دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۰

سه جناح در رابطه با آينده روحانيت در جمهوری اسلامی

سه جناح در رابطه با آينده روحانيت در جمهوری اسلامی
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/671-ThreeFactions.htm

يکی از بزرگترين اشتباهات احزاب و سازمان های سياسی اپوزيسيون ايران در دوران سلطنت پهلوی اين بود که نه تنها مبارزه برای سکولاريسم را بعنوان يکی از حقوق بشر به کنار گذاشتند بلکه براحتی با جناح های مختلف روحانيت حتی بقيمت بزير پای گذاردن دفاع از ديگر ارکان حقوق بشر، اقدام کردند.

در ارتباط با سرکوب آزادی بيان احمد کسروی، هم حزب توده و هم جبهه ملی در سالهای 20 تا 32 بخاطر ملاحظات خود در همکاری هايشان با روحانيت، نه تنها از اين بزرگترين موضوع حقوق بشر يعنی آزادی بيان دفاع نکردند، بلکه حتی پس از ترور کسروی بدست اسلامگرايان، هيچکدام از اين دو تشکيلات سياسی اصلی اپوزيسيون در آن دوران، حتی برای محاکمه و مجازات عاملان جنايت نيز اقدامی به عمل نياوردند. حتی يکی از رهبران جبهه ملی که به تازگی فوت کرد همان روز قتل احمد کسروی در دادگستری شخصاً حضور داشت و از همه ماجرا کاملاً مطلع بود اما تا آخر عمر نيز در اين مورد سکوت کرد و اين سکوت وی نيز موضوعی شخصی نبود بلکه انعکاسی از سياست هميشگی جبهه ملی در اين زمينه بود.

اين همه نشان می دهد که چقدر دفاع از سکولاريسم حتی در تشکيلاتهايی که مدعی هستند مهمترين تشکيلات سکولار در ايران بوده اند، در عمل پياده شده است. در آمريکا به رغم آنکه دولت بيش از دو قرن اساساً مدافع آزادی بيان و سکولاريسم بوده است، سازمان هايی نظير ای سی ال يو وجود داشته اند که همچنان در دفاع از آزادی بيان و سکولاريسم يک لحظه غافل نبوده اند. اما در ايران دوران سلطنت پهلوی، زمانيکه دولت مدافع سکولاريسم بود، نيروهای اپوزيسيون نه تنها حمايت بيشتر از سکولاريسم را مبنای کار خود قرار ندادند بلکه در مبارزه با استبداد، بسياری از اتحادها را با محافظه کارترين و حتی ارتجاعی ترين بخشهای روحانيت جايز شمردند. تازه پس از 30 سال حکومت روحانيون در ايران، اپوزيسيون به اهميت دفاع از سکولاريسم بعنوان يکی از حقوق بشر، پی برده است که البته بازهم مايه خوشحالی است.

موضوع اين نوشتار در مورد سکولاريسم نيست بلکه در مورد جناح بندی های کنونی در مورد آينده روحانيت در داخل جمهوری اسلامی است، اما دليل ذکر مقدمه بالا اين است که بايستی بويژه امروز مواظب باشيم که توجه به اين جناح بندی ها دوباره ما را به اشتباهی که قريب يکقرن جنبش دموکراسی خواهی ايران را به عقب انداخته است، نيافکند؛ يعنی توجه کنيم که اهميت مبارزه برای سکولاريسم بعنوان يکی از مهمترين موضوعات حقوق بشری در ايران را فراموش نکنيم و اينکه دوباره در ائتلاف های غلطی که بارها در صد سال گذشته با بخشهای مختلف روحانيت شکل داده ايم، غرق نشويم.

هم اکنون سه جناح مشخص در رابطه با آينده روحانيت در جمهوری اسلامی شکل گرفته است:

جناح اول را آيت الله محمد تقی مصباح يزدی رهبری می کند و هدفش تضمين مقام ولايت فقيه برای مجتبی خامنه ای، پسر آيت الله خامنه ای است و به اين طريق اميدوار است که خود و هوادارنش بعنوان حلقه اصلی روحانيت حاکم، قدرت را در دست بگيرند. آيـت الله مصباح يزدی نشان داده است که حاضر است حتی متحد پيشين خود، محمود احمدی نژاد را برای اين هدف فدا کند چرا که برای او بروشنی روحانيت حاکم است که مطرح و غيرقابل تعويض است که آينده جمهوری اسلامی را تضمين می کند و نه رييس جمهور، حال چه رياست جمهور هوادار او باشد و چه نباشد، چه فرهاد جعفری در آينده بخواهد رييس جمهور شود چه علی لاريجانی يا هرکس ديگر. از همين حالا نيز علی لاريجانی به او پيوسته است و احتمالاً به آيت الله صادق لاريجانی نيز اميد رياست مجلس خبرگان در آينده را داده اند، هرچند او پيشتر اميد داشت که به مقام ولايت فقيه دست پيدا کند.

جناح دوم را اکبر هاشمی رفسنجانی تشکيل ميدهد که ترجيح می دهد مقام ولی فقيه را با شورايی به رياست کسی نظير آيت الله حسن خمينی تعويض کند و بدينگونه از ولايت مطلقه مجتبی خامنه ای جلوگيری بعمل آورد. آقای رفسنجانی خواهان حمايت از کليت روحانيت برای رهبری جمهوری اسلامی است و به همين علت از مراجع اصلاح طلب نظير آيت الله منتظری نيز در گذشته حمايت کرد. همچنين به دليل نزديکی مختصر با اصلاح طلبان در طی جنبش سبز، تقويت وی در بيت رهبری در دعواهای جاری با محمود احمدی نژاد، مايه دلگرمی برای روحانيون اصلاح طلب است، و متقابلاً او نيز حمايت اصلاح طلبان جنبش سبز را نقطه قوت خود در رقابت با دو جناح ديگر برای تضمين ادامه قدرت روحانيت در آينده جمهوری اسلامی ميداند. برای آقای رفسنجانی و بسياری از اصلاح طلبان مذهبی، برعکس جناح اول، تداوم ولايت فقيه ضامن تداوم قدرت روحانيت و ادامه جمهوری اسلامی تلقی نميشود، و حتی حاضرند از ولايت فقيه در قانون اساسی بگذرند، اگر بتوانند بدينگونه اتحاد و تداوم قدرت روحانيت را تضمين کنند.

جناح سوم را محمود احمدی نژاد و اسفنديار رحيم مشايی تشکيل ميدهند. برای اين جناح حذف ولايت فقيه يا حذف مقامات روحانيت در مجلس خبرگان يا شورای نگهبان يا مجلس شورای اسلامی هدف نيست اما تبديل همه آن مقامات به مجريان نقشهايی صوری هدف است. اين جناح بخوبی آگاه است که مردم ايران از حکومت روحانيت به ستوه آمده اند و ميخواهد نقش حکومتی روحانيت را به امری کاملاً صوری و تشريفاتی مبدل کند. ايده آل آنها برای همه مقامات روحانی افرادی نظير آيت الله مهدوی کنی، رييس کنونی مجلس خبرگان، مدنظر است.

هر سه جناح تلاش می کنند بخشی از جنبش مردم را با خود همراه کنند. تا کنون تنها جناح دوم قادر بوده است که با بخش مهمی از جنبش مردم يعنی جنبش سبز خود را نزديک کند و دو جناح ديگر مشکلات عديده ای برای جلب هرنوع همکاری از سوی نيروهای مردمی دارند. اما با تأکيد بيشتر جنبش سياسی ايران بر روی خواست سکولاريسم، احتمالاً اين سه جناح شانس زيادی برای تداوم جمهوری اسلامی پس از درگذشت آيت الله خامنه ای نخواهند داشت؛ اما اگر همين فردا چنان اتفاقی بيافتد، احتمالاً حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی بيش از اپوزيسيون سکولار شانس در دست گرفتن قدرت و ادامه جمهوری اسلامی با طرح مورد نظر خود را خواهد داشت.


به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و ششم ارديبهشت ماه 1390
May 16 , 2011