شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۶

فناوري اطلاعات: آغاز يا پايان


فناوري اطلاعات: آغاز يا پايان
سام قندچي

در ايران در چند ساله اخير بحث هاي درباره فناوري اطلاعات (آي تي) بسيار داغ شده است. از يکسو جرياناتي در داخل دولت جمهوري اسلامي طرح اينترنت ملي را دنبال ميکنند و از سوي ديگر بسياري از نويسندگاني که ابداً دنبال اهداف دولتي نبوده و بهزيستي و سربلندي ايران جدا از هر دولتي را مد نظر دارند، بخاطر درک ناصحيح از تحول آينده فناوري اطلاعات، آن را معادل رشد جامعه فراصنعتي دانسته، و حتي جدا از آن درک ناصحيح، توسعه هائي را نيز براي فناوري اطلاعات توصيه ميکنند که ميتوانند به صرف هزينه هاي سرسام آوري چه در سطح مؤسسات و چه در سطح کشوري بيانجامند، بدون آنکه ايران را به جامعه فراصنعتي نزديک تر کنند.

البته پيش از طرح هر بحث تئوريک درباره تکنولوژي هاي نو بايستي خاطر نشان کنم که نقش جمهوري اسلامي بعنوان هيولاي سانسور اطلاعات در ايران باعث ميشود اتخاذ درست ترين استراتژي هائي که در يک کشور آزاد در تطابق با دورنماي اين تکنولوژي ها ميتواند باشد، لزوماً بخودي خود پيام آور زندگي بهتر در ايران نباشد، يا حتي به نتيجه اي نظير ساختن بهترين زندان ها منتهي شود. من در اينجا وارد اين موضوعات نميشوم با اين که نه تنها اين مباحث اجتماعي-سياسي را بي اهميت نميدانم بلکه کوششهاي سازمان هاي حقوق بشري در پاسخگوئي به معضل اصلي جامعه ايران در زمينه حقوق فردي، سياسي، و اجتماعي را براي موفقيت هر استراتژي نوين تکنيکي در ايران در درجه اول اهميت ميشانسم. سه ماه پيش نيز در مورد مسأله سانسور در طرح اينترنت ملي و راه هاي مقابله با آن نوشتم (1).

اما اين نوشتار بر روي موضوع خود تکنولوژي فناوري اطلاعات (آي تي) متمرکز است.

در ابتداي طرح مدل جامعه فراصنعتي توسط دانيل بل در سال 1973، تأکيد وي بر اين موضوع بود که محصولات توليد شده در خودشان مقدار بيشتري دانش رمزي شده يا «کُديفايد نالج» (2) حمل ميکنند. درباره دانش رمزي شده، دانيل بل در پيشگفتار 1999 همان کتاب بطور مبسوط توضيح داده است. آنچه وي دانش رمزي شده مينامد، امروز به آساني در« اِسيک» هاي (3) بغرنج در توليد «سمي کانداکتور» قابل رويت است، که در آن ها دانش در درون خود «ديزاين» نهفته است، و اين نوع محصولات، اقتصاد واقعي فراصنعتي را از اقتصادهاي قديمي خدماتي جدا کرده و ميکنند.

در نتيجه با اينکه دانيل بل حاضر نبود از اصطلاح «هوشمندي» براي توصيف اين ويژگي تازه رشد يابنده در درون محصولات توليد فراصنعتي استفاده کند، اصطلاح اروپائي «اينفرنس» مورد استفاده وي که به معني استنتاج منطقي است نيز براي توصيف آنچه در اينگونه محصولات تازه حاضر بود، مفهوم هوشمندي به معني محدود کلمه را در بر ميگرفت (4).

توليد فراصنعتي که در 25 سال اخير از نظر تکنولوژيک بر روي توليد کامپيوتر هاي خانگي و توسعه اينترنت متمرکز بود باعث شد تصور غير واقعي از فناوري اطلاعات شکل بگيرد، اما خوشبختانه امروز با توسعه نانو تکنولوژي که توليد محصولاتي حامل هوشمندي بمراتب بيشتر را ممکن ساخته است، به اين برداشتها خاتمه داده شده است (5).

ولي در اين نوشته بيش از اين وارد بحث خصلت فرآورده هاي فراصنعتي و توان تکنولوژي هاي مختلف در توليد محصولاتي که در آنها هوشمندي بيشتري تعبيه شده است نميشوم، چه موضوع اين نوشتار افق فناوري اطلاعات است.

چرا استراتژي هاي مبتني بر درک غلط از رشد يک تکنولوژي مثلاً همين فناوري اطلاعات در زمان ما، ميتواند خطرناک باشد؟

فرض کنيد که 40 سال پيش تحليلگري به تکنولوژي تلفن نگاه ميکرد که در يک زمان تعداد بيشتر اُپراتور دليل رشد بيشتر يک کشور در برابر کشوري ديگر در عرصه مخابرات تلقي ميشد. در صورتيکه در زماني ديگر اگر کشوري تکنولوژي سوئيچ هاي عقب مانده اي بکار ميبرد بيشتر اُپراتور لازم داشت. در نتيجه اگر در دوران سوئيچ هاي نسل دوم کسي از درک دوران اول استفاده ميکرد، هم استراتژي غلطي براي يک کشور يا مؤسسه ميداد و هم براي يک فرد که ممکن بود آينده خود را در اپراتوري تلفن ببيند، لطمه شديد آينده شغلي بوجود ميآمد. امروزه نيز تکنولوژي تلفن نسل تازه «وي او آي پي» که صدا را برروي اينترنت حمل ميکند در حال خارج کردن سوئيچ هاي «پي بي اکس» است که خود بحث ديگري است. به هر حال ذکر مثال سووئيچ ها و اپرانورهاي تکنولوژي اوليه تلفن براي اين منظور بود که چرا درک درست از تحول يک تکنولوژي ميتواند تأثيرات مستقيم بر روي ديدگاه استراتژيک در سطح فرد، مؤسسه، کشور، يا دنيا داشته باشد. به هر حال بر گرديم به موضوع فناوري اطلاعات.

جهت توضيح منظورم درمورد فناوري اطلاعات اجازه دهيد از مثال الکتريسيته استفاده کنم که بتازگي «نيکلاس کار» (6) در کتاب «سوئيچ بزرگ» از اين مدل استفاده کرده است، و در گذشته نيز پيتر دراکر آينده نگر برجسته سالها همين مدل را در مورد فناوري اطلاعات طرح کرده بود.

همه ما درباره اديسون و اختراع لامپ برق ميدانيم. ولي اهميت اصلي اديسون در اين بود که کارخانه هاي توليد برق درست کرد و درکار ساختن نيروگاه هاي برق بعنوان کسب، خودش شخصاٌ پيشتاز بود. در واقع صد سال پيش فکر ميکردند که هر مؤسسه اي نيروگاه برق خود را درست خواهد کرد و اولين شرکتهاي مهم اين رشته نظير جنرال الکتريک و وسنيگهاوس کارخانه برق و ادوات آن را درست کرده و ميفروختذد. در نتيجه اگر در يک شهر کوچک صد مؤسسه دولتي و خصوصي وجود داشت، آنجا صد نيروگاه برق بوجود ميامد و در نتيجه در هر کدام از آن مؤسسات هم بخش نيروگاه کارمندان متخصص نيروگاه داشت. اگر دقت کنيم امروز فناوري اطلاعات هنوز عمدتاً اينگونه است که هر مؤسسه اي سرورهاي ايميل خود را دارد که احتمالاً از ميکر.سافت خريده و هر کارمند هم کامپيوتر پي سي بر روي ميز خود دارد که برنامه دريافت ايميل بر رويش نصب است که آن را هم احتمالاً از ميکروسافت يا نت اسکيپ خريده است. همينطور نرم افزارهاي ديگر نظير وورد و اکسل براي نوشتن و چاپ و غيره.

اما الکتريستيه در تکامل خود به نيروگاه هاي مرکزي تکامل پيدا کرد و مؤسسات ديگر نه وسائل نيروگاه خريدند نه زميني به ان اختصاص دادند و نه پرسنلي براي آن کار استخدام کردند و حد اکثر برخي کارخانه جات يا مؤسسات حساس نيروگاه اضطرابي يو پي اس دارند که خيلي محدود براي توليد چند ساعت برق براي دستگاههاي حساس است. در نتيجه ديگر وجود نيروگاه هاي موازي در هزاران مؤسسه در هر شهر تحقق نيافت و اگر هر مؤسسه يا فرد يا کشوري بر مبناي چنان استراتژي اي جلو ميرفت با هزينه هاي سرسام آور خود را نابود ميکرد. جنرال الکتريک و وستينگهاوس هم استراتژي خود را ديگر بر مبناي فروش نيروگاه به هزاران مؤسسه مصرف کننده برق نريختند. از يکسو براي تعداد کمي نيروگاه وسائل توليد برق قدرتمند ساختند و از سوي ديگر براي ميليونها مؤسسه و خانه مصرف کننده برق وسائل برقي نظير يخچال و ماشين رخت شوئي و ظرفشوئي و امثالهم ميفروشند.

امروزه در فناوري اطلاعات تحول مشابهي در حال شکل گيري است. در آينده ميليونها مؤسسه بخش آي تي موازي نخواهند داشت که ميليونها سخت افزار و نرم افزار سرور مثلاً ايميل و دريافت کننده بر روي کامپيوتر ها لازم داشت. از هم اکنون تقريباً همه کاربران يک حساب ايميل بر روي اينترنت از طريق ياهو يا گوگل يا هات ميل دارند. هنوز ايميل خود شبکه داخلي در بيشتر مؤسسات بخاطر مسائل امنيت وجود دارد ولي اين موضوعات امنيت هم کم کم دارد حل ميشود. گوگل دارد نرم افزار هاي مشابه وورد و اکسل و پاورپوينت را هم از طريق اينترنت ارائه ميکند. گوئي گوگل نيروگاه برق مرکزي است که دارد کم کم جاي همه نيروگاه هاي مؤسسات جداگانه موازي را ميگيرد.

امروز مثلاً شرکت يوتوب که به تازگي آن را گوگل به قيمت 1.65 ميليارد دلار خريد فقط 60 کارمند داشت و قادر است بيشتر از هر گروه «اي تي» مؤسسات مختلف که پرستل زيادي هم دارند، محتواي ويدئوئي عرضه کند. از هم اکنون شرکت هاي مختلفي بر روي اينترنت فضاي براي نگهداري متون ارائه ميکنند. خود گوگل «داک» فضاي ديسک مانند بر روي اينترنت را امروز مجاناً در اختيار کاربران قرار ميدهد. اين کار يعني کم کم پايان دادن به نياز به سرور هائي در مؤسسات که بخاطر جاي ذخيره اطلاعات خريده ميشدند. به اين شکل يکي بعد از ديگري کارهاي بخش فناوري اطلاعات دارد از بخش فناوري اطلاعات مؤسسات حذف ميشود.

البته مسائلي نظير امنيت از يکسو در کشورهاي آزاد و علاوه بر ان سانسور و فيلترينگ در کشورهائي نظير ايران بر روي اين روندها تأثيرات غير تکنيکي و غير اقتصادي خواهند گذاشت که به معني تعديل اين روندها با ابزارها و پروسه هاي اضافي خواهد بود و نه متوقف کردن اين روند ها.

آنچه آشکار است اين موضوع است که براي نيازهاي کشورها، مؤسسات و افراد، شرکتهاي سخت افزار و نرم افزاري مختلفي در آينده رشد خواهند کرد که براي اين واقعيت در حال شکل گيري تکنولوژي کامپيوتر و اينترنت که به آن مدل يوتيليتي کامپيوتينگ (7) ميگويند، برنامه استراتژيک خود را طرح ريزي کنند. يوتيليتي کامپيوتينک به اطلاعاتي و نقل و انتقال آن حالتي نظير الکتريسيته، آب، يا تلفن خواهد داد.

البته منظور من اين نيست که مثلاً گوگل نيروگاه مرکزي آينده خواهد بود. شايد چند شرکت اين نقش را پيدا کنند. مهم اين است که وقتي مدل تکامل تکنولوژي کامپيوتر و اينترنت به اين شکل جلو برود ديگر فناوري اطلاعات پايان يافته است يا اقلاً به شکلي که ما تا کنون ميشناخته ايم تمام شده است و همه استراتژي هائي که بر فناوري اطلاعات مبتني هستند، براي فرد، مؤسسه يا کشور يا در سطح گلوبال، محکوم به شکست خواهند بود و هزينه هاي سرسام آور به آن پاره تبديل خواهند شد.

همانطور که امروز استراتژي يک کارخانه توليد غذاي يخ زده در رابطه با برق ساختن نيروگاه خود نيست و استراتژي جنرال الکتريک هم فروختن نيروگاه به آن کارخانه نيست بلکه فروختن يخچال به آن کارخانه است، هر چند به شهري که آن کارخانه در آن جا قرار دارد، همان جنرال الکتريک ژنراتور هاي نيروگاه بزرگ برق ميفروشد. در نتيجه مثلاً کشوري نظير ايران و مؤسساتي که در ايران هستند اگر مصرف کننده کننده اطلاعات هستند بايستي استراتژي خود را با در نظر داشتن اين واقعيت بنا کنند و شايد بسياري از سرور هاي مختلف را اصلاً نيازي به خريدن نداشته باشند. و اگر ميخواهند مثل يوتوب در سطح گلوبال سرويس يا محصول سخت افزار يا نرم افزار توليد کنند هدفشان را نيروگاه هاي اصلي يا مصرف کنندگان اصلي اطلاعات بگذارند.

امروزه بويژه در رابطه با طرح هاي استراتژيک در رابطه با توليد فراصنعتي و مشخصاً سخت افزار و نرم افزار کامپيوتر در ايران مدلهاي فناوري اطلاعات ديگر کهنه شده اند و تصور آنکه ما در آغاز فناوري اطلاعات هستيم تصور غلطي است و شايد به پايان آن نزديک شده ايم يا اقلاً به پايان آن به شکلي که در 25 سال گذشته بوده است.

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
24 دي 1386
January 14, 2008



پاورقي ها

1. http://www.ghandchi.com/485-filtershekan3.htm
2. Codified Knowledge
3. ASIC
4. http://www.ghandchi.com/353-IntelligentTools.htm
5. http://www.ghandchi.com/306-Nano.htm
6. Nicholas Carr- The Big Switch
7. Utility Computing

کتاب ايران اينده نگر
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

Futurist Iran Book
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm


---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com/

فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html