http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_68.html
چند ماه پیش رساله «شیطان و قمار باز» از بیژن نامور توسط شرکت کتاب منتشر شد. یک بار دیگر هم در این بلاگ از بیژن نامور و مقاله ای از وی با عنوان «داستان آفرینش در اسلام» یاد کرده بودم.
برای این که بدانید رساله درباره چیست و چه در آن آمده، هیچ چیز بهتر از مقدمه ای نیست که خود بیژن نامور بر آن نوشته است. قبل از این که مقدمه را برایتان نقل کنم، باید بگویم که این نوشته هم مانند دیگر نوشته های ایشان خیلی راحت خوانده می شود، اگرچه مسائل عمیقی در آن مطرح شده که خواننده را به فکر وا می دارد.
این را هم بیفزایم که از آشنایی من با نویسنده بیش از سی و پنج سال می گذرد و براستی مفتخرم که با وی در انتشار مجله پر و کارهای مشترک دیگری همکاری داشته ام و از ایشان در زمینه های مختلف بسیار آموخته ام.
بیژن نامور سالها سردبیری ماهنامۀ پر را به عهده داشت. این است بخشی از مقدمه رساله «شیطان و قمارباز»:
« بنام خداوند جان و خرد
کز او برتر اندیشه بر نگذرد.
داستان چرائی و چگونگی نوشتن این رساله چنین است که: ابتدا قصد تهیه مطلبی راجع به «معضل شیطان در ادیان ابراهیمی» برای گرامی نامه ایرانشناسی در میان بود. بعد معلوم شد که ادای مختصر این مطلب به طوری که مُخل بیان آن نباشد به فضائی حدود سی هزار کلمه احتیاج دارد که از حوصله یک مقاله تحقیقی برای یک فصل نامه، که در حدود پنج هزار کلمه است، خارج می باشد. از این رو از مواد حاصل آمده چهار مقاله مستقل بیرون کشیده شد که در شش شماره ایرانشناسی تحت عنوان های زیر چاپ شد:
1- داستان آفرینش در اسلام. شماره 1 سال بیست و پنجم.
2- داستان آفرینش و تحول مفهومِ خدا در ادیان ابراهیمی. شماره 2 و شماره 3 سال بیست و پنجم.
3- داستان آفرینش و معنای زندگی در ادیان ایرانی. شماره 4 سال بیست و پنجم و شماره 1 سال بیست و ششم.
4- مُشکلِ وجودِ شیطان برای ادیانِ ابراهیمی. شماره 2 سال بیست و ششم.
ولی در آخر کار هنوز توده ای از یادداشتهائی که در باره مواد گرد آمده نوشته شده بود بر جای مانده بود. علت عدم استفاده از این یادداشتها در آن مقاله ها، غیر از محدودیت فضا، آن بود که بیشتر یاد داشتها به صورت انتقاد و یا نظر شخصی در باره مواد گرد آمده از منابع مختلف بود؛ که قابل استفاده در یک مقاله تحقیقی، که باید بر اساس سَنَد و نه خیال پردازی باشد، نبود. ولی در عین حال ارزش آن ها آنقدر بود که بتواند از لحاظ فلسفی به بحثِ «معضل شیطان» جوانبی چند اضافه کند.
از این رو تصمیم گرفتم که آن یادداشت ها را به شکل یک رساله فراهم آورم و نظم و ترتیب منطقی به آن بدهم و هرجا که جای خالی باقی می مانَد بنا بر اقتضای مطلب آن را پر کنم تا حق مطلب ادا کرده شود.
بیشتر مطالب این رساله ناچار می باید از زبان خودِ شیطان بیان می شد. ولی از آن جا که شیطان شخصیّتی کاملاً مذهبی پیدا کرده است، و مردم او را همیشه در یک دیسکورس مذهبی قرار می دهند، از زبان او سخن گفتن و سخن در دهان او گذاشتن عملی عبث و در عین حال غیر اخلاقی است؛ چون گفتگو، به جای نمایش یک جدل استدلالی، جنبه طرفگیری موذیانه در اعتقادات مذهبی به خود می گیرد. به این جهت برای ارائه شخصیت و آرایِ شیطان از موجودی افسانه ای به نام عزازیل استفاده شده است. ولی عزازیل هم، برای این که بتواند حرفهای خود را بزند، ناگزیر احتیاج به مخاطبی داشت که نه از شیطان بترسد و بِرَمَد، و نه به سهولت فریفته و تسلیم سخنان وی گردد. برای اجرای این نقش کسی بهتر از لیلاج پیدا نمی شد؛ انسانی که در تاریخ نامش هست ولی در عین حال مانند عزازیل شخصیتش در لایه ای از افسانه های عوامانه پیچیده شده است.
زمان گفتگوی این رساله حدود هزار سال قبل، یعنی زمانی که هنوز هستی شناسی جز با دیسکورس مذهبی بیان نمی شد، قرار داده شده است تا از هر گونه آلودگی با دیسکورس هایِ علمی قرن شانزدهم میلادی به بعد در امان باشد. بنابراین تمام بحث ها با همان معلومات و واژه هائی انجام می گیرد که واقعاً در هزار سال پیش هم ممکن بوده است انجام گیرد.
مکان این گفتگو در محدوده ای است که ادیان ابراهیمی در آن تسلط کامل و مطلق دارند. برای تفکیک دید اسلامی از دید یهودی- مسیحی، هر جا خداوند به صورت مفرد از خود نام می برد از منابع اسلامی و هر جا خداوند از خود به صورت جمع نام می برد از منابع یهودی- مسیحی آمده است. در این جا باید یاد آور شوم که در این نوشته هر چند از دیسکورس شیعی حاکم بر مباحثات ایام حکومت آل بویه بیش از اهل سنت استفاده گردیده است، ولی این مباحث به یکسان در تمام مذاهب و فِرَق متفاوت اسلامی متداول بوده است و انحصار به شیعه ندارد.
در این نوشته از منابع یهودی فقط از تورات، و از منابع مسیحی غیر از انجیل از عقاید آیرنائوس (Irenaeus 150-202 C.E.)، سنت اوگوستین(Augustine of Hippo 354-430 C.E.) توماس اکیناس (Thomas Aquinas 1225-1274 C.E.) دانته اولیگری (Dante Alighiri 1265-1321 C.E.) استفاده شده است. از منابع یونانی نیز فقط از عقاید ارسطو (Aristotle 384-322 B.C.E. ) درباره شادی استفاده گردیده است.
زبان گفتگو نیز زبان فارسی و همان واژه هائی است که در این گونه مباحث در مدارس قدیمی و مذهبی به کار برده می شده است. در زبان های اروپائی، و بخصوص آلمانی، واژه هائی که برای این گونه بحث ها به کار گرفته می شوند دارای تعریف های دقیق و باریک هستند که امکان بدفهمی مطلب را به حداقل می رساند؛ ولی در زبان فارسی، شاید به دلیل آنکه زبان شعر همیشه بر زبان نثر چیره بوده است، واژه ها معانی غیر دقیق، و تعریفهای شامل تر و گسترده تری دارند، که امکان بدفهمی و ابهام بسیاری در ارائه این گونه بحث ها پیش می آورند. بنابراین نباید واژه هائی مانند حقیقت، واقعیت، حق، راست و … را در مقابل واژه هائی که معمولاً در زبان های اروپائی به کار گرفته می شود قرار داد. در عین حال نمی توان و نباید انجام این گونه بحث ها را فقط با برگردان واژه های زبان های اروپائی، و یا واژه هائی که توسط واژه سازان جانشین آن واژه ها در زبان فارسی قرار داده می شود، انجام داد؛ چون در آن صورت، در نهایت، بحث به صورت ترجمه همان افکار اروپائی به زبان فارسی در می آید. در حالی که با استفاده از زبان به کار رفته در بحث های مدرسه ای قدیم ایران، و با همان واژه های غیر دقیق و پِت و پهن، می توان مفاهیم جدیدی آفرید که بومی و قابل فهم باشند و ریشه در تفکر اروپائی نیز نداشته باشند؛ و به این ترتیب به غنای بحث های فلسفی افزود.
برای برچیدن بحث نیز احتیاج به متنی راجع به آخر زمان بود که لا اقل بیش از پانصد سال قدمت داشته باشد. خوشبختانه در این مورد نیز دوست و استاد بزرگوار دکتر جلال متینی مانند همیشه دستگیر شدند و در جلسه ای قسمتی از یک نسخه خطی تفسیر قرآن، متعلق به نیمه اول قرن پنجم هجری قمری، را که مورد تصحیح قرار داده بودند خواندند که دقیقاً همانی بود که من در جستجویش بودم. ایشان با بزرگواری خاص خویش اجازه دادند که آن قسمت از تفسیر را مورد استفاده قرار دهم؛ و آن همان مطلبی است که در فصل سوم از زبان لیلاج گفته می شود و تماماً در کوتیشن قرار گرفته است؛ و اگر غلط هائی دستوری و یا املائی در این متن دیده می شود مربوط به کاتب نسخه خطی و یا خود مؤلف تفسیر است. این تفسیر از نویسنده ای ناشناس، احتمالاً از اهالی خراسان، است که نسخه منحصر به فرد خطی آن در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری می شود و تاریخ نگارش هفتم ربیع الآخر سال 628 هجری قمری را دارد. این تفسیر در اصل دارای چهار فصل بوده است که متأسفانه دو فصل از نیمه اول این نسخه خطی مفقود شده است و نیمه دوم آن فقط شامل تفسیر سوره مریم به بعد است. این دو فصل باقی مانده از تفسیر به تصحیح آقای دکتر جلال متینی با نام تفسیر قرآن مجید توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران در سال 1349 خورشیدی در چهار جلد به چاپ رسیده است. مطلب برداشته شده در این رساله از جلد دوم این کتاب است که در باره تفسیر آیه های 68 و 69 سوره الزمر می باشد
در این جا عزازیل و لیلاج نیز بر اساس هویت تاریخی شان معرفی می شوند تا هر گونه ابهامی در باره این نوشته از میان برود، و دانسته شود که تمام گفتگو ها بین دو موجودِ مطرود و نیمه افسانه ای بوده است. امید است که به این ترتیب بحث شیطان از زندگی من خارج شود. انشاءالله تعالی، آمین یا رَبّ العالمین….»
کتاب توسط انتشارات شرکت کتاب منتشر شده به نشانی زیر:
Ketab Corporation
1419 Westwood Boulevard
Los Angeles, CA 90024, USA
Phone :818-908-1457
خواندن این رساله را به همه کسانی که به الهیات ابراهیمی، تاریخ ادیان، و ادیان مقایسه ای علاقه مندند، توصیه می کنم.
بیست و یکم سپتامبر 2015
منبع:
----------------------