پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۱

حزب آينده نگر ايران در راه مصدق

ححزب آينده نگر ايران در راه مصدق
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/690-FuturistMossadegh.htm

سالهاست در مورد نياز به ايجاد حزب آينده نگر ايران بحث شده است (1).

حزب آينده نگر نظير هر حزب ديگری در جهان برای همه نخواهد بود.  اگر قرار بود همه مردم عضو يک حزب باشند که ديگر نيازی به وجود هيچ حزبی نبود. هر حزب سياسی برای گرفتن قدرت مبارزه می کند و اين رأی مردم است که در هر برهه زمانی کدام حزب را در رأس قوه مجريه قرار دهد يا که بيشترين نمايندگان چه حزبی را در قوه مقننه بنشاند. در نتيجه هر توصيه ای که در اينجا می شود نه تنها به معنی نفی بقيه احزاب نيست بلکه در ترغيب نيروهای ديگر سياسی به تحزب است. در واقع بسياری از نيروهای سياسی ايران نظير سلطنت طلبان يا اصلاح طلبان اسلامی سالهاست که احزاب خود نظير حزب مشروطه يا احزاب مشارکت و اعتماد ملی را دارند و آن احزاب نقش مثبتی در زندگی سياسی ايران در 30 سال گذشته، ايفا کرده اند.

اما چرا بنظر اين حقير آينده نگرهای ايران در راه مصدق می توانند به تأسيس حزب خود برسند؟ در اينجا می خواهم یکی از تحليلهای مورخان جبهه ملی را تکرار کنم که کل جنبش مليون ايران را، از صدر مشروطيت تا مصدق و نهضت ملی شدن نفت، به جنبشی نظير جنبش حقوق مدنی آمريکا تشبيه می کنند و مصدق را شخصيتی نظير مارتين لوترکينگ می بينند. از اين ديدگاه، مصدق چارچوبی را نمايندگی می کند که تکيه بر استقلال، آزادی و عدالت برای ايران دارد، هرچند آنها بقول مارتين لوترکينگ رؤيايی برای آينده باشند و نه آنچه امروز در دست است. در آمريکا نيز حزب دموکرات از دوران تأسيس خود در زمان جفرسون چيزی شبيه جنبش ملی بوده است و مضافاً آنکه نيروهايی که خود را ادامه راه جنبش حقوق مدنی مارتين لوترکينگ می دانند اکثراً در اين حزب فعال هستند و آن را امروز رنگين کمانی شبيه ايده آل جبهه ملی می بينند. آينده نگرهای آمريکايی نيز که اينگونه برخورد را می پسندند در حزب دموکرات آمريکا فعاليت می کنند.

البته کسانی هم هستند که نظير نوت گينگريچ خود را آينده نگر می خوانند و در کمپ نئوکان ها هستند و در حزب جمهوريخواه آمريکا فعال هستند. کسی نميتواند به آقای گينگريچ بگويد خود را آينده نگر نخواند.  حتی يکی از مشهورترين آينده نگرهای جهان، آقای آلوين تافلر، هميشه حامی آقای گينگريچ در عرصه سياست بوده است.  در نتيجه اينکه جمعی در آمريکا با جنبش حقوق مدنی مارتين لوترکينگ سمت گيری کنند و در ايران با جبهه ملی مصدق، ابداً به اين معنی نيست که برای ديگران بخواهيم تعيين تکليف کنيم. حزب آينده نگری که مد نظر است حزبی نيست که بخواهد بقيه احزاب را تعطيل کند، بلکه بالعکس حزبی است که نه تنها از وجود ديگر احزاب استقبال می کند بلکه هرگاه آن احزاب رأی مردم را کسب کنند، به آن رأی احترام گذاشته و از حاکميت آن احزاب پيروی خواهد کرد.

مطمئناً چنين حزب آينده نگری با هر مسأله ای نظير برخورد با جنگ يا فدراليسم قومی، تکه تکه نخواهد شد چون در اين موارد مواضع روشنی دارد، با اينحال ممکن است بعدها مسائلی بوجود آيد که قبلاً جنبش ملی با آن روبرو نبوده و در نتيجه بستگی به پاسخی که در آينده به آن نوع بحث ها داده شود، در حزب می تواند انشعاب شود، اما تا آنجا که به مسائل صد سال اخير و آينده نزديک قابل پيش بينی مربوط می شود، بيشتر بحث ها انجام شده و مواضع روشن است (2).

تجارب رهبران و اعضاء احزاب و سازمانهای موجود جبهه ملی در عرصه تشکيلاتی از اکثر آينده نگرها بيشتر است و بهره بردن از آن تجربه، مهمترين سرمايه سازماندهی است که برای تشکيل حزب آينده نگر مفيد خواهد افتاد و با فشردن دست آن دوستان است که چنين تلاشی می تواند به ثمر رسد. آن دوستان با تجربه می توانند به جمع های آينده نگر که محافلی کوچک هستند برای فعاليت در تشکيلاتهای بزرگتر حزبی راهکار نشان دهند.

به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
سی و يکم فروردين ماه 1391
April 19, 2012

پانويس:

1. پلاتفرم حزب آينده نگر
http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm

2. ايران آينده نگر
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm