یکشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۳

ايران در آستانه سالگرد روحانی

ايران در آستانه سالگرد روحانی
سام قندچی
 http://www.ghandchi.com/803-rouhani-anniversary.htm

آنچه در زير می آيد به معنی تأييد نگارنده از واقعيات مطرح شده نيست بلکه هدف نوعی واقع گرايی است که متأسفانه نه در ميان مخالفان افراطی آقای روحانی در چپ و راست ديده می شود و نه در ميان هواداران اصلاح طلب او.
 
حدود يکسال از انتخاب آقای حسن روحانی  بعنوان رييس جمهور ايران می گذرد. اگر شانزده سال پيش آقای خاتمی با حمايت مردمی سرکار آمد و در پی ترور فروهرها و ضعف برخورد او به وقايع 18 تير دانشگاه از حمايت مردمی او کاسته شد، آقای روحانی نه تنها از اول هم از حمايت مردمی برخوردار نبود بلکه همچنان نيز از حمايت مردمی برخوردار نيست. حمايت از آقای روحانی در انتخابات از يکسو حمايت مردمی پشتيبانان اصلاح طلب او نظير آقايان خاتمی و تاجزاده بود و از سوی ديگر حمايـت هيئت حاکمه پشتيبانان آيت الله رفسنجانی و آيت الله خامنه ای بود.
 
در واقع سيد محمد خاتمی و حتی محمود احمدی نژاد شخصا بسيار بيش از آقای روحانی از حمايت مردمی برخوردار بودند. اين واقعيت تأثير عمده ای بر دولت روحانی داشته و خواهد داشت. حدود يکسال از عمر دولت روحانی می گذرد و نه تنها از حمايت مردمی برخوردار نيست بلکه با شديدترين نارضايتی از سوی مردم روبروست. واقعيت اوضاع اقتصادی و سياسی شايد بسيار بهتر از دوران محمود احمدی نژاد است. همچنين حمايت های مداوم سيد محمد خاتمی و آيت الله رفسنجانی از يکسو و حمايت آيت الله خامنه ای از سوی ديگر به دولت روحانی بويژه در عرصه مذاکرات بين المللی ياری رسانده است اما نارضايتی مردم کم نشده که افزايش هم يافته است. شايد نظير داستان جن غول پيکر در شيشه است (1) به هرحال هرچه هست اين نارضايتی شديد مردم از دولت روحانی واقعيت دارد.
 
اگر بخواهيم مقايسه ديگری با دوران آغاز دولت خاتمی کنيم نظر مثبت مردم به اصلاح طلبان در آن روزگار بود و اين اميد که آقای خاتمی می تواند تغيير ايجاد کند. نه تنها دانشجويان بلکه بسياری مردم عادی که سالها از دولت نااميد بودند آقای خاتمی را از خود دانسته و او را از ته دل رئيس جمهور خود خطاب می کردند و حاضر به فداکاری بودند تا که دولت او موفق شود. درست است که نه آقای روحانی خود را اصلاح طلب می داند و نه مردم او را اصلاح طلب می خوانند اما هم مردم بعد از تجربه شکست رهبری اصلاح طلبان در جنبش سبز به توان رهبری اصلاح طلبان اعتقادی ندارند و هم آنکه آقای روحانی را نظير خاتمی از خود نمی دانند. البته نفرتی هم از دولت روحانی ندارند اما فکر می کنند بعد از سرکوب جنبش سبز توسط سپاه پاسداران ديگر هيچ نيروی مردمی قادر به ايجاد تغيير نيست و فکر می کنند قدرت در دست سپاه است و روحانی کاره ای نيست و مردم هم از پس سپاه بر نمی آيند و فقط حمله آمريکا می تواند سپاه را شکست دهد. وقتی هم تجربه حمله عراق يادآوری می شود که در عمل خود مردم آماج حمله صدام قرار گرفتند گوئی گوش شنوايی نيست.
 
بنظر می رسد سرکوب جنبش سبز در سال 1388 تأثيری نظير سرکوب 15 خرداد در سال 1342 داشته است و نقطه عطفی هم برای رژيم و هم برای جنبش سياسی و مدنی در ايران شده است.
 
در همين حال سپاه در بسياری از طرح های شهرک سازی موفق بوده است و پروژه هايی نظير برج های شهر قدس (قلعه حسن خان قديم) و درياچه چيتگر بسيار چشمگير هستند. حضور نظامی سپاه نيز در تهران اساسا ديده نمی شود و پس از سالها نيروهای انتظامی امنيت شهر را در دست دارند. البته گفته می شود طرح هائی مانند پارازيت بر روی برنامه های ماهواره ای توسط پيمانکاران سپاه انجام می شود که قراردادی با شرکت چينی زی تی ئی بسته و در محلات مختلف نظير نارمک در کنار آنتن های تلفن های همراه ديش هائی برای پخش پارازيت بر روی برنامه هائی نظير بی بی سی و صدای آمريکا پخش می کنند. مردم می گويند اين امواج قوی که در محلات مختلف تهران پخش می شود آسيب های جسمی و روانی برای اهالی محل به دنبال داشته است.
 
از سوی ديگر ترس شديدی از تجزيه طلبان در ايران وجود دارد. بسياری فکر می کنند که حمله آمريکا قريب الوقوع است و تجزيه طلبی نظير آنچه در سوريه روی می دهد در ايران هر لحظه می تواند شعله برکشد و فرار حتی به ترکيه بعنوان يک راه حل تصور می شود. جالب است که بسياری از اقليت های اتنيکی در ايران بيشتر از ديگران از تجزيه طلبان وحشت دارند.
 
حمايت از رضا پهلوی در ميان دانشجويان افزايش يافته است. رضا پهلوی بعنوان شخصيتی سکولار و مدرن ديده می شود که بر عکس اصلاح طلبان، بيرون از جمهوری اسلامی قرار دارد. حتی برنامه های تلويزيونی فرستنده های خارجی که روش های اصلاح طلبان را دارند و لزوماً هم اصلاح طلب نيستند از مقبوليت برخوردار نيستند و برنامه هايی مورد توجهند که بيرون از سيستم در پی راهيابی هستند.
 
متأسفانه افراد آگاهی که در جريانات سياسی و مدنی در ايران فعال بوده اند هنوز در مقايسه با جريانات سياسی و مدنی در غرب در برخی عرصه ها خيلی عقب مانده اند. مثلاً گرچه در زمينه هايی نظير درک سکولاريسم و تبعيض های قومی رشد ديده می شود و مثلا جوک های ضد اقوام مختلف کاهش يافته است اما جوک های ضد همجنس گرايان همچنان متداول است.
 
اينترنت اساساً به دليل فيلترينگ بعنوان منبع خبری ارزش خود را از دست داده است. وی پی اِن صدای آمريکا بخاطر مراجعه کننده زياد تقريبا غيرقابل استفاده است. وی پی اِن هايی که گفته می شود متعلق به خود وزارت اطلاعات است در ايران قابل خريد است و مردم برای مراجعه به سايتهايی نظير فيس بوک از آنها استفاده می کنند که رژيم هم مسأله ای ندارد. در نتيجه بيشتر فعاليت های اپوزيسيون خارج که بر اينترنت متکی است مورد توجه نيست. اما تلويزيون های دولت های خارجی نظير صدای آمريکا و بی بی سی به رغم همه پارازيت ها مورد توجه قرار دارند. فيلترينگ اينترنت اهميت رسانه های دولت های خارجی را که قادرند از تلويزيون ماهواره ای استفاده کنند افزايش داده است. البته تلويزيونهايی نظير تلويزيون پارس، ايران فردا، من و تو و کانال های جم ترکيه هم در ايران بيينده دارند.
 
برنامه تلويزيونی بسيار محبوب در ايران برنامه "بفرماييد شام" در تلويزيون من و تو است. جالب است که تلويزيون جمهوری اسلامی نيز برنامه ای با عنوان مشابه درست کرده است. اين برنامه تلويزيون من و تو به اين دليل محبوب است که زندگی مهاجران ايرانی در کشورهای ديگر را نشان می دهد. در 35 سال گذشته ايران بيشترين مهاجر را در تاريخ خود داشته است و به همين دليل بسياری از مردم می خواهند بدانند زندگی واقعی آنها که راه مهاجرت را برگزيده اند چيست. اين موضوع هم روحيه سردرگمی مردم ايران را آشکارا نشان می دهد.
 
شايد در همه تاريخ ايران هيچگاه روحيه سرمايه داری در تاروپود مردم به اندازه زمان حاضر پرقدرت نبوده است. آنچه ماکس وبر در مورد پروتستانيسم و روحيه لازم برای توسعه سرمايه داری می گويد را شايد امروز بيش از هر زمان ديگری در ايران می شود ملاحظه کرد. گويی هر جوانی در پی ساختن بيزينسی برای خود است. آنچه در مورد تاريخ اوائل توسعه سرمايه داری در قرن هجدهم در اروپا گزارش شده است را امروز می توان در ايران به وضوح ديد و شايد اين امر باعث است که نظير تعجب نويسندگان آندوران در اروپا بسياری  فاسد شدن و سقوط اخلاقی جامعه را فرياد می زنند؛ اما، در واقع شاهد رشد سريع سرمايه داری در ايران امروز هستيم. البته فساد دولتی نيز در ابعاد وسيعی ديده می شود که آشکارا نرخی برای انجام هر کار معين در دفاتر دولتی وجود دارد. جالب است در ميدان کاج سعادت آباد در تهران اتوموبيل های چند ميليادری به وفور ديده می شوند که گفته می شود به آقازاده ها تعلق دارند اما اصل واقعيت رشد سريع سرمايه داری در جامعه است يعنی هر جوانی که بتواند، با هيچ سعی می کند برای خود بيزينسی برپا کند. 
 
 
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
شانزدهم ارديبهشت ماه 1393
May 6, 2014
 

ایران#
#iran
iranscope@
ayandehnegar@
ghandchi@