سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۰

تفاوت مشکلات اينترنتی تازه ايران با گذشته

تفاوت مشکلات اينترنتی تازه ايران با گذشته
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/685-NewInternetProblems.htm

بتازگی مشکلاتی نظير دسترسی به چی ميل و ايميل ياهو از ايران گزارش می شوند که حتی ادارات پيشين مرتبط با فيلترينگ در ايران از توضيح اين اختلالات عاجز شده اند. مسأله بيشتر از فقط انتخابات اسفندماه و شگردهای هميشگی جمهوری اسلامی برای سد کردن آزادی بيان در اينگونه مواقع است.

نه تنها دسترسی به سايت های بين المللی نظير گوگل در داخل ايران دچار کاهش سرعت و اختلال شده، بلکه همچنين از خارج کشور دسترسی به سايت های دولتی و شبه دولتی ايران با تأخير و يا عدم امکان دسترسی مواجه است، آنهم سايتهايی که ابداً هدف فيلترينگ رژيم نيستند. در نتيجه آشکار است که مشکلات تازه شبکه اينترنت در ايران با گذشته تفاوت دارد.

يادآوری کنم که نيازی به تشريح طرح اينترنت ملی جمهوری اسلامی ايران نيست که بيش از پنج سال است به اندازه کافی درباره آن موافقان و مخالفان نوشته اند (1).

همچنين اگر خيلی در اثر اين قطعی های اينترنتی عصبانی هستيد و می خواهيد قدری تمدد اعصاب کنيد حتماً راه حل های آيت الله جنتی را برای حل مشکلات اينترنت، مطالعه کنيد (2).

اما مسأله کنونی اينترنت در ايران يک موضوع تکنيکی است و نتيجه مستقيم پياده کردن طرح "اينترنت ملی" يا بهتر بگوئيم "اينترانت" جمهوری اسلامی است و توضيح اين مسأله هم خيلی ساده در چند سطر ميسر است.

از منظر معماری شبکه اينترنت ملی جمهوری اسلامی، کل کشور ايران بمثابه يک مؤسسه در داخل شبکه جهانی اينترنت نگريسته می شود. يعنی فرض کنيد که شرکتی داريد بنام ايران و در آنجا يک دستگاهی کار گذاشته ايد که اجازه رفت و آمد به اينترنت را برای تمام کامپيوترهای کارمندان شرکت از طريق آن دستگاه، صادر می کنيد. در اصطلاح تکنيکی به ماشينی که در دروازه شرکت به شبکه اينترنت قرار می دهند می گويند "پراکسی" و لطفاً اين لغت را با پراکسی هايی که برای عبور از فيلترينگ استفاده می کنيد، اشتباه نکنيد، البته آن پراکسی ها برعکس کار ميکردند اما به هر حال هر دو وظيفه دارند به اصطلاح به وکالت از سوی کامپيوتر ديگری عمل کنند.

در زمان حاضر شرکت ها برای هدف بالا از يک "روتر" استفاده می کنند هرچند از يک کامپيوتر با نرم افزار پراکسی هم می شود، استفاده کرد. به هر حال وقتی چنين دستگاهی ارتباطات اينترنتی شرکت با جهان خارج را کنترل می کند، همه ترافيک اينترنتی شرکت مجبور است از اين دستگاه عبور کند. حالا اگر قرار باشد رفتن به يک ميليون سايت برای کارمندان اين شرکت ممنوع باشد، اين ماشين بايد همه ترافيک دريافتی را برای يک ميليون آدرس سرند کند و بعد اجازه خروج يا ورود دهد. حالا در مورد ما، تعداد کارمندان شرکت کل جمعيت ايران است و اين دستگاه بايد هيولايی عظيم باشد تا بتواند اين مقدار ترافيک را کنترل کند وگرنه هر روز از کار ميافتد و رفت و آمد روزانه عادی شرکت هم مختل خواهد شد، چون در اين معماری فقط می توان از طريق عبور از اين دستگاه به طرف ديگر رسيد، چه در ارسال چه در دريافت.

در چنين وضعی وقتی به مدد طرح اينترنت ملی، کل ايران اين شرکت فرض می شود و قرار است ترافيک همه کاربران اينترنت از چنين سرندی عبور کند، هنگاميکه جمهوری اسلامی ايران ميخواهد صدها ميليون سايت اينترنتی را فيلتر کند ببينيد که اين دستگاه چه قدرتی بايد داشته باشد و اينکه براحتی با افزايش ترافيک که نه فقط به دليل رقم جمعيت کشور بلکه با افزايش تعداد دستگاه هايی که از اينترنت استفاده ميکنند مثل اضافه شدن گوشی ها و تلفن های هوشمند و غيره و نيز با افزايش تعداد اپليکيشن هايی که هر کامپيوتر يا تلفن به کار می برد، و بالاخره با افزايش و تعميم فيلترينگ به پروتکل های مختلف برای آنهايی که از سايه خود هم وحشت دارند، می بينيد که پرقدرت ترين روترها می توانند براحتی از کار بيافتند.

کلاً طرحی مشابه در کشور ويتنام سالها پيش برای فيلترينگ اينترنت پياده شد و همه آن دستگاه ها بعداً به دور ريخته شد چرا که با از کارافتادن روتر اصلی که نظارت بر ترافيک کشور را انجام می داد، کل ارتباطات تجاری و دولتی کشور با دنيا، برای دقايق متوالی و متناوب، در دنيای اينترنت که يک هزارم ثانيه تأخير مسأله ساز است، قطع می شد و اقتصاد کشور ويتنام به اين طريق ميلياردها دلار آسيب ديد.

مايه تأسف است که کشوری بودجه ای چند ميليارد دلاری را صرف چنين طرح هايی کند و آن را در راستای استقلال کشور معرفی کند. ارائه و پياده کردن چنين طرحی در کشور نشاندهنده سطح نازل درک برخی مسؤلين کشور از اينترنت و در واقع کلاه بزرگی است که بر سر ملت ايران گذاشته اند.


سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوم اسفند ماه 1390
February 21, 2012

پانويس:

1. http://www.ghandchi.com/485-filtershekan3.htm
2. http://www.ghandchi.com/682-JannatiInternet.htm

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۰

نيروهای سياسی که اراده ايجاد تغيير را در ايران دارند

نيروهای سياسی که اراده ايجاد تغيير را در ايران دارند
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/684-ChangeWill.htm

ايران در وضعيتی است که هم گروه بنديهايی از نيروهای سياسی در قدرت، اراده ايجاد تغيير دارند، و هم جرياناتی در اپوزيسيون ايران، و اين امر هيچگاه به اندازه اين روزهای انتخابات، تحريم ها و تهديدهای نظامی، به نمايش گذارده نشده است.

تا آنجا که به نيروهای سياسی حاکم مربوط می شود، بزرگترين اراده برای تغيير را خود آيت الله خامنه ای در ايران دارد که می خواهد ولايت فقيه را موروثی کند و اولين گام هم در اين راه تغييراتی است که با انتخابات اسفند ماه در قوه مجريه و قوه مقننه جمهوری اسلامی، آغاز کرده است (1).

محمود احمدی نژاد نيزاز سوی ديگر اميدهايی به ايجاد تغييراتی از نوعی ديگر در ايران دارد و متحد او آقای رحيم مشايی در اين هدف نقشی نظير دکتر آيت بر عهده دارد و مهمترين عنصر اين تغيير تنزل مقام روحانيت به جايگاهی تشريفاتی است (2).

اساساً اين دو جريان در شرايط حاضر در قدرت حاکمه ايران اراده ايجاد تغيير دارند و تلاش می کنند هم از جناح های داخل رژيم و هم از مخالفان برای خود متحدانی بيابند. از جبهه پايداری، جبهه متحد اصولگرايان و آنچه جريان انحرافی ناميده شده است، تا گروه های اپوزيسيون را برای اتحاد با خود، دعوت می کنند. محمود احمدی نژاد حتی متحدان خود را فراتر از ايرانی ها ديده و حمايت کسانی نظير هوگو چاوز و فيدل کاسترو را نيز بعنوان عناصر ائتلافی وسيع برای پيشبرد اراده خود برای تغيير در ايران، بدست آورده است. همچنين هر دو جريان در سپاه پاسداران و بقيه نيروهای مسلح ايران متحدان خود را دارند که برای اعمال اراده خود روی آنها، حساب می کنند.

اما پيش از آنکه در مورد اپوزيسيون و نيروهايی که در ميان آنها اراده برای ايجاد تغيير در ايران دارند بپردازم بايد خاطر نشان کنم که لزوماً اينکه نيرويی اراده ايجاد تغيير داشته باشد به اين معنا نيست که واقعاً قدرت اعمال يا موفقيت هم دارد و بسيار در تاريخ اتفاق افتاده است که نيروهايی بدون چنين توانی به صحنه آمده اند و تار و مار شده اند. در ايران بعد از انقلاب از کودتای نوژه تا قيام سربداران در آمل نمونه های تلاش های اينگونه گروه ها هستند. البته در تاريخ زمانهايی هم بوده است که چنين جريانات کوچک توانسته اند پيروز شوند. بهترين نمونه آنهم پيروزی فيدل کاسترو در کوبا است. حتی انقلاب اکتبر در روسيه بيشتر اراده گرايی لنين در آن مقطع تاريخی بود تا روند طبيعی رشد حزب بلشويک در جامعه برای کسب قدرت، و با اينهمه قادر شد در کشوری بزرگ به پيروزی برسد. در زمان شاه نيز سازمان های مجاهدين خلق و چريکهای فدايی خلق گروه های کوچکی بودند که چنين اراده ای برای تغيير داشتند اما به مرز نابودی رفتند و تازه بعد از انقلاب 57 دوباره زنده شدند که البته ديگر سازمان چريکهای فدايی خلق رهبری اش به نظرات حزب توده نزديک شده بود و اراده گرايی انقلابی را تا زمان سرکوب های رژيم در سال 1360 بکلی کنار گذاشت و مجاهدين نيز که کماکان اراده گرايی انقلابی در سال 1360 اعمال کرد، شکست خورد و مجبور شد به خارج نقل مکان کند.

منظور آنکه اگر نيروهايی در اپوزيسيون در سطور زير ذکر میشوند که اراده برای ايجاد تغيير دارند لزوماً به اين معنی نيست که حمايت وسيعی در ميان مردم دارند يا نيروی بزرگی هستند و يا اينکه لزوماً شانس پيروزی دارند.

1. اولين نيرويی که امروز اراده ايجاد تغيير در ايران را دارد سازمان مجاهدين خلق به رهبری مريم و مسعود رجوی است. اين گروه در سالهای بعد از سرکوب 1360 رژيم با تشکيل شورای مقاومت سعی کرد برای خود متحدينی بيابد تا به هدف خود برسد. اين امری طبيعی است که يک نيروی سياسی که اراده برای ايجاد تغيير دارد، تلاش کند برای خود متحدين بيشتری پيدا کند. سازمان مجاهدين به اشکال مختلف در اتئلافهای سياسی در خارج کوشش کرده است شرکت کند. مجاهدين همچنين با سازمانها و دولت های ديگر تلاش کرد اتئلاف های مختلف شکل دهد.

2. دومين نيرويی که همه اين سالها اراده ايجاد تغيير در ايران را داشته است هواداران پادشاهی به رهبری رضا پهلوی هستند. برخی در اين جريان ممکن است مانند حزب مشروطه اين تغيير را بيشتر تحولی نظير شوروی سابق ببينند که در آن رژيم با تلاشهای اصلاح طلبان متلاشی می شود و نيروهايی مانند حزب مشروطه می توانند رشد کنند و بدينگونه در جامعه تغيير ايجاد کنند و برخی ديگر از هواداران پادشاهی نظير گروه تندر با اقدامات تروريستی، اين اراده خود را برای تغيير به عمل در می آورند. آنچه مسلم است سلطنت طلبان ايران در اين سالها اراده برای ايجاد تغيير از خود نشان داده اند، و بويژه در خارج کشور در ايجاد ائتلافهای مختلف با گروه ها و شخصيت های سياسی گوناگون، فعال بوده اند. و همچنين در تلاش بوده اند در ميان سازمانها و دولت های خارجی برای خود متحدينی بيابند.

3. سومين نيرو که دارای اراده برای ايجاد تغيير در ايران است اصلاح طلبان اسلامی در داخل کشور هستند که تعداد هوادارانشان بخاطر شرايط ويژه جامعه ايران در 30 سال گذشته از همه نيروهای سياسی ايران بيشتر است و در انتخابات خاتمی اولين جايی بود که خود را نشان دادند. دو حزب مشارکت و اعتدال ملی شايد قوی ترين احزاب در اپوزيسيون ايران باشند و رهبرانی نظير ميرحسين موسوی و مهدی کروبی توانسته اند بعد از انقلاب 57 برای نخستين بار در رأس جنبشی ميليونی در ايران در سال 1388 قرار گيرند، که بيسابقه بود. اين نيرو در داخل کشور، متحدان خود را به ملی مذهبی ها و جبهه ملی محدود نکرده و حاميانی از چپ تا نوانديشان مذهبی و آينده نگرها دارد. البته در مورد همه نيروهای ديگری که در بالا ذکر شد، می شود همين حرف را زد. به رغم آنکه در خارج کشور، اصلاح طلبان تازه بعد از سال 1388 رشد چشمگير داشته اند اما در عرض همين دو سال به نيروی قابل ملاحظه ای در خارج تبديل شده اند. اين جريان در ميان سازمان ها و دولت های خارجی نيز برای خود متحدانی پيدا کرده است.

4. چهارمين نيرويی که اراده برای ايجاد تغيير در ايران را دارد جريانات تجزيه طلب هستند. به دليل شرايط استبداد در ايران از يکسو و عدم توان جمهوری اسلامی در پاسخگوئي به نيازهای اقليت های مذهبی و قومی، چندين جريان اتنيکی در آذربايجان و کردستان و بلوچستان خواستار جدايی از ايران هستند. يک نمونه بارز اين حرکت حزب پژاک در کردستان است که جريانی تروريستی و افراطی است و بسيار هم کوچک است اما اراده برای ايجاد تغيير بزرگی نظير ساختن کشور مستقل کردستان در ايران و خاورميانه را دارد و بعنوان شاخه مستقل پ ک ک ترکيه عمل می کند. البته در داخل احزاب کردی ديگر نيز جريانات تجزيه طلب وجود دارند اما روند اصلی نيستند، با اينهمه آن جريانات نيز اراده برای ايجاد تغيير در ايران را در چارچوبهای خودمختاری و يا اشکالی از فدراليسم که لزوماً فدراليسم قومی نيست، نشان می دهند.

بنظر اينجانب چهار نيروی بالا در ميان مخالفان رژيم اراده برای ايجاد تغيير در کشور را دارند و برنامه و هدف آنها نيز بسيار روشن است و طبيعی است که ائتلافهای مختلف با نيروها و شخصيت های ايرانی و سازمان ها و دولت های خارجی تشکيل دهند تا به اهداف خود برسند، همانطور که دو نيروی اصلی خواستار تغيير در قدرت حاکمه نيز چنين می کنند.

از سوی ديگر در هيئت حاکمه به غير از نيروهايی که اراده ايجاد تغيير دارند، جريانات ديگری هم هستند که چنين اراده ای را ندارند و در برهه های زمانی گوناگون متحد آنها هستند، در اپوزيسيون نيز چنين است.

در اپوزيسيون ايران سه جريانی که تاريخاً بسيار بزرگ بوده اند يعنی جريان چپ، جبهه ملی و ملی مذهبی ها اساساً اراده ای برای ايجاد تغيير در 30 سال گذشته از خود نشان نداده اند.

مثلاً مهمترين تشکيلات هايی که توسط نيروهای چپ سابق شکل گرفته اند، اتحاد جمهوريخواهان و جمهوريخواهان لائيک است که هر دو آنها اساساً توجه شان به اين بوده است که چه نميخواهند و نه آنکه چه ميخواهند؛ در صورتيکه اراده برای ايجاد تغيير در جامعه، ناشی از روشن بودن دومی است و نه اولی. به همين دليل اين شخصيت ها و گروه ها در ائتلافهايی که چهار نيروی بالا در آنها تعيين کننده بوده اند، شرکت کرده و می کنند، و اين امر به اين معنی نيست که اين اتئلافها ناموفق است اما در اين ائتلافها نيروهايی که اراده برای تغيير دارند اهداف را تعيين می کنند و غير از اين هم نميشود انتظار داشت. از شورای مقاومت که به اراده مجاهدين تشکيل شد تا همه اتئلافهای مشابه تا به امروز.

علت اينکه بسياری از جمهوريخواهان سکولار دموکرات از ائتلافهای مختلف ناراضی هستند اين امر است که تشکيلاتی از خود با اراده ايجاد تغيير در ايران ندارند. اتحاد جمهوريخواهان بيشتر بيان ديدگاه های چپی هايی بود که ديگر اهداف چپ را قبول ندارند، يعنی نميشود گفت که اين سکولار دموکراتها ادامه سنت دهخدا ها و صور اسرافيل ها هستند. جبهه ملی نيز در زمان شاه خواستار "شاه سلطنت کند و نه حکومت بود" و نه آنکه اراده ای برای کسب قدرت با برنامه خاصی داشته باشد و در بهترين حالت می خواست شريک در برنامه شاه باشد. در دوران جمهوری اسلامی نيز چنين است و خواستار شريک بودن در دولت موجود بوده و هست. سازمان هايی نظير ائتلاف همبستگی نيز اساساً نتوانسته اند از افق جبهه ملی فراتر روند. همچنين جريانات ملی مذهبی نظير نهضت آزادی به همينگونه هستند و بعنوان متحدين اصلاح طلبان مذهبی عمل کرده و می کنند.

آيا افراد و محافلی که جمهوريخواه، سکولار، دموکرات و آينده نگر هستند می توانند تشکيلاتی داشته باشند که برای ايجاد تغيير در ايران مستقل عمل کند و در عين حال با هر نيروی ديگری به تناسب پلاتفرم خود و اوضاع کشور، همکاری و ائتلاف کند. اقلاً در 30 سال گذشته چنين چيزی شکل نگرفته است. مطمئناً نميشود اين امر را تقصير مجاهدين، سلطنت طلب ها، اصلاح طلبان، و تجزيه طلبان انداخت. آنها کار خود را کرده اند و تلاش برای يافتن متحد در چارچوب ديدگاه هايشان کرده و می کنند و نميشود به آنها خرده گرفت. حزب افراد جمهوريخواه و سکولار برای ايران را که قرار نيست کسی بسازد که جمهوريخواه نيست، سکولار نيست، يا به تماميت ارضی ايران اعتقادی ندارد، هرچند اگر چنين حزبی با اراده ای برای ايجاد تغيير در ايران وجود داشت ميتوانست با همه اين نيروها برای اهداف معين، همکاری و ائتلاف کند.

سؤال اين است که آيا چنين حزبی را می شود با برنامه های حداقلی ساخت که بارها برای آن تلاش شده است (3)؟


سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهاردم بهمن ماه 1390
February 3, 2012

پانويس:

1. بازهم تشکر از آيت الله خامنه ای اينبار برای انتخابات اسفندماه
http://www.ghandchi.com/681-KhameneiElection.htm

2. چرا روحانيت به آقای رحيم مشايی حمله می کند؟
http://www.ghandchi.com/670-Mashaei.htm

3. پلاتفرم حزب آينده نگر
http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm