جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۸

پاسخی به تحريفات يک فرقه افراط گرای کمونيست

پاسخی به تحريفات يک فرقه افراط گرای کمونيست
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/614-Distortion.htm

سايت ايران گلوبال را چند سالی است کيانوش توکلی راه اندازی کرده است و حاصل سالها تلاش شبانه روزی وی که با نقد از چپ شروع شده و در جهت آينده نگری در عرصه سياسی گام برداشته است ميباشد، که بدون هيچگونه امکانات تشکيلاتی بيرون از خود، رشد و نما يافته است*.

بتازگی چند افراط گرای يک فرقه کمونيستی با سوء استفاده از آزلدی بيان که آقای توکلی در قسمت اظهار نظر و پالتاک سايت ايران گلوبال فراهم کرده است آن سايت را مورد تهاجم قرار داده و هر چه با بی اعتنايی خوانندگان مواجه شده اند بيشتر تلاش دارند نوشته های مندرج در آن سايت و کل آنچه دليل موفقيت آن سامانه بوده است را وارونه جلوه داده و تحريف کنند. سايت های کمونيستی اين فرقه ها در 30 سال گذشته همه ناموفق بوده اند و به همين دليل وقتشان را بطور شبانه روزی آن هم با هويت های بدلی در صفحه اظهار نظر سايت ايران گلوبال ميگذارند. البته اگر هدفشان تبادل انديشه بود اقلاً شايد حرف تازه ای بيش از شعارهای به اصطلاح ضد امپرياليستی و ضد نئو ليبرالی مياموختند و بهتر ميتوانستند دنيای کنونی را درک کنند و به غنای تالار بحث ايران گلوبال نيز ميافزودند. اما متأسفانه قصدشان تحريف نظرات ديگران و تکرار دگم های شکست خورده کمونيستی نظير حکومت شورايی و ارتجاعی خواندن جنبش سبز است که فکر ميکنند مردم چون از رهنمود های فرقه اينان آگاهی ندارند به اين قافله بی اعتنا هستند.

در اينجا فقط در مورد يک مقاله خود که اين افراد سعی در تحريف آن کرده اند توضيح ميدهم و بقيه پلميک های اين فرقه را به خوانندگان می سپارم چرا که در مورد تمام اشکالات جنبش کمونيستی سالهاست که نوشته ام و بيش از آنچه ارزش داشته هم وقت صرف موضوع کرده ام و در جنبش مترقی بين المللی نيز اين جريانات سالهاست که اهميتی ندارند تا که کسی به آنان بپردازد و به چند فرقه بازمانده از گذشته محدود هستند. اهمّ نوشته هايم در نقد مارکسيسم و کمونيسم در 25 سال اخير را، به انگليسی نيز منتشر کرده ام، چرا که موضوعی فراتر از ايران است و تلاشم اين بوده است که در جنبش بين المللی مورد بحث و نقد قرار گيرد که به هدف خود هم رسيده ام و سال هاست ديگر به موضوع مارکسيسم و کمونيسم نميپردازم (1).

اما در مورد نسخه وطنی اين افراط گرايان کمونيست در گذشته يک مقاله کوتاهی نوشتم که همه بحث واقعی در مورد عملکرد اينان را در يک کلام خلاصه کردم که طرفداران به اصطلاح سوسياليسم راستين، خود پس از خروج از ايران، غرب را انتخاب کرده اند و نه ويتنام، چين، کوبا يا شوروی سابق و اروپای شرقی پيشين که محصول همين برنامه های حکومت شوارايی مورد نظرشان بوده اند. اما هنوز اينان برنامه حکومت شورايی نوع خودشان را تازه ميخواهند برای ايران پياده کنند وقتی خودشان از نتيجه آن در کشورهای ديگر گريزانند (2).

اما در نوشتاری که يک ماه پيش با عنوان "اميدوار بودم اين سطور را هيچگاه ننويسم که ما نيازمند صلحبانان سازمان ملل هستيم" منتشر کردم بحثم در چه موردی است و تحريف اين افراد از آن چيست؟ (3)

مقاله مورد اشاره در بالا را درست بعد از اعدام محمد رضا عليزمانی و آرش رحمانی پور نوشتم و در آن توضيح دادم که با شروع اعدام های اخير که حرکتی نظير اعدام های دسته جمعی سال 1367 است "بايد برای حضور نيروهای نظامی سازمان ملل در ايران برای انجام انتخابات بدون تقلب زير نظر سازمان ملل و جلوگيری از کشتار معترضين، درخواست کرد."

آيا عبارات بالا به معنی درخواست برای دخالت نظامی متجاوزين به ايران است؟ خير. مگر آنکه کسی اعتقاد داشته باشد حضور نيروهای صلحبان سازمان ملل در بوسنی، لبنان، دارفور و کشورهای ديگر به معنی تجاوز نظامی استعمارگران است. اين است تحريف اين کمونيستهای افراطی که هنوز فکر ميکنند در دنيای 200 سال پيش مارکس زندگی ميکنند.

کجای درخواست برای نيروی صلحبان سازمان ملل به معنی دعوت به تجاوز به اصطلاح امپرياليستی است؟ چرا مثال عراق را ميزنند؟ مگر به عراق سازمان ملل نيروی صلحبان فرستاد؟ چرا تحريف ميکنند. حتی در مورد افغانستان سالها **قبل از** حمله القاعده به برج های نيويورک و کشتار مردم آمريکا، وقتی طالبان در افغانستان مجسمه های بودا را منفجر ميکردند و با بريدن دست و پا و سنگسار روزانه وضعيت نسل کشی بوجود آورده بودند در آن هنگام بود که نيروهای مترقی افغان خواستار شناسايی بين المللی طالبان بعنوان رژيمی که نسل کشی ميکند را کردند و خواستار دخالت صلحبانان سازمان ملل در آن کشور شدند و اصلاً ربطی به موضوع سپتامبر 11 و جنگ بعد از آن نداشت و سالها پيش از آن بود همانگونه که در دارفور و نقاط ديگری اين اتفاق روی داده است.

در سازمان ملل بحث افغانستان در آن سالها آنقدر مطرح شد که افغان ها تا به امروز وقتی به خارج بيايند بطور اتوماتيک استاتوسِ پناهنده دارند در صورتيکه ايرانيان هنوز بعد از 30 سال چنين وضعيتی ندارند و وقتی تا به امروز يک هموطمن ما از ايران خارج ميشود با هزار کش و قوس برای دريافت پناهندگی روبرو است و همچنين 22 سال بعد از کشتار 1367، آن قتل عام هنوز بعنوان جنايت عليه بشريت پذيرفته نشده است چرا که امثال اين کمونيست های افراطی وقتی کسی عليه جمهوری اسلامی تظاهرات ميگذاشت اين آقايان در سوی ديگر خيابان عليه متعرضان راه ميافتادند و شعار ميدادند و ميگفتند که معترضان عامل سيا هستند چرا که در آمريکا عليه جمهوری اسلامی که به زعم اينان با آمريکا در حال مبارزه است، تظاهرات کرده اند. اين است معنای مبارزه به اصطلاح مبارزه ضد امپرياليستی اين افراطيون کمونيست.

حتی در همين مبارزات اخيرِ جنبش سبز، وقتی داشتم کانديدايی ندا آقا سلطان برای مجله تايم را در يک سايت انگليسی ترويج ميکردم، اين افراد ميامدند و پيام به انگليسی ميگذاشتند که فلان فلسطينی را کانديد کنيد. اگر يک فلسطينی بود که لايق تر از ندا آقا سلطان در سال گذشته بود حرفی نداشتم ولی هدف اينها بی بها کردن جنبش دموکراسی خواهی ايران و سمبل های آن در اذهان بين المللي بود. نميخواهم بگويم عامل رژيم هستند ولی واقعاً عملکردشان فرقی ندارد و بوئی حتی از وطن دوستی ندارد که حالا قاضی در مورد تجاوز به وطن.

کسی که همه اين سالها بيش از بسيار ديگران ضد تجاوز طلبی در ميان نيروهای مترقی ايران نوشته است من بوده ام و آنهم در زمان دولت بوش بود که خطر حمله آمريکا به ايران غيرقابل انکار بود (4).

اين کمونيستهای افراطی که ديگران را عامل سيا مينامند و حتی امروز جنبش سبز را هم ارتجاعی ميخوانند بهتر است بدانند که ارتجاعی خودشان هستند وقتی هنوز بعد از يک قرن استبداد انواع حکومت های شورايی، هنوز آن را برای مردم ترويج ميکنند. حرفم در مقاله مورد تحريف اينها چه بوده است غير از اينکه بايد رژيم جمهوری اسلامی بداند که دادگاه بين المللی حقوق بشر هم وجود دارد و نيروهای صلحبان سازمان ملل هم ميتوانند فراخوانده شوند همانگونه که در مورد ميلوسويچ فراخوانده شدند.

اتفاقاً جمهوری اسلامی اين موضوع را خوب فهميده است و به همين دليل در شورای حقوق بشر سازمان ملل هميشه فعال بوده و در همين چند هفته اخير نيز سعی وسيعی کرد تا با سخنرانی های جواد لاريجانی در شورای حقوق بشر سازمان ملل جمهوری اسلامی را يک دموکراسی معرفی کند. اتفاقا برعکس اين کمک کنندگان رژيم، جمهوری اسلامی خوب ميداند که در دنيای امروز سازمان های بين المللی وجود دارند که در آنها مشخص شدن دولت ايران بعنوان عامل جنايات عليه بشريت، تاوان در پی دارد. نمونه بارز آنهم خود بوسنی و نسل کشی صربها بود که حتی جمهوری اسلامی ايران هم در آنجا درگير بود. نيروهای حافظ صلح سالها است که در همه دنيای متمدن برسميت شناخته شده اند و هنوز اين افراطيون از آنها بعنوان استعمار حرف ميزنند. کشورهائي نظير رواندا را همه ديده اند. ديگر ما حتی در آفريقا با دنيای استعماری 200 يا 300 سال پيش روبرو نيستيم.

