حزب آينده نگر يا جبهه واحد
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/627-hezbyaajebhe.htm
به تازگی در ميان فعالين سياسی آينده نگر در داخل ايران بحثی مطرح شده است مبنی بر اينکه آيا بايستی حزب آينده نگر ساخت و يا اينکه می بايست يک جبهه شکل داد. البته ممکن است گفته شود که اين بحث تازه ای نيست و سال گذشته نيز پيش از انتخابات چنين بحثی مطرح بود و در پايان به شکل گيری «ائتلاف همبستگی» منتهی شد (1).
علت اينکه اين بحث از نو مطرح شده است تجربۀ ائتلاف همبستگی در عمل است. درست است که سرکوب شديد همۀ تشکيلاتهای سياسی و مدنی در يک سال گذشته در ايران فعاليت های اين جريان را نظير همه جريانات ديگر با موانع بسيار روبرو کرده است اما مطرح شدن دوبارۀ بحث حزب يا جبهه به اين خاطر نيست. جدا از آنکه چقدر در اين مدت سرکوب وجود داشته است، عملاً تأثير گذاری ائتلاف همبستگی نظير جبهه ملی بوده است، به اين معنی که از محدودۀ خواستهای ملی و دموکراتيک فراتر نرفته است. اگر هدف، ايجاد تشکيلات مشابهی نظير جبهه ملی اما با ترکيب جديدی از عناصر تشکيل دهنده بود، در آنصورت راه درستی پيموده شده است؛ اما اگر هدف رسيدن به تشکيلاتی با يک پلاتفرم آينده نگر است، بنظر نميرسد اين راه، چه با سرکوب کمتر در جامعه و چه بيشتر، به چنان مقصودی نائل شود. البته اين بحث ابداً به اين معنی نيست که شخصاً با ائتلاف مخالف باشم و در گذشته مفصل توضيح داده ام که شکل دادن ائتلاف های سياسی مکمل تشکيل حزب آينده نگر است (2).
آنجه در اينجا منطور بحث است انتظارات ما از يک اتئلاف يا از يک حزب است که اهداف متفاوتی را دنبال می کنند و نتايج متفاوتی هم خواهند داشت و اگر از تشکيل اولی، نتايج دومی را انتظار داشته باشيم، با يأس روبرو خواهيم شد. حدود دوسال پيش نظر خود را در مورد ايجاد حزب آينده نگر يا جبهه و تفاوت دو برنامه بعنوان گام بعدی جنبش آينده نگری توضيح دادم (3).
اما آنچه امروز در اين رابطه در داخل ايران مشخصاً اساس بحث را تشکيل داده است خيلی متفاوت از نقطه نظرات دو سال پيش است. مسأله ای که مطرح می شود اين است که در داخل ايران شرايط استبدادی است و اگر آنگونه که در بالا مطرح شده است هدف ايجاد تشکيلاتی علنی است، از اين موضوع نتيجه گيری می شود که ايجاد جبهه ميسر است اما ايجاد حزب امکان پذير نيست. در نتيجه گفتمان کنونی در ايران در ارتباط با شکل تشکيلات سياسی برای ديدگاه آينده نگری به اين شکل مطرح است (4).
در اين شکی نيست که شرايط فعاليت سياسی در ايران در يک سال گذشته سخت تر شده است و حتی در يکی دو ماه اخير حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که در چند دهه گذشته اساساً احزاب قانونی در ايران بوده اند نيز غيرقانونی اعلام شده اند. اما واقعيت اين است که اعلام غيرقانونی بودن آنها چندان تفاوتی با اعلام غيرقانونی شدن جبهه ملی و نهضت آزادی در همان اولين سالهای بعد از انقلاب ندارد. منظورم اين است که جبهه ملی و نهضت آزادی به درجات مختلف در مقاطع گوناگون در اين 30 سال تحمل می شده اند. بنظر می رسد که نوعی ديالوگ مستقيم يا غيرمستقيم بين اين احزاب و دولت همواره وجود داشته است. مثلاً نشريات آنها گاهی قانوناً توزيع می شده و گاهی ممنوع می شده است حتی به رغم آنکه شخص آيت الله خمينی دکتر مصدق را مورد حمله قرار داد و جبهه ملی را مرتد خواند.
وبسايت حزب مشارکت نيز در طی چهار سالۀ اول دولت محمود احمدی نژاد فيلتر نبود و حتی در طی يکسال گذشته با وجود همۀ سرکوبی اصلاح طلبان، بسياری از وبسايت های اصلاح طلبان فيلتر نبوده اند. حتی جلسات ديد و بازديد ارزشمند آقايان موسوی و کروبی از زندانيان سياسی آزاد شده يا خانواده های زندانيان علناً اعلام ميشوند. منظورم اين است که همۀ اين ها نشان از نوعی ديالوگ يا مذاکرۀ مستقيم يا غيرمستقيم با دولت دارد. حالا نميدانم چرا نيروهای سکولار اقدام مشابه را به يک تابو مبدل کرده اند و همواره در مذاکرات اينگونه با دولت، گويی نيروهای سکولار بخشی از جريان اصلاح طلب هستند و اينگونه در مذاکرات مستقيم و غيرمستقيم به حساب می آيند در صورتيکه واقعيت اين است که در بسياری از موارد برخی از شخصيت های دولت احمدی نژاد از اکثريت اصلاح طلبان، سکولارتر فکر می کنند.
منظورم اين نيست که بگويم دولت آقای احمدی نژاد بيشتر به حقوق سکولار ها احترام گذاشته است تا دولت آقای خاتمی يا اصلاح طلبانی که در يکسال گذشته در جنبش سبز فعاليت کرده اند اما هدفم اين است که بپرسم چرا نيروهای سکولارِ آينده نگر بايد خود را با بحث های امنيتی و غيره آنقدر مشغول کنند وقتی واقعاً جريانی علنی هستند. مگر يک حزب آينده نگر می خواهد چه کار کند؟ آکسيون های يک حزب آينده نگر با آکسيونهای يک حزب اصلاح طلب نظير حزب مشارکت فرقی نخواهد داشت. تازه رقابت های مذهبی که مسأله اصلی اصلاح طلبان است نيز ابداً برای يک حزب سکولار مطرح نيست چرا که اصلاً وارد اينگونه عرصه ها نميشود. ما نه قرار است اسلحه در دست بگيريم نه قرار است بمبی منفجر کنيم و نه دعوايی با مذهب کسی داريم. در نتيجه چه مانعی دارد که نظير حزب مشارکت يا جبهه ملی يا نهضت آزادی نوعی ديالوگ غيرمستقيم يا مستقيم با دولت داشته باشيم و فعاليت علنی در ايران انجام دهيم. ما که يک جمع ترور و توطئه نيستيم که مرتب بخواهيم فکر مسائل امنيتی باشيم.
يک بار کريم سنجابی در زمان شاه، وقتی گزارش عجيب و غريبی يک ساواکی از يک جلسه جبهه ملی فرستاده بود، هنگاميکه آقای سنجابی به ساواک احضار شد، گفته بود که لطفاً يک مأموری به جلسه ما بفرستيد که نادان نباشد تا عملياتی را به ما نسبت ندهد که اصلاً نه با خط مشی ما ميخواند و نه با عملکرد ما. منظورم از اين مثال اين است که بگويم تشکيلات علنی يعنی اينکه هر کسی که پلاتفرم حزب که علنی است را قبول دارد در آن شرکت می کند. يعنی ما چيزی برای مخفی کردن نداريم. بعضی می گويند که اصلاح طلبان رهبرانی نظير آقای محمد خاتمی دارند که از طرف آنها با دولت مذاکره می کند اما سکولارها يک نماينده ندارند. واقعيت اين است که همه اين ديالوگ مستقيم و غير مستقيم لزوماً به معنی شرکت يک نماينده رسمی يک تشکيلات برای مذاکره نيست اما اميدوارم آن هم به مرور برای حزب آينده نگر شکل بگيرد و کانديدای خود را در انتخابات ها داشته باشد. ولی اشتباه حزب توده را نبايد کرد که از يکسو در سالهای 1320 تا 1332 تشکيلاتی علنی بود و از سوی ديگر کسانی مانند کيانوری و قاسمی در همان تشکيلات توطئه کودتاگری تدارک می ديدند. تشکيلات جبهه ملی در اوج سرکوب، هم در رژيم شاه و هم در جمهوری اسلامی، چنين اشتباهی نکرد و در نتيجه شکلی ديالوگ مستقيم يا غيرمستقيم با دولت وقت داشته است و به فعاليت علنی پرداخته است و از توطئه گری هم هميشه فاصله گرفته است. اين راه مناسبی برای حزب آينده نگر است که بصورت تشکيلاتی علنی و مسالمت جو و عاری از خشونت شکل می گيرد.
حالا برگرديم به بحث اوليه، منظورم بحث حزب يا جبهه براي ديدگاه آينده نگر است. اگر بحث سرکوب واقعاً به نحوۀ فعاليت تشکيلات مربوط می شود ديگر چه حزب باشيم و چه جبهه از نظر مسأله سرکوب که تفاوتی نميکند. به عبارت ديگر اگر جبهه هم باشيم ولی نتوانيم اين ديالوگ مستقيم يا غيرمستقيم را با دولت برقرار کنيم، نخواهيم توانست در فعاليت های سياسی و مدنی شرکت کنيم و بالعکس اگر قادر باشيم که فعاليت علنی را شکل دهيم هيچ دليلی ندارد که با پلاتفرم آينده نگر کار نکنيم. مگر پلاتفرم آينده نگر چيز عجيب و غريبی است. مگر يک حرکت تروريستی است؟ مگر يک گروه توطئه گر چريکی است. خير چنين نيست. همانقدر که حيات دانشگاه نه تنها در همين جمهوری اسلامی ادامه يافته است بلکه گسترش هم پيدا کرده است، يک حزب آينده نگر علنی نيز قابل تأسيس است و نبايد درکی از آن داشت که گويی يک تشکيلات توطئه گر است. هر چند حزب آينده نگر با دولت موجود در ايران مواضع متفاوتی خواهد داشت همانگونه که دانشگاه ها هم با نظرات حکومتگران ايران متفاوت می انديشند، اما تحمل می شوند پلاتفرم حزب آينده نگر روشن است که هيچ طرح توطئه ای را تجويز نميکند و برنامه اش شفاف و روشن است. (5).
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهارم تير ماه 1389
June 25, 2010
پانویس:
1. http://www.ghandchi.com/563-Hambastegy.htm
2. http://www.ghandchi.com/309-FuturistCoalitions.htm
3. http://www.ghandchi.com/482-FuturistsNextStep.htm
4. http://www.ghandchi.com/401-FuturistVision.htm
5. http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm