دوشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۴

ایرانیان و مریخ

ایرانیان و مریخ
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_46.html

چند ساعت پیش ناسا اعلام کرد وجود آب شور جاری در سطح کره مریخ (بهرام) را که به معنی شانس بالاتر برای یافتن حیات در آن سیاره است، تأیید می کند (1).
 
سفر انسان به فضا سالهاست که آغاز شده و بویژه گسیل روباتهای مختلف به فضا در نیم قرن اخیر چشمگیر بوده و شماری از دانشمندان ایرانی نیز رهبری بسیاری از این پروژه های فضایی را در آمریکا و کشورهای دیگر در دست داشته اند که مایه افتخار است. سایتهایی نظیر تارنامه بسیار علمی و غنی "یک ستاره در هفت آسمان" در مورد تازه ترین های فضا آگاهی رسانی می کنند (2).
 
پنج قرن پیش مردم اروپا سفر به قاره جدید آمریکا را برای فرصت های تازه، فرار از آزارهای مذهبی و سیاسی و یا کنجکاوی، مدنظر داشتند. در آن زمان ایرانیان شاید حتی نمی دانستند آمریکایی وجود دارد. سفر به آمریکا سفری یک طرفه بود یعنی مهاجران می دانستند امکان بازگشت و دیدار مجدد از موطن خود نزدیک به هیچ است و مگر برای برخی از ثروتمندان، قرنها در واقعیت برای بقیه همچنان این سفر یکطرفه ماند.
 
امروز که بحث سفر به مریخ مطرح است دوباره موضوع سفر یکطرفه مورد توجه است. سه هفته پیش خانم انوشه انصاری در این باره گفته بود که برای چنین سفری یک طرفه آماده است (3). در جایی خواندم که شماری از ایرانیان از داخل کشور نیز برای برنامه قرعه کشی سفر یکطرفه یکی از شرکتهای دست اندر کار ساختن سفینه حامل انسان به مریخ، نامنویسی کرده اند. در اینجا منظور بحثم تأیید درستی یا نادرستی طرح سفر یکطرفه انسان به مریخ نیست. اما اینکه بالاخره ایرانیان در این دیالوگ شرکت دارند مایه مباهات است.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
ششم مهر ماه 1394  
September 28, 2015
 
پانویس:
 
1. Salty Water Flows on Mars Today, Boosting Odds for Life
http://www.space.com/30673-water-flows-on-mars-discovery.html
 
2. یک ستاره در هفت آسمان
http://1star-7skies.blogspot.com
 
3. پرسش و پاسخی با انوشه انصاری در مورد سفر فضایی یکطرفه
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_4.html
 
 
متون برگزیده

 

----------------------

بهروز نیکذات: ایمیلی در مورد تنهایی

بهروز نیکذات: ایمیلی در مورد تنهایی
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_47.html





از ایمیل دوستی که به صراحت میگوید آنرا او ننوشته استُ و ایکاش نوشته بود.

تنهایی ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﮔﺎﻩ آنقدﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ...
ﮔﺎﻩ آنقدر ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ ...

آنقدﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ حرف ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ...
ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ!

ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ
ﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ.

ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ.
ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ

ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ...
 
منبع:


----------------------

علی سجادی: پاپ فرانسیس و مسیح بازمصلوب

علی سجادی: پاپ فرانسیس و مسیح بازمصلوب
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_28.html


سخنان پاپ فرانسیس در امریکا و واکنش دست راستی های افراطی امریکا نسبت به حرفهای وی، کمونیست خواندن و مارکسیست خواندن پاپ فرانسیس توسط شخصیتهایی چون جرج ویل و راش لیمبو، مرا به یاد رمان معروف «مسیح بازمصلوب» (Christ Recrucified) اثر بزرگ نیکوس کازانتراکیس نویسنده مشهور یونانی انداخت.
وقایع داستان کارانتراکیس در دهکده ای یونانی روی می دهد، که تحت تسلط امپراتوری عثمانی است و مردی ترک به نام «حسین آقا» از سوی 
امپراتوری اداره آن را برعهده دارد. «آقا» بیشترین اوقات خود را صرف نوشیدن شراب و پسران زیباروی می کند.
اصل و پیرنگ داستان بر اجرای تعزیه ای قرار دارد که هر هفت سال یک بار اجرا می شود وانتخاب بازیگران در این تعزیه از مهمترین رویدادهای این دهکده به شمار می رود.
یکی بزرگان این دهکده – علاوه بر آقا که جز به عیش و نوش خود فکر نمی کند – کشیش دهکده است که مردی است ثروتمند و در موعظه های مرتب خود هر یکشنبه مردم را به قناعت و احترام به ثروتمندان و ارباب و بزرگان ده ترغیب می کند. کشیش دختری هم دارد که قرار است با مردی جوان وصلت کند که انتخاب شده تا در تعزیه پیش رو نقش مسیح را ایفا نماید.
آرامش دهکده با حضور چند صد نفر اهالی گرسنه و بیخانمان دهکده ای دیگر که مورد هجوم ترکها قرار گرفته و ناچار از ترک خانه و کاشانه شان شده اند بر هم می خورد. تازه واردان خواهان کمک برادران مسیحی خود هستند، اما کشیش ده با حضور آنان مخالف است، پس آنها را بیرون می رانند و آنها در کوهستانی خارج از ده سکنی می کنند، جایی که مرد جوانی که قرارا ست نقش مسیح را در تعزیه بازی کند مشغول چوپانی است.
مهاجران مسیحی هم البته کشیشی دارند که برداشتهایش با کشیش دهکده متقاوت است. او مسیحیت را با کمک به فقرا و رحم و شفقت نسبت به بیچارگان یکی می بیند و به همین علت مورد نفرت کشیش و دیگر بزرگان دهکده است اما مرد جوان چوپان با این قوم و برداشتهای کشیش انها از انجیل احساس تفاهم و نزدیکی بیشتری می کند. ازدواج وی با دختر کشیش دهکده بر هم می خورد، اما دخترکشیش هم پدر را ترک می کند و برای زندگی مشترک با «مسیح» به کوهستان می رود…
مهمترین بخشهای این رمان مناظره هایی است که میان این دو کشیش – یکی مروج و تقدیس کننده فقر اکثریت و ثروت اقلیت و دیگری مروج شفقت ثروتمندان و کمک آنان به فقرا – در می گیرد. هر دو آن دسته از آیاتی را نقل می کنند که مبشر و توضیح دهنده موضع اجتماعی و سیاسی آنهاست: از فقر و ثروت تا قتال و جهاد در راه خداوند، برداشتها و مواضعی که گاهی چنان با یکدیگر متضادند که خوانده انجیل در می ماند کدام یک «خداوندگار ما عیسی مسیح» است!
حرفهای پاپ فرانسیس – که از گروه یسوعی (ژوزئیت) هاست – درباره شفقت ثروتمنئان به فقرا و همیاری مردم، مهر و محبت و دیگر مسائل اجتماعی مرا به یاد کشیش آواره یونانی در مسیح بازمصلوب انداخت.
خواندن این کتاب و توجه به برداشتهای متفاوت و گاه متضاد از انجیل برای علاقه مندان مسائل اجتماعی جالب است.
به علاوه این کتاب در زمانی نوشته شدکه که بحث میان برتری و رقابت میان سرمایه داری و سوسیالیسم از موضوعات بسیار مطرح در اروپای قرن بیستم بوده است.

منبع:
https://goo.gl/AyLwLJ



----------------------

شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۴

محمد امینی: اصلاح طلبی واقعی مذهبی در اسلام چیست

محمد امینی: اصلاح طلبی واقعی مذهبی در اسلام چیست
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_21.html


آقای امینی درباره نظرات پاپ جدید و سفر او به آمریکا وارد بحث شده و مقایسه ای می کند با امثال هاشم آقاجری که مدعی اصلاحات در ایران شیعه است هنگامیکه  حتی از فتوای آیت الله خمینی برای قتل سلمان رشدی حمایت می کند. محمد امینی در برنامه یک کلمه بیست و پنجم سپتامبر 2015 مواضعی را که واقعاً می تواند اصلاح طلبی در اسلام نامیده شود، مطرح می کند.


منبع:



----------------------

پنجشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۴

علی سجادی:معرفی رساله «شیطان و قمار باز» اثر بیژن نامور

علی سجادی:معرفی رساله «شیطان و قمار باز» اثر بیژن نامور

http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_68.html

چند ماه پیش رساله «شیطان و قمار باز» از بیژن نامور توسط شرکت کتاب منتشر شد. یک بار دیگر هم در این بلاگ از بیژن نامور و مقاله ای از وی با عنوان «داستان آفرینش در اسلام» یاد کرده بودم.
برای این که بدانید رساله درباره چیست و چه در آن آمده، هیچ چیز بهتر از مقدمه ای نیست که خود بیژن نامور بر آن نوشته است. قبل از این که مقدمه را برایتان نقل کنم، باید بگویم که این نوشته هم مانند دیگر نوشته های ایشان خیلی راحت خوانده می شود، اگرچه مسائل عمیقی در آن مطرح شده که خواننده را به فکر وا می دارد.
این را هم بیفزایم که از آشنایی من با نویسنده بیش از سی و پنج سال می گذرد و براستی مفتخرم که با وی در انتشار مجله پر و کارهای مشترک دیگری همکاری داشته ام و از ایشان در زمینه های مختلف بسیار آموخته ام.
بیژن نامور سالها سردبیری ماهنامۀ پر را به عهده داشت. این است بخشی از مقدمه رساله «شیطان و قمارباز»:

« بنام خداوند جان و خرد
کز او برتر اندیشه بر نگذرد.
داستان چرائی و چگونگی نوشتن این رساله چنین است که: ابتدا قصد تهیه مطلبی راجع به «معضل شیطان در ادیان ابراهیمی» برای گرامی نامه ایرانشناسی در میان بود. بعد معلوم شد که ادای مختصر این مطلب به طوری که مُخل بیان آن نباشد به فضائی حدود سی هزار کلمه احتیاج دارد که از حوصله یک مقاله تحقیقی برای یک فصل نامه، که در حدود پنج هزار کلمه است، خارج می باشد. از این رو از مواد حاصل آمده چهار مقاله مستقل بیرون کشیده شد که در شش شماره ایرانشناسی تحت عنوان های زیر چاپ شد:
1- داستان آفرینش در اسلام. شماره 1 سال بیست و پنجم.
2- داستان آفرینش و تحول مفهومِ خدا در ادیان ابراهیمی. شماره 2 و شماره 3 سال بیست و پنجم.
3- داستان آفرینش و معنای زندگی در ادیان ایرانی. شماره 4 سال بیست و پنجم و شماره 1 سال بیست و ششم.
4- مُشکلِ وجودِ شیطان برای ادیانِ ابراهیمی. شماره 2 سال بیست و ششم.
ولی در آخر کار هنوز توده ای از یادداشتهائی که در باره مواد گرد آمده نوشته شده بود بر جای مانده بود. علت عدم استفاده از این یادداشتها در آن مقاله ها، غیر از محدودیت فضا، آن بود که بیشتر یاد داشتها به صورت انتقاد و یا نظر شخصی در باره مواد گرد آمده از منابع مختلف بود؛ که قابل استفاده در یک مقاله تحقیقی، که باید بر اساس سَنَد و نه خیال پردازی باشد، نبود. ولی در عین حال ارزش آن ها آنقدر بود که بتواند از لحاظ فلسفی به بحثِ «معضل شیطان» جوانبی چند اضافه کند.
از این رو تصمیم گرفتم که آن یادداشت ها را به شکل یک رساله فراهم آورم و نظم و ترتیب منطقی به آن بدهم و هرجا که جای خالی باقی می مانَد بنا بر اقتضای مطلب آن را پر کنم تا حق مطلب ادا کرده شود.
بیشتر مطالب این رساله ناچار می باید از زبان خودِ شیطان بیان می شد. ولی از آن جا که شیطان شخصیّتی کاملاً مذهبی پیدا کرده است، و مردم او را همیشه در یک دیسکورس مذهبی قرار می دهند، از زبان او سخن گفتن و سخن در دهان او گذاشتن عملی عبث و در عین حال غیر اخلاقی است؛ چون گفتگو، به جای نمایش یک جدل استدلالی، جنبه طرفگیری موذیانه در اعتقادات مذهبی به خود می گیرد. به این جهت برای ارائه شخصیت و آرایِ شیطان از موجودی افسانه ای به نام عزازیل استفاده شده است. ولی عزازیل هم، برای این که بتواند حرفهای خود را بزند، ناگزیر احتیاج به مخاطبی داشت که نه از شیطان بترسد و بِرَمَد، و نه به سهولت فریفته و تسلیم سخنان وی گردد. برای اجرای این نقش کسی بهتر از لیلاج پیدا نمی شد؛ انسانی که در تاریخ نامش هست ولی در عین حال مانند عزازیل شخصیتش در لایه ای از افسانه های عوامانه پیچیده شده است.
زمان گفتگوی این رساله حدود هزار سال قبل، یعنی زمانی که هنوز هستی شناسی جز با دیسکورس مذهبی بیان نمی شد، قرار داده شده است تا از هر گونه آلودگی با دیسکورس هایِ علمی قرن شانزدهم میلادی به بعد در امان باشد. بنابراین تمام بحث ها با همان معلومات و واژه هائی انجام می گیرد که واقعاً در هزار سال پیش هم ممکن بوده است انجام گیرد.
مکان این گفتگو در محدوده ای است که ادیان ابراهیمی در آن تسلط کامل و مطلق دارند. برای تفکیک دید اسلامی از دید یهودی- مسیحی، هر جا خداوند به صورت مفرد از خود نام می برد از منابع اسلامی و هر جا خداوند از خود به صورت جمع نام می برد از منابع یهودی- مسیحی آمده است. در این جا باید یاد آور شوم که در این نوشته هر چند از دیسکورس شیعی حاکم بر مباحثات ایام حکومت آل بویه بیش از اهل سنت استفاده گردیده است، ولی این مباحث به یکسان در تمام مذاهب و فِرَق متفاوت اسلامی متداول بوده است و انحصار به شیعه ندارد.
در این نوشته از منابع یهودی فقط از تورات، و از منابع مسیحی غیر از انجیل از عقاید آیرنائوس (Irenaeus 150-202 C.E.)، سنت اوگوستین(Augustine of Hippo 354-430 C.E.) توماس اکیناس (Thomas Aquinas 1225-1274 C.E.) دانته اولیگری (Dante Alighiri 1265-1321 C.E.) استفاده شده است. از منابع یونانی نیز فقط از عقاید ارسطو (Aristotle 384-322 B.C.E. ) درباره شادی استفاده گردیده است.
زبان گفتگو نیز زبان فارسی و همان واژه هائی است که در این گونه مباحث در مدارس قدیمی و مذهبی به کار برده می شده است. در زبان های اروپائی، و بخصوص آلمانی، واژه هائی که برای این گونه بحث ها به کار گرفته می شوند دارای تعریف های دقیق و باریک هستند که امکان بدفهمی مطلب را به حداقل می رساند؛ ولی در زبان فارسی، شاید به دلیل آنکه زبان شعر همیشه بر زبان نثر چیره بوده است، واژه ها معانی غیر دقیق، و تعریفهای شامل تر و گسترده تری دارند، که امکان بدفهمی و ابهام بسیاری در ارائه این گونه بحث ها پیش می آورند. بنابراین نباید واژه هائی مانند حقیقت، واقعیت، حق، راست و … را در مقابل واژه هائی که معمولاً در زبان های اروپائی به کار گرفته می شود قرار داد. در عین حال نمی توان و نباید انجام این گونه بحث ها را فقط با برگردان واژه های زبان های اروپائی، و یا واژه هائی که توسط واژه سازان جانشین آن واژه ها در زبان فارسی قرار داده می شود، انجام داد؛ چون در آن صورت، در نهایت، بحث به صورت ترجمه همان افکار اروپائی به زبان فارسی در می آید. در حالی که با استفاده از زبان به کار رفته در بحث های مدرسه ای قدیم ایران، و با همان واژه های غیر دقیق و پِت و پهن، می توان مفاهیم جدیدی آفرید که بومی و قابل فهم باشند و ریشه در تفکر اروپائی نیز نداشته باشند؛ و به این ترتیب به غنای بحث های فلسفی افزود.
برای برچیدن بحث نیز احتیاج به متنی راجع به آخر زمان بود که لا اقل بیش از پانصد سال قدمت داشته باشد. خوشبختانه در این مورد نیز دوست و استاد بزرگوار دکتر جلال متینی مانند همیشه دستگیر شدند و در جلسه ای قسمتی از یک نسخه خطی تفسیر قرآن، متعلق به نیمه اول قرن پنجم هجری قمری، را که مورد تصحیح قرار داده بودند خواندند که دقیقاً همانی بود که من در جستجویش بودم. ایشان با بزرگواری خاص خویش اجازه دادند که آن قسمت از تفسیر را مورد استفاده قرار دهم؛ و آن همان مطلبی است که در فصل سوم از زبان لیلاج گفته می شود و تماماً در کوتیشن قرار گرفته است؛ و اگر غلط هائی دستوری و یا املائی در این متن دیده می شود مربوط به کاتب نسخه خطی و یا خود مؤلف تفسیر است. این تفسیر از نویسنده ای ناشناس، احتمالاً از اهالی خراسان، است که نسخه منحصر به فرد خطی آن در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری می شود و تاریخ نگارش هفتم ربیع الآخر سال 628 هجری قمری را دارد. این تفسیر در اصل دارای چهار فصل بوده است که متأسفانه دو فصل از نیمه اول این نسخه خطی مفقود شده است و نیمه دوم آن فقط شامل تفسیر سوره مریم به بعد است. این دو فصل باقی مانده از تفسیر به تصحیح آقای دکتر جلال متینی با نام تفسیر قرآن مجید توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران در سال 1349 خورشیدی در چهار جلد به چاپ رسیده است. مطلب برداشته شده در این رساله از جلد دوم این کتاب است که در باره تفسیر آیه های 68 و 69 سوره الزمر می باشد
در این جا عزازیل و لیلاج نیز بر اساس هویت تاریخی شان معرفی می شوند تا هر گونه ابهامی در باره این نوشته از میان برود، و دانسته شود که تمام گفتگو ها بین دو موجودِ مطرود و نیمه افسانه ای بوده است. امید است که به این ترتیب بحث شیطان از زندگی من خارج شود. انشاءالله تعالی، آمین یا رَبّ العالمین….»
کتاب توسط انتشارات شرکت کتاب منتشر شده به نشانی زیر:

Ketab Corporation
1419 Westwood Boulevard
Los Angeles, CA 90024, USA
Phone :818-908-1457

خواندن این رساله را به همه کسانی که به الهیات ابراهیمی، تاریخ ادیان، و ادیان مقایسه ای علاقه مندند، توصیه می کنم.

بیست و یکم سپتامبر 2015

منبع:


----------------------

جمعه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۴

قرار نیست بعداً آینده نگری کنیم

قرار نیست بعداً آینده نگری کنیم
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_22.html

بیش از 35 سال است گفتمان آینده نگری در محافل سیاسی ایران مطرح شده است اما هنوز به ندرت صاحب نظران سیاسی ایران از دیدگاه آینده نگر چیزی می نویسند یعنی وقتی به موضوعات سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی می پردازند، گویی به دیدگاه های گذشته خود بر می گردند و به رغم اذعان به آینده نگری، همانگونه می گویند و می نویسند که ممکن بود 40 سال پیش می گفتند و می نوشتند.
 
روز گذشته مقاله ای خواندم از آقای دکتر اسماعیل نوری علا تحت عنوان "تجسم اصلاح طلبانهء یک ایرانِ سکولار" که می توان گفت اینگونه نبود و برای نخستین بار کنشگری سیاسی و سکولار، با دیدگاه اصلاح طلبان از زاویه آینده نگر وارد بحث شده بود (1).
 
ممکن است بپرسید آینده نگری چیست که در دیگر نوشته های سیاسی کمتر به چشم می خورد. نیازی به تأکید نیست که آینده نگری به معنی آینده گرایی نیست (2). اما برای توضیح معنای آینده نگری اجازه دهید حکایتی را از رابرت جونگک، تکرار کنم. رابرت جونگک از فعالین مبارزه با فاشیسم بود و بعد از جنگ جهانی دوم نیز فعال مبارزه با جنگ اتمی میشود و به این خاطر به ژاپن سفر میکند. در سفر ژاپن کسی به او میگوید شما چرا همیشه عقب هستید. چرا آن موقع که داشتند این بمب را میساختند کاری نکردید. شاید پاسخ به این سؤال بهترین تعریف آینده نگری است.
 
یعنی جونگک از خود میپرسد چرا در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، قبل از این که فاشیسم شکل بگیرد با آن مقابله نکرد و بعد از آن که شکل گرفت دنبال ایجاد جنبش ضد فاشیستی رفت، و یا اینکه چرا به همینگونه، پس از جنگ، در رابطه با بمب اتم از طریق «واکنش» بعد از واقعیت بمب اتم و هیروشیما، به این موضوع با فعالیت ضد جنگ اتمی واکنش نشان داد، و نه قبل از به وقوع پیوستن انفجار اتمی (3).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
بیست و هفتم شهریور ماه 1394  
September 18, 2015
 
پانویس:
 
1. دکتر اسماعیل نوری علا:تجسم اصلاح طلبانهء یک ایرانِ سکولار
http://isdmovement.com/Index-All/2015/0915/091815.htm

2. آینده نگری و نه آینده گرایی
http://www.ghandchi.com/822-futurist-outlook.htm

Futurist Outlook and not Future'ism
http://www.ghandchi.com/822-futurist-outlook-english.htm

3. آینده نگری چیست؟
http://www.ghandchi.com/468-AyandehnegariChist.htm

مطلب مرتبط:

دکتر اسماعیل نوری علا: پیامبران سیارهء جدید میمون ها
http://iranscope.blogspot.com/2015/08/blog-post_27.html

متون برگزیده

 

----------------------
http://www.iranscope.com

شادی صدر: فراخوان ادای دین!

شادی صدر: فراخوان ادای دین!
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_52.html

من یکی از آن آدم‌های زیادی هستم که اگرچه کودکی و نوجوانی‌ام به شدت تحت تاثیر انقلاب و جنگ قرار گرفته اما هیچیک از اعضای خانواده و یا نزدیکانم در جریان سرکوب گسترده مخالفان سیاسی در دهه 60، زندانی، مجبور به ترک ایران و یا اعدام نشده اند. من یکی از آن آدم‌های زیادی هستم که تا بیست و پنج سالگی، هیچ چیزی درباره اعدام‌های مخفیانه دهه شصت و به خصوص، کشتار 67 نشنیده بودم. من یکی از آن آدم‌های زیادی هستم که این خوشبختی را داشته‌ام که از بیست و پنج سالگی به این طرف، و به خصوص در پنج سال اخیر، در معرض حقیقت وقایع هولناک و غیرقابل باور دهه 60 قرار بگیرم. این دانستن درباره فقط برخی از وقایع دهه 60 ( هنوز وقایع هولناکی هست که درباره‌اش صحبت نشده است.) اما مسئولیتی را هم به همراه می‌آورد؛ دینی که باید ادا کنیم.
من یکی از آن آدم‌هایی هستم که نسل ما، کودکان و نوجوانان دهه 60 و 70، که به طور مستقیم در انقلاب ایران دخیل نبوده‌ایم، مسئولیت ویژه‌ای داریم. مانند همان مسئولیتی که نسل دوم بعد از جنگ جهانی دوم درباره هولوکاست احساس کرد. این فقط به این دلیل نیست که دانستن، آگاه شدن از اینکه جنایتی اتفاق افتاده که تا همین امروز کاملا بی‌مکافات مانده، به خودی خود برای آن‌که می داند، دنیا را جای سخت‌تری خواهد کرد زیرا برای اشاعه آن حقیقت و تحقق عدالت، مسئولیتی اخلاقی دارد. به نظرم حتی فراتر از مسئولیت، آدم‌هایی مثل من که از خانواده‌هایی می‌آیند که تحت تاثیر آن تجربیات دردناک قرار نگرفته‌اند، دینی دارند که باید نسبت به نسلی که به شکلی گسترده و بی‌رحمانه، زندانی، شکنجه و کشته شده است و نسل قبل و بعد آن، مادران و پدران، خواهران و برادران و به خصوص دختران و پسران زندانیان سیاسی دهه 60، ادا کنند. این، مسئولیت انسان‌هایی است که از این امتیاز برخوردار بوده‌اند که برخلاف برخی از همکلاسی‌های‌شان که داغ محرومیت‌ها و محدودیت‌های فراوان خانواده زندانی سیاسی یا اعدامی بودن را حمل می‌کرده‌اند، مجبور نبوده‌اند درباره پدر، مادر یا عمو و خاله خود در مدرسه دروغ بگویند درحالی که حتی از حق ساده دانستن آنچه بر آنها رفته و حتی عزاداری برایشان محروم بوده‌اند. ما، نسل "ممتاز" در برابر آن نسل "مطرود"، دینی داریم که باید ادا کنیم.
داستان ناتمام، تنها قدم کوچکی برای ادای دینی بزرگ بوده است؛ دینی که هر روز بیش از پیش بر شانه‌هایم و شانه‌هایمان احساس می کنم. این، یک فراخوان است برای فکر کردن به اینکه چگونه می توانیم دین‌مان را ادا کنیم و برای عمل کردن به فکر‌هایمان، هرچه کوچک، هر چه بزرگ!
"داستان ناتمام؛ مادران و خانواده های خاوران، سه دهه جست‌و‌جوی حقیقت و عدالت"، تنها ادای دین کوچکی است از سوی برخی از ما. این ادای دین ممکن نبود اگر مادران و فرزندان و خانواده‌های خاوران به ما اعتماد نمی‌کردند و رنج چند دهه‌شان را در مصاحبه‌های چند ساعته بیان نمی‌کردند. این ادای دین ممکن نبود اگر همکارم، مریم حسین‌خواه @Maryam Hosseinkhah، یکی از همان آدم‌های کمی که معتقدند دینی دارند که ادا کنند، یک سال و نیم به طور خستگی ناپذیر روی این تحقیق و تدوین آن کار نمی کرد، این ادی دین ممکن نبود اگر همکار و دوست عزیزم شادی امین Shadi Amin، با تجربه شخصی و دانش عمیق اش درباره وقایع دهه 60، فانوس دریایی این تحقیق نبود. این ادای دین ممکن نبود اگر حقوقدانان جوان و داوطلب با موشکافی شان درباره حقوق بین الملل، راهگشای کار نمی شدند. انتشار این تحقیق را همچنان مدیونیم به تلاش و صبوری باقی اعضای تیم عدالت برای ایران و نیز سایر همکاران‌مان در خارج از عدالت برای ایران.
***
پی‌نوشت: این پست را دیروز منتشر کردم که به دلیل عدم دسترسی به کامپیوتر، براثر فشار دادن اشتباه یک آپشن در موبایل حذف شد. مجددا آن را با عکس دیگری منتشر می کنم. از دوستانی که آن پست را لایک کرده و یا زحمت کامنت نوشتن کشیده بودند عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم بحث‌ها را ادامه دهند.
***
شرح عکس: نقشه خاوران، که مساحت و موقعیت‌اش را در میان گورستان‌های دیگر نشان می دهد و همچنین، مکان برخی از گورهای دسته‌جمعی درون خاوران را مشخص می‌کند.
جزای جمعی: نقض مستمر حقوق خانواده‌های اعدام‌شدگان دهه ۶۰ همچنان ادامه دارد:
http://justice4iran.org/persian/publication/call-for-action/unfinishdedtales/

لینک متن کامل گزارش "داستان ناتمام؛ مادران و خانواده های خاوران، سه دهه جست‌و‌جوی حقیقت و عدالت":

منیع:


مطالب مرتبط:

دفن اعدام‌شدگان ۶۷ در گورهای جمعی خاوران 'پیش از حمله مجاهدین آغاز شده بود'
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/09/150916_l45_67_executions_justice_4iran?ocid=socialflow_facebook

چند کلمه درباره براندازان و اصلاح طلبان
http://iranscope.blogspot.com/2015/06/blog-post_16.html

عدالت برای ایران

 




----------------------

چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۴

مهدی خانبابا تهرانی:به یاد دوست یکدلم، همراه نازنین و همسفر راه خورشیدم هوشنگ کشاورز صدر

مهدی خانبابا تهرانی:به یاد دوست یکدلم، همراه نازنین و همسفر راه خورشیدم هوشنگ کشاورز صدر
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_37.html

یکشنبه به دعوت خانواده هوشنگ، زریون نازنین همسر او، عشق همیشگی‌اش و مازیار پسر برومندش و بهاره نازنین دختر همراهش مجلسی است در پاریس که متاسفانه من به علت بیماری و وضع جسمانی و توصیه اکید پزشکان نمی توانم در آن شرکت کنم. ناچارم چند کلمه ای را از طریق این گفتگو به عرض حضار محترم و خانمها و آقایانی که در مجلس یادبود هوشنگ حضور دارند برسانم.
من با هوشنگ دوستی طولانی دارم که پیشینه آن به آغاز جوانی می رسد، از دوران دبیرستان و قبل از کودتای 28 مرداد، در همراهی که در جنبش آزادیخواهانه آن زمان داشتیم و متعلق به جریانی بودیم که بیشتر جوانان روشنفکر نسل ما را جذب کرده بود. هوشنگ هم آن زمان در همان ارتباط سازمانی فعالیت می کرد که من هم عضو آن بودم. پس از کودتای 28 مرداد هوشنگ در ایران ماند و تمام فعالیتش را در چارچوب جبهه ملی ایران متمرکز کرد و کمک مؤثری کرد به رشد جنبش ملی ایران هم در دانشگاه تهران و هم پس از آن. اما آن روز صبح که از درگذشت هوشنگ از طریق فیسبوک دختر نازنینش بهاره مطلع شدم که خبر غم انگیز را همراه با عکسی از پدر نوشته بود، باورم نشد. انگار زمین زیر پای من خالی شد. چون باورم نمی شد که چنین سرمایه ای به این زودی از دست جامعه ما و آینده کشور ما گرفته شود. هوشنگ به باور من یکی از محبوب ترین چهره های روشنفکری ایران بود.
درباره هوشنگ بسیاری از دوستان و آشنایان و همراهان سیاسی سخن گفتند و بر قدر و منزلت بلند او گواهی دادند: گفتیم و بعد از ما گویند به دوران ها!
هوشنگ روشنفکری فهیم و بسیار با اخلاق بود، در فهم سیاسی پیرو صادق مصدق بود و در اخلاق مرید صدیق دکتر صدیقی. من با سیمای دیگری از هوشنگ آشنا بودم و آن ارادتش به دهخدا، دخوی هشیار و نکته سنج بود. هوشنگ همیشه طنز آن قزوینی خوش سخن را در گفتار داشت.
هوشنگ که او را عاشق ترین عاشقان می شناختم، عجبا روزی ما را ترک کرد که روز عشاق بود. عشق به آدمی و هرآنچه انسانی است، وجود این انسان را مشتعل کرده بود.
هوشنگ امروز در میان ما نیست اما باورم این است که خاطره روشن اش همیشه با ماست و امروز بر این جمع سایه افکنده و دردا که نمی توانم در میان شما حاضر باشم.
یکی از فضایل برجسته هوشنگ که شاید برای بسیاری ناشناخته و شاید کم اهمیت باشد، این بود که هوشنگ در یک کلام به زبان ما تهرانی ها انسانی بامعرفت بود، بامعرفت به تمام معنای کلمه. این معرفت جدا از فضل و کمال او و به زعم من فراتر از آن است. هوشنگ به معرفتی آراسته بود که فرزانگان را از همه طرف به سوی او جذب می کرد و به اطراف گرمی می بخشید. پس چه به جا بود که وقتی از دنیا رفت، طیفی بزرگ و رنگین را به اندوه فرو برد. از دور و نزدیک، از راست و میانه تا چپ، پیر و جوان در فقدان او دریغ خوردند که چرا به این زودی ما را ترک کرد.
بعد از دوازه تا سیزده روز که زانوی غم به بغل گرفته بودم، تازه از دیروز بعد از صحبت با برخی دوستان و بخصوص امروز پس از گپی با همسر و دخترش کم کم از حالت بهت و اندوه بیرون آمدم تا بتوانم چند کلمه ای بگویم.
بزرگترین ودیعه ای که هوشنگ برای نسل جوان ایران گذاشت، وفاداری و عشقش به ایران بود و هر چیزی که به این سرزمین یگانه برمیگردد. هوشنگ الگوی زنده معرفت و جوانمردی ایرانی بود. به یاد دارم وقتی با هم از ایران فرار می کردیم دیدم که سراسر آن بوم و بر را وجب به وجب می شناخت، روی آن دلسوزانه کار کرده بود، از عشایر سیستان و بلوچستان تا فراز و فرود کردستان و لرستان همه را مانند کف دست می شناخت. من به خاطر اقامت طولانی در خارج، با آن سرزمین بیگانه بودم. وقتی هنگام عبور از کویر به سمت مرز پاکستان می رفتیم، هوشنگ چمدان بزرگتری را که مال خودش نبود به دوش گرفت و به ما گفت: شما در این شنزار نمی توانید راه بیایید. چمدان را روی سر گذاشت. کنار هم حرکت می کردیم و از دو نفر دیگر عقب افتادیم. یک لحظه با همان طنز خاصی که داشت گفت: گردن من زیر سنگینی این چمدان در حال شکستن است. من یک عمر باربر بودم اما نمی دانم این رفیق ما توی این چمدان چه گذاشته. مثل این که خیال کرده قرار است با شرکت پان آمریکن به نیویورک برود. لحظه ای چمدان را زمین گذاشت تا گردنش خستگی در کند. ناگهان مانند پهلوان ها که گود زورخانه می چرند تا ابزاری مانند میل یا کباده را بردارند، به دور خود چرخی زد و رو به آفتاب ایستاد و به غروب خورشید خیره شد. چشمانش پر اشک شد و گفت: خورشید خانم آفتاب کن ما برمی گردیم، ما با آفتاب تو زنده ایم و این جا زنده خواهیم ماند. من هوشنگ را دیدم که با چه زجری از خاک میهنش جدا می شد. در واقع گریز تلخی بود که بر او تحمیل شد، همان طور که در آن کتاب "گریز ناگزیر" خاطرات خود را با تمام رنج و دردی که توانسته بیان کرده است.
هوشنگ از فرزندان برومند ایران بود و امید دارم او سرمشق بسیاری از بچه هایی باشد که هم نسل ما نبودند و بعد از انقلاب به دنیا آمدند. او آدمی بلند طبع بود، سختی ها را تحمل کرد و هیچ گاه در زندگی به قدرت و برتری‌جویی فریفته نشد. با رفتن هوشنگ ارث گرانقدری که از او مانده، دلبستگی ژرف او به ایران و عشق بی خدشه او به مردم آن آب و خاک است. اینجا جا دارد که این شعر نیما را بخوانم.
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گرچه می گویند: "می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران"
قاصد روزان ابری، داروک! کی می رسد باران
بر بساطی که بساطی نیست
و اندرون کومه تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم
دارد از خشکی‌ش مترکد
چون دل یاران که در هجران یاران
قاصد روزان ابری، داروک، کی می رسد باران؟!
یادش گرامی و راهش پر رهروباد
مهدی خانبابا تهرانی


مطلب مرتبط:



----------------------

یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۴

پدیده تازه ای در جنبشهای خاورمیانه

پدیده تازه ای در جنبشهای خاورمیانه

در قرن بیستم از یکسو دولتهای نومستعمره ای با حاکمان وابسته عروسکی وجود داشت و از سوی دیگر جنبشهای آزادی بخشی بودند که رهبرانشان پس از رسیدن به قدرت دیکتاتور شده بودند.
 
امروز در قرن بیست و یکم ما با پدیده تازه ای در خاورمیانه روبرو هستیم و آنهم جنبشهایی هستند که قبل از رسیدن به قدرت فاسد شده اند و شاید هیچوقت هم به قدرت نرسند اما از هم اکنون بعنوان عامل دولتهای دیگر عمل کرده و نقش گروه فشار را ایفا می کنند.
 
القاعده یمن نمونه جالبی است؛ علی عبدالله صالح سالها از آمریکا برای مبارزه با تروریسم پول می گرفت و بخشی از آن پول را به القاعده یمن می داد که با شیعیان زیدی بجنگند. داعش هم در سوریه ابتدا از بشار اسد پول می گرفت که جنبشهای مسالمت آمیز ضد دولتی را در خیابان ها سرکوب کند، بعداً از عربستان و قطر پول می گرفت تا بشار اسد را برکنار کند، سپس یاغی شد و با آمریکا به هم زد و با کمک ترکیه نفت می فروخت و حالا هم برده زن و گروگان به حراج می گذارد. حزب الله لبنان هم از ایران پول می گیرد.
 
درست است که در قرن بیستم نیز کمک های مالی کشورهای کمونیستی و سرمایه داری به جنبشهای مختلف وجود داشت اما تعلق ها ایدئولوژیک بود و جنبشها اساساٌ مستقل بودند. نمونه مشابه فساد گسترده ای را که امروز در جنبشهای خاورمیانه شاهد آنیم در قرن بیستم شاید فقط در کلمبیا می توان بیاد آورد که در نزدیکی با مافیای بین المللی، جریانی انقلابی عامل تجارت مواد مخدر شده بود.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
بیست و دوم شهریور ماه 1394
September 13, 2015
 
 
متون برگزیده

 

----------------------
http://www.iranscope.com

پنجشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۴

دعوت ایرانسکوپ از صفحات فیسبوکی

http://www.iranscope.com/
دعوت ایرانسکوپ از صفحات فیسبوکی

 http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_90.html








دوستان گرامی،
 
اگر صفحه ای فیسبوکی را مایلید برای درج در ایرانسکوپ توصیه کنید، لطفاٌ لینک آن را به آدرس زیر ارسال کنید:
 
iranscope@hotmail.com
 
برای ملاحظه صفحاتی که در حال حاضر در ایرانسکوپ لینک هستند، روی آدرس زیر کلیک کنید:
 
 
لطفاً دقت کنید که صفحه فیسبوکی مورد نظرتان بایستی که قابل دسترس برای عموم باشد. اگر مطمئن نیستید که صفحه شما قابل دسترس است، آزمایش ساده این است که از فیسبوک کاملاً خارج شوید یعنی "لاگ اوت" کنید و بعداً آدرس صفحه خودتان را در مرورگر "برآوزر" خود قرار دهید و اگر همچنان بتوانید محتویات صفحه تان را مشاهده کنید، در آنصورت صفحه شما برای عموم بدون داشتن حساب فیسبوکی قابل دسترس است.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
نوزدهم شهریور ماه 1394
September 10, 2015
 
 
متون برگزیده

 


----------------------

شادی صدر: ایرانیان و بحران پناهندگی

شادی صدر: ایرانیان و بحران پناهندگی
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_75.html
 




یک کسی هم پیشنهاد داده که بهتر بود یک جایی در همان ترکیه برای اسکان سوریه‌ای‌هایی که "سرازیر" شده اند به اروپا در نظر می‌گرفتند که نگهشان دارند تا اوضاع بهتر شود و برگردند همان جایی که قبل از جنگ بوده اند. البته ایشان این پیشنهاد بدیع را در مورد هموطنانش مطرح نكرده بود و نمی‌کند كه مثلا يك اردوگاه در همان تركيه بسازند براي پناهنده‌های ایرانی كه به جای اینکه در تمام این سالها "سرازیر"، و در اروپا و آمریکا تبدیل به شهروندان درجه یک دنیا شوند و بعد هم بسیاری‌شان یک پایشان در ایران باشد و یک پایشان در ینگه دنیا، در آن اردوگاه بمانند تا اوضاع بهتر شود و برگردند به ایران! نژادپرستي كه شاخ و دم ندارد، دارد؟!
 
منبع:


----------------------

چهارشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۴

حقیقتی تلخ در مورد برخی مخالفان توافق هسته ای

حقیقتی تلخ در مورد برخی مخالفان توافق هسته ای

 
روز گذشته در مورد نظر دوستانی که صادقانه با توافق هسته ای وین مخالفند نوشتم (1). حتی خود نیز حمایتم از توافق هسته ای را با این فرض اعلام کردم که ممکن است عهدنامه ای نظیر ترکمانچای باشد (2) که امروز گزینه ای بهتر برای پایان دادن به خطر جنگ نیست (3). اما حقیقتی را باید در مورد برخی مخالفان توافق هسته ای گفت. ما در دورانی زندگی می کنیم که بخشی از دست اندرکاران سیاست ایران و حتی اپوزیسیون، نظیر عصر قاجار در همکاری بسیار نزدیک با گروه بندی های جنگ طلب در دولتهای خارجی، از جمله برای نئوکان های آمریکایی کار می کنند (4).
 
این حقیقت تلخ هم در مورد کسانی در داخل نظام صادق است و هم در مورد بخش هایی از اپوزیسیون. برخی از فعالین سیاسی در داخل ایران نیز متوجه شده اند و در یادداشتهای خود در فیسبوک به این حقیقت تلخ اشاره کرده اند (5).
 
متأسفانه برخی از حملاتی نیز که در صفوف اپوزیسیون به اصلاح طلبان اسلامی می شود ناشی از این حقیقت تلخ است اما در ظاهر به عنوان اختلاف سکولار دموکراسی با اصلاح طلبی اسلامی جلوه داده می شود در صورتیکه هیچ ربطی به اختلاف سکولار دموکراسی و اصلاح طلبی اسلامی ندارد (6).
 
حتی در جنبش بین المللی هنگام حمله آمریکا به عراق، دانیل بل اندیشمند بزرگ آینده نگر که هنوز در آنزمان زنده بود، صف خود را از نئوکانها جدا کرد. باشد که فعالین راستین اپوزیسیون ایران نیز دانیل بل را در این روزها سر مشق خود قرار دهند (7).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
هجدهم شهریور ماه 1394
September 9, 2015
 
پانویس:
 
1. دوستانی که توافق اتمی را به ضرر مردم ایران می دانند
http://www.ghandchi.com/997-iran-deal-views.htm
 
2. فرض کنیم تفاهمنامه لوزان به عهدنامه ترکمانچای دیگری ختم شود
http://www.ghandchi.com/899-lausanne-iran.htm
 
3. دکتر منصور فرهنگ درباره توهم توافق بهتر
https://www.youtube.com/watch?v=DsAjJD7CO78

4. فرونت های تازه نئوکان ها در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/784-neocon-new-fronts.htm
 
5. مخالفین ایرانی توافق هسته ای در کنگره آمریکا
http://www.ghandchi.com/991-congress-iranians.htm
 
6. جنگ طلبی با خجالت
http://www.ghandchi.com/768-seeking-war.htm
 
7. نئوکانها، دانيل بل و ايران
http://www.ghandchi.com/785-neocons-daniel-bell.htm

Neocons, Daniel Bell and Iran
http://www.ghandchi.com/785-neocons-daniel-bell-eng.htm
 
متون برگزیده

 



----------------------
http://www.iranscope.com

سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۴

لیلی امیرارجمند وکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان











لیلی امیرارجمند وکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_63.html

منفردزاده: "این بخش از نادرترین سرویس های فرهنگی در جهان بود که زیر یک مدیریت درستکار کار می کرد. این ها نتیجه سرپرستی خانم لیلی امیرارجمند و حضور صادق و شرافتمندانه او در کانون بود. در جهان غرقه در بروکراسی در کانون، همه با هم دوست بودند. همه کارها بدون کاغذ بازی و به صورت شفاهی و دوستانه پیش می رفت. کار ما کار دل بود. کاش می توانست سرمشق ادارات دیگر باشد."
منبع:


کانون پرورش فکری و دوران طلایی موسیقی و شعر
http://www.bbc.com/persian/arts/2015/09/150907_l41_kanoon_music_interviews?SThisFB
محمود خوشنام پژوهشگر موسیقی
7 سپتامبر 2015 - 16 شهریور 1394


امسال برابر است با پنجاهمین سالگرد تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. به همین مناسبت، بی‌بی‌سی فارسی طی ماه های گذشته و آینده با انتشار مجموعه گفتگوها، یادداشت ها و جستارهایی، به شیوه شکل گیری، فعالیت های موثر و محصولات ماندگار این نهاد فرهنگی پرداخته و خواهد پرداخت.
 

دو دهه چهل و پنجاه از قرن خورشیدی جاری شکوفاترین سال های فرهنگی و هنری ایران را در خود دارد. یکی از نهادهای همه فن حریف آن سال ها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که هنوز هست ولی دیگر، آنی نیست که زمانی بود. این سازمان یکی از پویاترین سازمان های فرهنگی ایران به شمار می رفت. کانون، تفاوت های صوری و ماهوی چشمگیری با سازمان های فرهنگی دیگر داشت.


پدیده های فرهنگی را به میان جوانان و کودکانی می برد که فرهنگ سازان آینده بودند و نیز آیینه ای بود که هدف، استراتژی و شیوه های عملی نوآورانه را بازتاب می داد. کتاب ها با هر محتوائی به زبان جوان‌پسند ساخته می شد. سوژه ها زبان و بیانی همه فهم و در عین حال امروزی داشتند. شعر نو که از آن در مدارس کم تر مورد استقبال قرار می گرفت پایگاهی برای گسترش خود پیدا کرده بود. برای بسیاری از مجموعه های شعر نو موسیقی متن فراهم می شد. برنامه های رسیتال و کنسرت های کوچک برگزار می گردید. به نوازنده ها و خوانندگان برتر جوایزی داده می شد.


"اُرف" در ایران


شیدا قراچه داغی مسئول موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در پیش از انقلاب ایران است. او روش تدریس جهانی کارل ارف را در کانون، و در ابعاد بزرگ‌تر در ایران، رواج داد.


خانم قراچه داغی می گوید هنگامی که مسئول موسیقی کانون شد، نخستین فکرش پیاده کردن روش آموزشی کارل ارف در ایران بود. در آن زمان نه تنها شیوه تدریس مطرح نبود که شاگردان از داشتن سازهای معمولی هم محروم بودند. ولی در کوتاه مدت همه سازهای لازم و حتی کتاب های ارف در کانون رواج پیدا کرد.
 

نکته دیگری که خانم قراچه داغی به عنوان کار اصولی بیان می کند ارتباط با متن های بسیار پیش پا افتاده و مبتذل دارد. "حرف هایی بی معنی که هیچ تاثیری در کودکان و نوجوانان نمی گذاشت. متن این آهنگ ها باید عوض می شد و برای این کار شاعران نوسرا قابلیت فراوان داشتند."
 

خانم قراچه داغی به ویژه از احمد رضا احمدی یاد می کند که نخستین یا بهترین متن های کودکانه ولی سالم را که حرفی برای گفتن داشتند برای پیوند با موسیقی سرودند که بعضی از آن ها به ترانه های کودکانه ماندگار تبدیل شده اند.
 

غیر از احمد رضا احمدی از آثار احمد شاملو و نیما یوشیج نیز استفاده می شد و این کار علاوه بر تنوع بخشیدن به موسیقی نوجوانان، آنان را با شیوه نو سرائی در شعر ایران آشنا می ساخت.


کار دیگر کانون در این زمینه خلق موسیقی برای اشعار کلاسیک ایران و جهان بود. مولوی، سعدی، حافظ و... در ضبط های کانون با موسیقی نو در می آمیخت و ارزش خود را افزون می ساخت.
 

از خانم قراچه داغی از وضعیت کار کانون پس از انقلاب می پرسم، می گوید: "خبری از نزدیک ندارم چون در ایران نیستم. به هر حال در و پیکر آن بر جا مانده است ولی نتیجه کارش با وضعیتی که موسیقی در ایران امروز دارد، فکر نمی کنم جالب توجه باشد."


نوجوانان جوان شده


سرپرستی بخش موسیقی کانون مدتی نیز بر عهده اسفندیار منفردزاده، آهنگساز و موسیقی پرداز فیلم، بود. او در حاشیه کار اصلی خود شیوه های موسیقی نویسی برای فیلم را در کتابخانه های کانون تدریس می کرد. آقای منفردزاده تدریس موسیقی فیلم در واحد های کانون را به شدت سازنده توصیف می کند و می گوید:


"بسیاری از هنرمندان فعال در سینمای امروز ایران، نوجوانان جوان شده پس از انقلاب هستند. بیشتر آن ها خوش فکر و خوش کار از آب درآمده اند."


منفردزاده می افزاید: "این بخش از نادرترین سرویس های فرهنگی در جهان بود که زیر یک مدیریت درستکار کار می کرد. این ها نتیجه سرپرستی خانم لیلی امیرارجمند و حضور صادق و شرافتمندانه او در کانون بود. در جهان غرقه در بروکراسی در کانون، همه با هم دوست بودند. همه کارها بدون کاغذ بازی و به صورت شفاهی و دوستانه پیش می رفت. کار ما کار دل بود. کاش می توانست سرمشق ادارات دیگر باشد."

از منفردزاده در مورد پروژه آهنگسازی یا آهنگ گزینی برای همراهی با شعر شاعران ایرانی می پرسم. او نیز ابتدا از احمد رضا احمدی می گوید که مبتکر و طراح این پروژه بود: "بیشتر کارها از انتخاب تا اجرا با او بوده است."


اسفندیار منفردزاده تنها برای همراهی با شعر احمد شاملو موسیقی نوشت که یکی از بهترین ها از کار درآمده است.


دیگر شاعران نام آوری که صدایشان در این مجموعه به ثبت و ضبط رسیده عبارتند از: نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رویائی، نصرت رحمانی.البته موسیقی سنتی نیز در این مجموعه برای خود جائی داشت. به ویژه صدای محمدرضا شجریان با قدرت از کار درآمده است.
 
به گفته اسفندیار چهار کارگاه وابسته به کانون، بازدهی بسیار خوبی داشتند:


کارگاه نقاشی با هدایت پرویز کلانتری، کارگاه تئاتر زیر نظر اردوان مفید، کارگاه شعر با سرپرستی احمد رضا احمدی و کارگاه موسیقی با مدیریت شیدا قراچه داغی.


به گفته منفردزاده نتایج کار این کارگاه ها در سال های بعد مورد توجه و استفاده جوانان هنردوست قرار گرفت.


او در مورد سرنوشت کانون می گوید: "از وضعیت بعد از آن خبری ندارم ولی به طور کلی معتقدم همیشه سلیقه حکومت ها به خصوص حکومت های ایدئولوژیک همه چیز را متناسب با هدف های خود تغییر می دهند. آنها حتی به جعل تاریخ، متن و فرهنگ دست می زنند. وقتی آزادی سیاسی و فرهنگی در کار نباشد حکومت های استبدادی حافظه تاریخی مردم را دستکاری می کنند. باید با گفتن و نوشتن با این دستکاری ها مقابله کرد."


صدای شاعران


ناصر زراعتی، نویسنده و منتقد فیلم، نیز یکی از کوشندگان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و مدت ۹ سال با این نهاد همکاری کرد. زراعتی که مراحل مختلفی را در کانون از مربی گری تا دستیار کارگردانی فیلم گذراند، به ویژه از گنجینه ای یاد می کند که به همت احمد رضا احمدی با عنوان صدای شاعر، با موسیقی درآمیخته بود. در این مجموعه هم شاعران کلاسیک و هم شاعران نوآور جای داشتند.


"صدای شاعران با موسیقی همراه آهنگسازان پیشرو مثل اسفندیار منفردزاده، فریدون شهبازیان و فرهاد فخرالدینی در می آمیخت. کانون، صدای شاعران را به صورت کاست انتشار می داد."


به گفته زراعتی فعالیت کانون نه تنها در زمینه موسیقی که تقریبا در همه زمینه های فرهنگی چشمگیر بود: "برجسته ترین آنها کار انیمیشن بود. بسیاری از نقاشان و طراحان مثل زرین کلک، علی اکبر صادقی، مرتضی ممیز و...به کار در این زمینه علاقمند شدند. در جشنواره سالانه ای نیز که در تهران بر پا می شد، شرکت می کردند. کانون نشریه ای نیز برای خود تهیه دیده بود با نام "خط و ربط" به مدیریت پرویز کلانتری و سردبیری من که آئینه ای بود برای بازتاب فعالیت های کانون.»

 
مطلب مرتبط:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( زیباترین فراز دوران پهلوی )؛ فرح پهلوی
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_20.html

----------------------

دوستانی که توافق اتمی را به ضرر مردم ایران می دانند

دوستانی که توافق اتمی را به ضرر مردم ایران می دانند
 
شخصاً نظرم را درباره توافق اتمی ایران و آمریکا در همان اولین ساعات تفاهمنامه لوزان به روشنی توضیح دادم (1) و در چند ماهه گذشته به ابعاد مختلف موضوع توافق وین پرداخته ام (2).
 
دوستانی در اپوزیسیون هستند که این توافق را به ضرر مردم ایران می دانند. از جمله سه هفته پیش آقای دکتر اسماعیل نوری علا نظرات خود را در این مورد در پاسخ نوشتاری از اینجانب، منتشر کرد (3). دو روز پیش نیز آقای دکتر ایمان فروتن نظر خود را در این مورد در نامه ای سرگشاده به اعضای کنگره و سنای آمریکا منتشر کرد (4). آقای دکتر اهریمن ایکس نیز روز گذشته نظر خود را درباره توافق هسته ای در نوشته ای به زبان انگلیسی در سایت "آی پی سی" منتشر کرده است (5).
 
مطمئنم از نظرات همه دوستانی که توافق وین را مضر می دانند، مطلع نیستم اما مهم این واقعیت است که همانگونه که در دولت های جمهوری اسلامی ایران و آمریکا مخالفان و موافقان با این توافق وجود دارند که در مطبوعات فارسی و انگلیسی به روشنی نظراتشان انعکاس یافته است، و همچنین دوستانی در اپوزیسیون داخل نظراتشان اعلام شده (6)، این دوستان نیز در خارج کشور به روشنی نظرات خود را در این مورد مشخص بیان کرده اند.
 
در گذشته چنین امکانات اینترنتی وجود نداشت که بشود در اینگونه برهه های تاریخی نظرات خود را در مورد موضوعی به این حساسی بیان کرد. به ویژه آنها که در سیاست ایران فعالند با بیان صریح موضع خود در چنین روزهایی است که پاسخگویی خود را در برابر مردم ایران و تاریخ نشان می دهند. در نتیجه به رغم آنکه با نظر دوستانی که این توافق را به ضرر مردم ایران می دانند مخالفم، اما به آنها تبریک می گویم که با صراحت نظرشان را بیان کرده اند.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
هفدهم شهریور ماه 1394
September 8, 2015
 
پانویس:
 
1. فرض کنیم تفاهمنامه لوزان به عهدنامه ترکمانچای دیگری ختم شود
http://www.ghandchi.com/899-lausanne-iran.htm

2. اپوزیسیون از دولتهای ایران و آمریکا چه تعهدی می خواهد؟
http://www.ghandchi.com/983-opposition-iran-us.htm
 
3. پاسخ دکتر اسماعیل نوری علا به نامه سام قندچی در مورد کامنت جنبش سکولار دموکراسی
http://iranscope.blogspot.com/2015/08/blog-post_48.html
 
4. ايمان فروتن ـ رئيس هيئت امنای «نهاد مردمی»: نامه سرگشاده به اعضای کنگره و سنای آمریکا
http://isdmovement.com/2015/0915/090715/090715.Iman-Forutan-Letter-to-US-Congress.htm
 
 
6. مخالفین ایرانی توافق هسته ای در کنگره آمریکا
http://www.ghandchi.com/991-congress-iranians.htm
 
 
متون برگزیده

 


----------------------
http://www.iranscope.com

دوشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۴

آقای روحانی برای کردها و متهمان به ارتداد چه کار کرده اید

آقای روحانی برای کردها و متهمان به ارتداد چه کار کرده اید

آقای حسن روحانی ریاست جمهوری ایران،
 
بیش از دوسال از عمر دولت شما می گذرد و مقاماتی نظیر آقای علی یونسی از توجه به مسائل ویژه کردستان بارها صحبت کرده اند اما در عمل آنقدر اقدامات در این زمینه ناچیز بوده که حتی مطبوعات جمهوری اسلامی نیز آن را کمتر قابل گزارش یافته اند. ممکن است گفته شود که پذیرفتن دانشجو برای رشته زبان کردی در دانشگاه کردستان از جمله اقدامات دولت شماست (1). لطفاً مقایسه ای کنید بین حقوقی که کردها تحت دولت اقلیم کردستان عراق دارند و آنچه در ایران پس از اقدامات دولت شما به دست آورده اند و خود قضاوت کنید که اگر یک کرد بودید به کدام راه رأی می دادید. شخصاً با تجزیه کردستان عراق و آنچه تحت عنوان فدرالیسم اما در واقع شبه تجزیه، در کردستان عراق شاهد هستیم، مخالف بوده و هستم (2)، اما تا زمانی که ایران متحد نتواند برای یک کرد همانقدر امکانات فراهم کند که کردستان شبه تجزیه شده عراق ایجاد کرده، نمی توان انتظار داشت کردها در ایران یکپارچه احساس خوشبختی کنند. درست است که کردستان عراق منابع ویژه نفتی در اختیار دارد که در ایران چنین نیست، و منابع نفتی جنوب ایران برای همه ایرانیان از جمله کردستان صرف می شود، اما منظور در اینجا مقایسه حقوق سیاسی و فرهنگی در کردستان ایران و عراق است. دولت ایران همواره با حکومت اقلیم کردستان عراق روابط حسنه داشته و شایسته است از این فرصت استفاده کند و از آنها در عرصه درک نیازهای مردم کرد بیاموزد. کردستیزی که در اوائل تشکیل جمهوری اسلامی شیعه در ایران زبانه کشید، چه دیروز، چه امروز و چه فردا فقط خشک و تر، سنی و شیعه را باهم در آتش نفرت می سوزاند. کردستان ایران می تواند دروازه دوستی ایران با بخش مهمی از خاورمیانه از جمله عراق باشد و نه عرصه دامن زدن به جنگهای قومی در منطقه و تاریخ کردستان بهترین شاهد این حقیقت است (3).
 
موضوع دیگری که هنوز دولت شما حتی از آن حرفی نمیزند آزادی متهمان به ارتداد در ایران است. مثلاً درباره آقای سهیل عربی یکسال پیش از شما سؤال کردم (4). چرا ایشان هنوز در زندان است و همسر و کودک خردسالش در مشقت به سر می برند؟ هنوز نه تنها در دولت شما استفاده از فیسبوک غیرقانونی است بلکه با اتهامات پوچ فیسبوکی، افرادی نظیر سهیل عربی را به زندان انداخته و برایشان حکم اعدام داده اند که بعداً لغو شده اما اصلاً بایستی آزاد می شده است. اگر جوانان حتی در فیسبوک نتوانند احساسات خود را بیان کنند چه راهی برایشان می ماند جز آنکه حرفشان را با اسلحه بیان کنند. مقامات عالیرتبه نظام از جمله آیت الله خامنه ای در توییتر فعال هستند و در دنیای قرن بیست و یکم این کاری درست است و نه آنکه قوه قضاییه ایران شبکه های اجتماعی را برای مردم ممنوع کند. امروز بسیاری از مراسم مذهبی مسیحیان در همین شبکه های اجتماعی مجازی در اینترنت انجام می شود، کاری که قرن ها پیش فقط در ساختمان فیزیکی کلیسا انجام می شد. آن زمانی که مراسم مذهبی در مساجد و کلیساها انجام می شد، شیطان پرستان هم مراسم خود را در معابد خود انجام می دادند. امروز اگر مسلمانان شبکه های اجتماعی را تحریم کنند در واقع خود را از این امکانات محروم کرده اند. طالبان با روش حرام دانستن اینترنت شکست خورد و امروز حتی نیروهای افراطی جدید سنی مذهب در شبکه های اجتماعی فعال هستند، اما در چنین شرایطی است که هنوز قوه قضاییه ایران مردم کشور را از شبکه های اجتماعی جهانی منع می کند و برای حرفهای معصومانه کسی مانند سهیل عربی پاپوش درست می کند. چرا اگر در این زمینه کاری از دست شما بر نمی آید اقلا مخالفت خود را با این حق کشی های قوه قضاییه غیرانتخابی، اعلام نمی کنید؟ ای کاش رییس قوه قضاییه در ایران انتخابی بود تا خود می دید که رابطه مستقیم بین رأی مردم و پاسخگویی به خواستهای مردم وجود دارد (5).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
 
سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
شانزدهم شهریور ماه 1394
September 7, 2015
 
پانویس:
 
1. دانشگاه کردستان برای اولین بار در رشته زبان کردی دانشجو می‌پذیرد
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/07/150725_l26_iran_kurdish_language_kurdistan_university
 
2. يادداشتی درباره طرح بحث انگيز خودمختاری کردستان
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy.htm

A Note about the Controversial Kurdistan Autonomy Plan
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy-eng.htm
 
3. کردها و شکل گيري دولت مرکزي در ايران
http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm

Kurds & Formation of Central Government in Iran
http://www.ghandchi.com/700-KurdsIranEng.htm
 
4. گزارش آخرین وضعیت سهیل عربی در آذرماه 1393
http://iranscope.blogspot.com/2014/12/blog-post_61.html
 
5. سؤالی از حقوقدانان ايران
http://www.ghandchi.com/795-elected-judiciary.htm 
 
 
متون برگزیده

 

----------------------
http://www.iranscope.com