اما حالا اين کمونيست های افراطی کار را برای جمهوری اسلامی راحت ميکنند و سازمان ملل را بعنوان ارگان متجاوزين امپرياليست معرفی ميکنند و همه دستاوردهای بشريت طی بيش از نيم قرن را بعنوان تثبيت استعمار نشان ميدهند گويی بشريت عقب رفته است. اگر اينطور بود چرا حتي سودان و جمهوری اسلامی ايران، و کره شمالی، آنقدر توجه به موقعيت خود در سازمان ملل معطوف ميکنند. اگر بخواهم درباره تفاوت دنيای کنونی و تصوير صد سال پيش اين افراط گرايان توضيح دهم بحث مفصل است همانگونه که بخواهم تفاوت دنيای کنونی با دنيای صدر اسلام را برای افراط گرايان اسلامی توضيح دهم اما فقط به اين بسنده کنم که دليل مهم بودن شناخته شدن يک دولت بعنوان عامل جنايات عليه بشريت، انچه در کامبوج در مورد خمر سرخ روی داد، دقيقاً همين تغييری است که دنيای کنونی در تفاوت با دنيای مورد تصور اين کمونيست های افراطی پيدا کرده است.

واقعاً چه بگويم که اين افراط گرايان از جمهوری اسلامی هم بدتر عمل ميکنند و با تحريف نوشته ها ميخواهند برای جمهوری اسلامی قتل عامی ديگر نظير 1367 را راحت کنند آنهم زمانی که برعکس دوران پايان جنگ ايران و عراق جنبش دموکراسی خواهی ايران در جهان نامی يافته است و مردم جهان براي اين جنبش احترام قائلند و نه مانند ادامه جريانات شکست خورده موزه های تاريخ سياسی ايران که استبدادی ترين دولت ها را سمبل ترقی در جهان معرفی ميکردند و اعتباری نه در ميان مردم ايران پيدا کردند و نه در جهان. ديگر بيشتر نگويم که هرچه ما ميکشيم از اينگونه به اصطلاح دوستان آزدايخواهی و عدالت طلبی است که نظير همکيشان ويتنامی خود هنوز فکر نميکنند که به مردم يک پوزش بزرگ بدهکارند و هنوز حرف هاي ديگرانی که حرفی برای گفتن دارند را تحريف ميکنند اما چيزی از واقعيت قتل خانواده تزار که حتی کودکانشان به دستور شخص لنين کشته شدند و امروز با آزمايشهای دی اِن آ ثابت شده است نميگويند و حرفی نميزنند که حکومت شورائي اينان، يعنی ديکتاتوری پرولتاريا، برای بيش از نيم قرن، نيمی از کره ارض را به نابودی کشاند (5).

اين پلميک ها پايان ندارد و به همين علت هم سالهاست به اين فرقه های کمونيستی جواب نميدهم و سايتهايشان را هم حتی نگاه نميکنم و در واقع اگر خواننده ای داشتند که به ايران گلوبال نميامدند، ايران گلوبالی که دقيقاً در نفی انديشه های اين فرقه های واپسگرا ساخته شده است و به همين دليل هم رشد کرده است.

با اينکه سالها در باره نقد اين جريانات کمونيستی نوشته ام اما توصيه ام به خوانندگان جوان اين است که به جای تلف کردن وقت خود با پلميک با اينان که هنوز از غار 150 ساله خود بيرون نيامده اند زندگی خود را به هدر ندهند که اين پلميک ها را پايانی نيست و پنجاه سال عمر يک نسل از آزاديخواهان ايران اينگونه به باد رفت. اين حرفهای تکراری هم نظير پلميک با افراط گرايان اسلامی است، که هنوز در دنيای 1400 سال پيش سير ميکنند، و هنوز فکر ميکنند ديگران گمراهند که بعد از بيش از هزار سال مقصود آنان را درست پياده نکرده اند!

ديگر نه وقتم را با اين بحث ها تلف ميکنم و نه علاقه ای به ادامه اين پلميک ها دارم و آنچه مينويسند را هم نميخوانم. البته آزادی بيان يعنی حتی کوکلاکس کلان ها هم آزادند بنويسند و نظراتشان را تبليغ کنند اما تا آنجا که به من مربوط ميشود حتی همين که اين نوشته را تهيه کردم نيز احساس اتلاف وفت کردم. فرقه های واپسگرای کمونيست و اسلام گرا و امثالهم هميشه خواهند بود و در يک جامعه دموکراتيک آزادند که باشند اما بهتر است درباره ايران آينده نگر خواند و نوشت که راه به جلو است (6).

به اميد جمهوری آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهاردهم اسفند ماه 1388
March 5, 2010

پانويس ها:
* http://www.iranglobal.info/
1. http://www.ghandchi.com/index-Page13.html
2. http://www.ghandchi.com/390-TrueSocialism.htm
3. http://www.ghandchi.com/607-UNPeaceKeepers.htm
4. http://www.ghandchi.com/536-Asking-for-War.htm
5. http://www.ghandchi.com/299-Marxism.htm
6. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm