغييری در منافق خوانده شدن آنها داده است يا که فقط باعث شده است از رشد خود آنها جلوگيری شود. در اينجا منظور بحثم اشتباهات نظری و سياسی مجاهدين در همه اين سالها نيست. اينجا جای آن بحث ها نيست. منظورم بحثی عملی در رابطه با همکاری نيروها در يک شورای رهبری برای رهبری کردن کل اپوزيسيون است که در تجربه شورای مقاومت اين مهم شکست خورد. البته فقط نبايد به مجاهدين نگريست بلکه بايد به مخالفين آنها نيز نگاه کرد که يا کل روشهای شورا را پذيرفتند و يا که برعکس همه را به دور ريخته و از آن بيرون آمدند و نتوانستند به رشد آن ياری رسانند.
امروز ما تجربه مشابهی را در رابطه با شورای هماهنگی جنبش سبز در پيش رو داريم. مثلاً تلويزيون رسا را نگاه کنيد و خانم گوينده ای که با حجاب اسلامی ظاهر می شود، سمبل همان آغاز اشتباه آميزی است که 30 سال پيش اپوزيسيون ايران تجربه کرد. خرده به خانمی نميگيرم که از ايران آمده و علاقه دارد که همچنان حجاب اسلامی بر سر کند اما اکثر خانم های ايرانی وقتی فشار دولت اسلامی نباشد حجاب را نمی پسندند و بسياری ديگر نيز پس از چند سال در خارج، حجاب اسلامی را کنار می گذارند. اين حرف در مورد پاکستانی ها درست نيست اما در مورد ايرانی ها درست است. آخر قابل فهم است در داخل کشور وقتی رژيمی هست که اسيد ريختن روی صورت زن بی حجاب را تشويق می کند، زنان سعی کنند روسری را با تغييراتی حفظ کنند اما در خارج آيا همه خانم های ايرانی همچنان دوست دارند پس از زندگی در خارج، حجاب بر سر کنند؟ واقعيت چنين نيست. اکثريت خانم های ايرانی مسلمان در خارج نشان داده اند که حجاب را انتخاب نمی کنند. در نتيجه چرا تلويزيونی که سمبل اپوزيسيون ميخواهد باشد بايد اينگونه عمل کند و فقط خانم های محجبه گوينده اش باشند؟ اين درست روش مجاهدين است که ميترسيدند منافق خوانده شوند و اينگونه رفتار کردند. آيا عملاً دولت جمهوری اسلامی و سخنگويانش نظير آقايان لاريجانی نبوده اند که مدتهاست آقايان موسوی و کروبی را منافق خوانده اند. چه فرقی میکند که تحميل های داخل کشور را برای خنثی کردن اتهامات آنها، در خارج هم ادامه دهيم؟ بايد اين ملاحظات را به دور ريخت.
مسأله ای که می بينم متأسفانه اين است که کسانيکه خود ايده شورای هماهنگی جنبش سبز را مدت ها پيش از اعلام آن از سوی ان دو بزرگوار مطرح کردند و به تطور آن ياری رساندند، دارند کم کم از آن جدا می شوند و ايده تشکيل شورای های متعدد را مطرح می کنند. احزاب و سازمان های متعدد که وجود دارد و اتحادهای عملی نيز هميشه بوده و هست. اگر منظور ايجاد شورای هماهنگی برای نيروهای فعال در جنبش سبز است در آنصورت قبول اين جدايی سرآغاز آن بلايی است که بر سر شورای مقاومت آمد. ای کاش پيش از آنکه دير شود، شورای هماهنگی تلاش کند اشتباهات مجاهدين را در رابطه با برخورد به نيروهای ديگر جنبش دموکراسی خواهی ايران مرتکب نشود و همچنين نيروهای ديگر جنبش دموکراسی خواهی نيز بجای قهر، سعی کنند که اصلاح طلبان و مواضع آنها را درک کنند. تصويری که از وحدت در داخل کشور هست هميشه بخاطر عنصر سرکوب رژيم شکلی کاذب دارد و با وحدت دموکراتيک نيروهای ناهمگن فرسنگها فاصله دارد و در جامعه باز نميتواند چنان اتحادهای تحميلی دوام آورد. در جامعه باز همه وحدت ها با قبول واقعيت دگرانديشی ديگران و در عين حال با مصالحه و کنار آمدن صورت می گيرد و نه با زور و تحميل. نه زور و تحميل خارج از خود اين نيروها، که در ايران وجود دارد، و نه زور و تحميل قدرت نيرويی که امروز قوی تر است، قادر است وحدت ايجاد کند. به ياد آوريم زمانی بود که مجاهدين قوی ترين و محبوب ترين نيروی اپوزيسيون بود. نبايد بخاطر قوی بودن، در داخل شورای هماهنگی به ديگران تحميل کرد و بايد روش مشارکت نيروها را دنبال کرد و تا می شود در داخل شورا از رقابت پرهيز کرد و دگرانديش بودن ديگران را درک کرد و با هم به مصالحه رسيد. رقابت ها در خارج شورا وجود دارد و خواهد داشت و هيچ اشکالی هم ندارد و برای رشد جنبش سياسی مفيد است، اما شورای هماهاهنگی برای مشارکت و همکاری است.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهاردهم فروردين ماه 1390
April 2 , 2011
1. http://www.ghandchi.com/571-TekrareEshtebah.htm
2. http://www.ghandchi.com/630-sabz.htm
3. http://www.ghandchi.com/650-StateAndOpposition.htm