آقای جوادی آملی می دانيد چرا مردم شعار "جمهوری ايرانی" ميدهند؟
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/608-JavadiAmoli.htm
آيت الله جوادی آملی در گفتگو با ايسنا می گويد "اگر کسی کافر است نبايد بگويد جمهوری ايرانی بايد بگويد جمهوری اسلامی." (1)
من نه کافرم نه خداپرست و همه اين بحث ها را کهنه شده می دانم و به همين علت به معنی وسيع کلمه خود را غيرمذهبی ميخوانم، اما بحثم با آقای جوادی آملی در مورد توصيه شان به کافران نيست که اتفاقاً در مقايسه با اکثريت روحانيون موضع ايشان اقلاً خشونت را در اين مورد تجويز نميکند. اما اساساٌ اين نوشته درباره آنگونه موضوعات فلسفی و مذهبی نيست. (2)
بحث اينجا با نظراتی است که آقای جوادی آملی روز گذشته در آستانه 22 بهمن 1388 بيان کرده اند و مشخصاً نظرشان در مورد دو شعار در تظاهراتهای 8 ماهه اخير يعنی "جمهوری ايرانی" و "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ايران." البته آقای جوادی آملی بحث های بسيار دقيقی در گفتگوی خود کرده اند و نظراتشان هم هيچ شباهتی به حرفهای امثال ملاحسنی ندارد و معلوم است از روی دانايی و حسن نيت است، اما با تمام احترام به تحقيق ايشان با اصل نظر ابراز شده مخالفم و دليلش را هم در زير ذکر ميکنم.
بهتر است اصل اختلافم با آقای جوادی آملی را روشن بنويسم گرچه ظاهراً ممکن است کليشه ای بنظر آيد، ولی اصل بيان بحث است. اساس اختلاف اين است که از انقلاب 57 تا به امروز جامعه ما اسير گذشته نگری شده است که گرچه بعد از به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی عامدانه از سوی دولت تقويت می شود اما منحصر به دولت نيست. به جرئت ميتوان گفت که جريانات فکری ايران از مذهبيون تا مليون، از چپی ها تا سلطنت طلبان، از اصلاح طلبان نزديک به حکومت تا راديکالهای سرنگونی طلب، همه اسير در تارعنکبوت "گذشته نگری" هستند. در مقابل، آنچه جنبش دموکراسی خواهی ايران بويژه در اين 8 ماهه اخير در جنبش سبز نشان داده است، آينده نگری بوده است، و اين اصل موضوعی است که درک آن ما را قادر می کند خود جنبش سبز و تفکيک آن نه تنها از رژيم بلکه از اپوزيسيون قديمی را بتوانيم درست درک کنيم.
ممکن است سؤال شود پس چرا اين جنبش شعار "جمهوری ايرانی" می دهد؟ و بعد هم کسی مانند آيت الله جوادی عاملی بگويد شعار "جمهوری اسلامی" بدهيد؟
در پاسخ بايد بگويم اين جنبش به همان دليل که شعار "مرگ بر چين" در مقابل شعار "مرگ بر امريکا" می دهد، شعار "جمهوری ايرانی" هم در برابر شعار "جمهوری اسلامی" ميدهد. يعنی اين شعار ها مضمون مثبت اين جنبش نيست بلکه بيان نياز به خنثی کردن هر آنچه در 30 سال گذشته تبليغ شده می باشد وگرنه خود اين شعارهای خنثی کننده اصل خواستهای اين جنبش را بيان نميکنند. اين شعار ها ميخواهد نشان دهد که گذشته نگری هردو سوی سکه اش ما را بجايی نميرساند.
پس خواست اين جنبش چيست؟
خواست اين جنبش آينده نگری است که امروز در شکل يک جنبش و نه کتابی نظری، در مقابل چشمانمان نظاره ميکنيم اما فکر ميکنيم مثلاً مترادف جمهوری اسلامی صدر انقلاب است يا ملی گرايی ايرانی عهد مشروطيت است، در صورتيکه به هيچيک از آن دو پديده تاريخی گذشته ارتباطی ندارد، و اصل توجهش آينده نگری است. (3)
اجازه دهيد مثالی بزنم تا منظورم را روشن تر کنم. آقای جوادی آملی ميگويد "از جمهوری ايرانی هيچ کاری ساخته نيست. در جنگ جهانی اول همين ما ايرانیها تسليم شديم و تسليم کرديم. در جنگ جهانی دوم همين ايران را ما ايرانیها تسليم کرديم. گفتند 17 شهر بدهيد گفتيم چشم. گفتند بايد نوکر بشويد گفتيم چشم." (4)
در پاسخ بايد بگويم اتفاقاً جنبش دموکراسی خواهی ايران هم وقتی اين روزها در خيابانها شعار "جمهوری ايرانی" می دهد منظورش همين است که اين هم شعاری مشابه "جمهوری اسلامی" است و به گذشته تعلق دارد همانطور که ميخواهد بگويد "مرگ بر روسيه" شعاری مثل "مرگ بر امريکا" است و به گذشته تعلق دارد يعنی نه برای جايگزينی اولی به جای دومی بلکه برای عبور کردن از گذشته نگری چه از نوع دوم باشد و چه از نوع اول.
به همين علت جنبش سبز بر خلاف نظر آقای جوادی آملی، خوب لطمات جمهوری اسلامی را به ايران می بيند و در سالروز گروگانگيری ياد آور ميشود که شلوغ کردن عليه امريکا و بعد چَشم گفتن و ساخت و پاخت، نشان از استقلال نيست؛ يا ادعای تسخير کربلا و فتح قدس کردن و بعداً صدام را برادر خواندن چيزي نيست که بشود به آن افتخار کرد و فقط حکايت از عدم درک مناسبات معقول ديپلماتيک در عصر گلوباليسم دارد.
دقيقاً جنبش سبز دارد می گويد پاسخ در گذشته نيست چه آن گذشته 2500 ساله باشد و چه 1400 ساله، هر چند هردو آنها بخشی از تاريخ ما مردم ايران هستند و نميتوان چه ايران باستان و چه دوران اسلام در ايران را انکار کرد، اما آينده نگری لازم است تا بتوان حتی از دستاوردهای آن گذشته نيز بهره برد و در اين جهان موفق شد.
30 سال گذشته بهتر از هر تجربه ای اين واقعيت را به مردم ايران نشان داده است که گذشته نگری نابود کننده است و دقيقاً 22 بهمن امسال تفاوتش با 22 بهمن های 31 سال گذشته در همين نکته است که چه رژيم و چه اپوزيسيون ديگر نميتوانند مردم را با قصه های گذشته مشغول کنند و اگر حرفی برای گفتن ندارند بهتر است تاريخ را برای تاريخ نگاران و برای کلاس تاريخ بگذارند، نه آنکه از تاريخ بجای ارائه برنامه های معين جهت حل مسائلی که جامعه ما امروز با آن روبرو است، جانشين بسازند. (5)
آينده نگری اصل پيام جنبش دموکراسی خواهی ايران است و اين جنبش آنچه به شکل نظری طی اين سالها طرح شده است را در رويکرد خود به جامعه در يک جنبش واقعی اجتماعی آشکار ميکند. (6)
مايه شگفتی است که رژيم جمهوری اسلامی انقدر از اينترنت وحشت دارد اما هنوز متوجه نشده است که اينترنت آينه ای است که واقعيت ايران کنونی را منعکس ميکند و نه بالعکس. اگر آينه شکستن به رژيم کمکی ميتواند بکند در آنصورت رژيم به راهی ميتواند ادامه دهد که سالهاست آيت الله جنتی توصيه کرده است، ميتواند عمل کند؛ و يا حتی مانند پيشينيان آقای جنتی، راديو و تلويزيون را هم با خاک يکسان کند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيستم بهمن ماه 1388
February 9, 2010
پانويس ها:
1. http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100180.php
2. http://www.ghandchi.com/363-GodAndUs.htm
3. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
4. http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100180.php
5. http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic-plus.htm
6. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
http://www.ghandchi.com/608-JavadiAmoli.htm
آيت الله جوادی آملی در گفتگو با ايسنا می گويد "اگر کسی کافر است نبايد بگويد جمهوری ايرانی بايد بگويد جمهوری اسلامی." (1)
من نه کافرم نه خداپرست و همه اين بحث ها را کهنه شده می دانم و به همين علت به معنی وسيع کلمه خود را غيرمذهبی ميخوانم، اما بحثم با آقای جوادی آملی در مورد توصيه شان به کافران نيست که اتفاقاً در مقايسه با اکثريت روحانيون موضع ايشان اقلاً خشونت را در اين مورد تجويز نميکند. اما اساساٌ اين نوشته درباره آنگونه موضوعات فلسفی و مذهبی نيست. (2)
بحث اينجا با نظراتی است که آقای جوادی آملی روز گذشته در آستانه 22 بهمن 1388 بيان کرده اند و مشخصاً نظرشان در مورد دو شعار در تظاهراتهای 8 ماهه اخير يعنی "جمهوری ايرانی" و "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ايران." البته آقای جوادی آملی بحث های بسيار دقيقی در گفتگوی خود کرده اند و نظراتشان هم هيچ شباهتی به حرفهای امثال ملاحسنی ندارد و معلوم است از روی دانايی و حسن نيت است، اما با تمام احترام به تحقيق ايشان با اصل نظر ابراز شده مخالفم و دليلش را هم در زير ذکر ميکنم.
بهتر است اصل اختلافم با آقای جوادی آملی را روشن بنويسم گرچه ظاهراً ممکن است کليشه ای بنظر آيد، ولی اصل بيان بحث است. اساس اختلاف اين است که از انقلاب 57 تا به امروز جامعه ما اسير گذشته نگری شده است که گرچه بعد از به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی عامدانه از سوی دولت تقويت می شود اما منحصر به دولت نيست. به جرئت ميتوان گفت که جريانات فکری ايران از مذهبيون تا مليون، از چپی ها تا سلطنت طلبان، از اصلاح طلبان نزديک به حکومت تا راديکالهای سرنگونی طلب، همه اسير در تارعنکبوت "گذشته نگری" هستند. در مقابل، آنچه جنبش دموکراسی خواهی ايران بويژه در اين 8 ماهه اخير در جنبش سبز نشان داده است، آينده نگری بوده است، و اين اصل موضوعی است که درک آن ما را قادر می کند خود جنبش سبز و تفکيک آن نه تنها از رژيم بلکه از اپوزيسيون قديمی را بتوانيم درست درک کنيم.
ممکن است سؤال شود پس چرا اين جنبش شعار "جمهوری ايرانی" می دهد؟ و بعد هم کسی مانند آيت الله جوادی عاملی بگويد شعار "جمهوری اسلامی" بدهيد؟
در پاسخ بايد بگويم اين جنبش به همان دليل که شعار "مرگ بر چين" در مقابل شعار "مرگ بر امريکا" می دهد، شعار "جمهوری ايرانی" هم در برابر شعار "جمهوری اسلامی" ميدهد. يعنی اين شعار ها مضمون مثبت اين جنبش نيست بلکه بيان نياز به خنثی کردن هر آنچه در 30 سال گذشته تبليغ شده می باشد وگرنه خود اين شعارهای خنثی کننده اصل خواستهای اين جنبش را بيان نميکنند. اين شعار ها ميخواهد نشان دهد که گذشته نگری هردو سوی سکه اش ما را بجايی نميرساند.
پس خواست اين جنبش چيست؟
خواست اين جنبش آينده نگری است که امروز در شکل يک جنبش و نه کتابی نظری، در مقابل چشمانمان نظاره ميکنيم اما فکر ميکنيم مثلاً مترادف جمهوری اسلامی صدر انقلاب است يا ملی گرايی ايرانی عهد مشروطيت است، در صورتيکه به هيچيک از آن دو پديده تاريخی گذشته ارتباطی ندارد، و اصل توجهش آينده نگری است. (3)
اجازه دهيد مثالی بزنم تا منظورم را روشن تر کنم. آقای جوادی آملی ميگويد "از جمهوری ايرانی هيچ کاری ساخته نيست. در جنگ جهانی اول همين ما ايرانیها تسليم شديم و تسليم کرديم. در جنگ جهانی دوم همين ايران را ما ايرانیها تسليم کرديم. گفتند 17 شهر بدهيد گفتيم چشم. گفتند بايد نوکر بشويد گفتيم چشم." (4)
در پاسخ بايد بگويم اتفاقاً جنبش دموکراسی خواهی ايران هم وقتی اين روزها در خيابانها شعار "جمهوری ايرانی" می دهد منظورش همين است که اين هم شعاری مشابه "جمهوری اسلامی" است و به گذشته تعلق دارد همانطور که ميخواهد بگويد "مرگ بر روسيه" شعاری مثل "مرگ بر امريکا" است و به گذشته تعلق دارد يعنی نه برای جايگزينی اولی به جای دومی بلکه برای عبور کردن از گذشته نگری چه از نوع دوم باشد و چه از نوع اول.
به همين علت جنبش سبز بر خلاف نظر آقای جوادی آملی، خوب لطمات جمهوری اسلامی را به ايران می بيند و در سالروز گروگانگيری ياد آور ميشود که شلوغ کردن عليه امريکا و بعد چَشم گفتن و ساخت و پاخت، نشان از استقلال نيست؛ يا ادعای تسخير کربلا و فتح قدس کردن و بعداً صدام را برادر خواندن چيزي نيست که بشود به آن افتخار کرد و فقط حکايت از عدم درک مناسبات معقول ديپلماتيک در عصر گلوباليسم دارد.
دقيقاً جنبش سبز دارد می گويد پاسخ در گذشته نيست چه آن گذشته 2500 ساله باشد و چه 1400 ساله، هر چند هردو آنها بخشی از تاريخ ما مردم ايران هستند و نميتوان چه ايران باستان و چه دوران اسلام در ايران را انکار کرد، اما آينده نگری لازم است تا بتوان حتی از دستاوردهای آن گذشته نيز بهره برد و در اين جهان موفق شد.
30 سال گذشته بهتر از هر تجربه ای اين واقعيت را به مردم ايران نشان داده است که گذشته نگری نابود کننده است و دقيقاً 22 بهمن امسال تفاوتش با 22 بهمن های 31 سال گذشته در همين نکته است که چه رژيم و چه اپوزيسيون ديگر نميتوانند مردم را با قصه های گذشته مشغول کنند و اگر حرفی برای گفتن ندارند بهتر است تاريخ را برای تاريخ نگاران و برای کلاس تاريخ بگذارند، نه آنکه از تاريخ بجای ارائه برنامه های معين جهت حل مسائلی که جامعه ما امروز با آن روبرو است، جانشين بسازند. (5)
آينده نگری اصل پيام جنبش دموکراسی خواهی ايران است و اين جنبش آنچه به شکل نظری طی اين سالها طرح شده است را در رويکرد خود به جامعه در يک جنبش واقعی اجتماعی آشکار ميکند. (6)
مايه شگفتی است که رژيم جمهوری اسلامی انقدر از اينترنت وحشت دارد اما هنوز متوجه نشده است که اينترنت آينه ای است که واقعيت ايران کنونی را منعکس ميکند و نه بالعکس. اگر آينه شکستن به رژيم کمکی ميتواند بکند در آنصورت رژيم به راهی ميتواند ادامه دهد که سالهاست آيت الله جنتی توصيه کرده است، ميتواند عمل کند؛ و يا حتی مانند پيشينيان آقای جنتی، راديو و تلويزيون را هم با خاک يکسان کند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيستم بهمن ماه 1388
February 9, 2010
پانويس ها:
1. http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100180.php
2. http://www.ghandchi.com/363-GodAndUs.htm
3. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
4. http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100180.php
5. http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic-plus.htm
6. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm