تفاوت اثر دخالت ايران در سوريه و عراق
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/691-IranSyria.htm
اثر دخالت ايران در سوريه نظير دخالت اتحاد شوروی در افغانستان است. اگر حمايت شوروی از انقلابيون ويتنام برای آن کشور اعتبار آورد، دخالت در افغانستان باعث نابودی اتحاد شوروی شد. حمايت ايران از اپوزيسيون ضدصدام در عراق بر اعتبار ايران پس از سقوط صدام حسين افزود در حاليکه حمايت جمهوری اسلامی از رژيم بشار اسد هر روز از اعتبار ايران در خاورميانه می کاهد. هر چه ديرتر رژيم اسد فرو ريزد اين تنفر از حضور نظامی امنيتی ايران در کنار بشار اسد، ضربه مهلک تری بر اعتبار جمهوری اسلامی در خاورميانه، وارد خواهد کرد.
اگر دخالت ايران در عراق به بقاء جمهوری اسلامی کمک کرد، دخالت ايران در سوريه می تواند به قيمت نابودی جمهوری اسلامی تمام شود.
دليل حمايت جمهوری اسلامی از رژيم سوريه اساساً در راستای تقويت نيروهای شيعه در درون جريان بنيادگرايی اسلامی است هرچند خود رژيم بشار اسد دولتی سکولار است. جريانات بنيادگرای اهل تسنن نيز يک دوره با صدام حسين، به دليل حمايت او از اهل تسنن در مقابل شيعيان، سمت گيری کردند به رغم آنکه آشکار بود رژيم بعثی صدام حسين، نظير رژيم بعثی بشار اسد، رژيمی است سکولار -هرچند از نوع استبدادی آن.
ممکن است گفته شود که هر دو رژيم هانوی و کابل برنامه های مشابه راه رشد غيرسرمايه داری شوروی را دنبال می کردند، و اين حرف چندان هم دور از واقعيت نيست، اما يکی با حمايت مردمی به قدرت رسيده و همچنان برای سالها از اين حمايت برخوردار بود در صورتيکه ديگری برعکس با کودتايی بقدرت رسيده بود و همواره با سرکوب مردم ادامه حيات می داد. اين تفاوت بسيار تعيين کننده است.
متأسفانه اپوزيسيون ايران هنوز اهميت کشمکش ايران در سوريه را به درستی درک نکرده است. در سالهای اول دخالت شوروی در افغانستان نيز اپوزيسيون شوروی اهميت کشمکش در افغانستان را درک نکرد و آن را چندان متفاوت با حمايت شوروی از دولت هانوی نمی ديد. واپسگرايی شديد اپوزيسيون افغانستان نيز تغييری در واقعيت عدم وجود حمايت مردمی در افغانستان برای رژيم مورد حمايت شوروی نميداد.
آمريکا و اروپا خيلی زود به واقعيت مهلکه ای که اتحاد شوروی با ورود نظامی به افغانستان در آن پای گذاشته بود پی بردند و نيروی زيادی برای کمک به اپوزيسيون افغانستان صرف کردند هرچند اشتباه بزرگی نيز کردند و نيروهايی نظير القاعده و بن لادن را هم مورد حمايت قرار دادند، اما تأکيدشان بر حمايت از اپوزيسيون افغانستان در آن سالها بعنوان اقدامی کليدی برای شکستن کمر اتحاد شوروی، تشخيصی درست بود، و امروز همه تحليلگران در مورد اهميت کشمکش افغانستان در سقوط اتحاد شوروی اتفاق نظر دارند، موضوعی که در آن زمان در کل اقدامات امپراطوری شوروی در اقصی نقاط جهان، بسيار ناچيز و بی اهميت بنظر می رسيد.
اپوزيسيون ايران لازم است از اينکه بخش مهمی از اپوزيسيون سوريه اسلامی است و خود دولت سوريه دولتی سکولار است دچار اشتباه نشود و همواره نقش افغانستان را در سقوط اتحاد شوروی به ياد آورد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم ارديبهشت ماه 1391
April 24, 2012
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/691-IranSyria.htm
اثر دخالت ايران در سوريه نظير دخالت اتحاد شوروی در افغانستان است. اگر حمايت شوروی از انقلابيون ويتنام برای آن کشور اعتبار آورد، دخالت در افغانستان باعث نابودی اتحاد شوروی شد. حمايت ايران از اپوزيسيون ضدصدام در عراق بر اعتبار ايران پس از سقوط صدام حسين افزود در حاليکه حمايت جمهوری اسلامی از رژيم بشار اسد هر روز از اعتبار ايران در خاورميانه می کاهد. هر چه ديرتر رژيم اسد فرو ريزد اين تنفر از حضور نظامی امنيتی ايران در کنار بشار اسد، ضربه مهلک تری بر اعتبار جمهوری اسلامی در خاورميانه، وارد خواهد کرد.
اگر دخالت ايران در عراق به بقاء جمهوری اسلامی کمک کرد، دخالت ايران در سوريه می تواند به قيمت نابودی جمهوری اسلامی تمام شود.
دليل حمايت جمهوری اسلامی از رژيم سوريه اساساً در راستای تقويت نيروهای شيعه در درون جريان بنيادگرايی اسلامی است هرچند خود رژيم بشار اسد دولتی سکولار است. جريانات بنيادگرای اهل تسنن نيز يک دوره با صدام حسين، به دليل حمايت او از اهل تسنن در مقابل شيعيان، سمت گيری کردند به رغم آنکه آشکار بود رژيم بعثی صدام حسين، نظير رژيم بعثی بشار اسد، رژيمی است سکولار -هرچند از نوع استبدادی آن.
ممکن است گفته شود که هر دو رژيم هانوی و کابل برنامه های مشابه راه رشد غيرسرمايه داری شوروی را دنبال می کردند، و اين حرف چندان هم دور از واقعيت نيست، اما يکی با حمايت مردمی به قدرت رسيده و همچنان برای سالها از اين حمايت برخوردار بود در صورتيکه ديگری برعکس با کودتايی بقدرت رسيده بود و همواره با سرکوب مردم ادامه حيات می داد. اين تفاوت بسيار تعيين کننده است.
متأسفانه اپوزيسيون ايران هنوز اهميت کشمکش ايران در سوريه را به درستی درک نکرده است. در سالهای اول دخالت شوروی در افغانستان نيز اپوزيسيون شوروی اهميت کشمکش در افغانستان را درک نکرد و آن را چندان متفاوت با حمايت شوروی از دولت هانوی نمی ديد. واپسگرايی شديد اپوزيسيون افغانستان نيز تغييری در واقعيت عدم وجود حمايت مردمی در افغانستان برای رژيم مورد حمايت شوروی نميداد.
آمريکا و اروپا خيلی زود به واقعيت مهلکه ای که اتحاد شوروی با ورود نظامی به افغانستان در آن پای گذاشته بود پی بردند و نيروی زيادی برای کمک به اپوزيسيون افغانستان صرف کردند هرچند اشتباه بزرگی نيز کردند و نيروهايی نظير القاعده و بن لادن را هم مورد حمايت قرار دادند، اما تأکيدشان بر حمايت از اپوزيسيون افغانستان در آن سالها بعنوان اقدامی کليدی برای شکستن کمر اتحاد شوروی، تشخيصی درست بود، و امروز همه تحليلگران در مورد اهميت کشمکش افغانستان در سقوط اتحاد شوروی اتفاق نظر دارند، موضوعی که در آن زمان در کل اقدامات امپراطوری شوروی در اقصی نقاط جهان، بسيار ناچيز و بی اهميت بنظر می رسيد.
اپوزيسيون ايران لازم است از اينکه بخش مهمی از اپوزيسيون سوريه اسلامی است و خود دولت سوريه دولتی سکولار است دچار اشتباه نشود و همواره نقش افغانستان را در سقوط اتحاد شوروی به ياد آورد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم ارديبهشت ماه 1391
April 24, 2012