هدف اصلی اپوزيسيون در خارج چه بايد باشد
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/632-OppositionGoal.htm
اپوزيسيون افغانستان و عراق برای دهها سال در غرب پيش از سقوط رژيم های طالبان و صدام تمام تلاش خود را به کار بردند تا به افکار عمومی بين المللی نشان دهند که مردم خواهان رژيم های طالبان و صدام در کشورهای متبوع آنها نيستند. اما تا آنجا که به آلترناتيو مورد نظرشان مربوط می شد کمتر آن را با افکار عمومی بين المللی در ميان می گذاشتند. اپوزيسيون افغان در پايان کار، در کنفرانس برلين، آنهم پشت درهای بسته، و آنهم با دولت های غربی و نه با افکار عمومی، نظرات خود را در مورد آلترناتيو در ميان گذشت، و آن دولت ها هم برداشت خود را به افکار عمومی در کشورهای خود منتقل کردند. تازه بيشتر کار کنفرانس هم معامله بود نه درک واقعيات خواستهای سياسی مردم افغانستان برای رژيم آينده وگرنه محصول کار قانون اساسی اسلامی بعدی افغانستان نميشد که با حمايت دولت بوش پس از آزادی افغانستان از حکومت طالبان، تدوين شد.
در مورد عراق هم در کنفرانس لندن روند مشابهی طی شد. اگر امروز کسی از مردم آمريکا بپرسد که آيا مردم افغانستان يا عراق، طالبان يا صدام را می خواستند، پاسخی منفی خواهند شنيد. اما اگر از آنها پرسيده شود که مردم اين دو کشور چه رژيمی را به عوض، می خواستند، پاسخ چيزی خواهد بود نظير دولت اسلامی معتدل همانگونه که قانون اساسی هر دو کشور بعد از طالبان و صدام با حمايت دولت بوش، تدوين شد. چرا؟ چون اين برداشت آن چيزی است که دولت های غربی در مورد خواست مردم اين دو کشور به افکار عمومی در کشور خود منتقل کردند، و فعالين سياسی افغانی و عراقی نيز هنگامی که زمان طالبان و صدام در خارج فعاليت بيشتری داشتند، و افکار عمومی هم خواهان شنيدن نظرشان بودند، موضوع آنکه خود دنبال چه نوع حکومتی هستند را در ميان نگذاشتند و فقط بر روی براندازی رژيم موجود تکيه کردند، و در عمل دولت های غربی بودند که با کنفرانس های برلين و لندن پاسخ به اين مهم را برای افکار عمومی جهان، مطرح کردند.
اپوزيسيون سياسی ايران نيز پيش از انقلاب 57 برای چند دهه همين کار را کرد و به افکار عمومی جهان گفت که مردم ايران از رژيم موجود حمايت نميکنند و از آنها خواست دولت های خود را تحت فشار بگذارند تا حمايت خود را از رژيم شاه قطع کنند. البته تفاوت کار در اين بود که رژيم آن زمان ايران مورد حمايت قاطعانه غرب بود و جنين روشی برای اپوزيسيون بيشتر قابل درک بود. اما در پايان کار که حمايت بين المللی رژيم شاه به پايين ترين نقطه رسيد و زمان طرح آلترناتيو مورد نظر اپوزيسيون خارج با افکار عمومی جهان بود، اين دولت های غرب بودند که تصميم گرفتند از چه آلترناتيوی برای جانشين آن رژيم حمايت کنند و آنهم آلترناتيو اسلامی و در رأس آنهم جناح خمينی بود.
اپوزيسيون ايران در زمان انقلاب 57 در اينکه افکار عمومی بين المللی چه آلترناتيو هايی را انتخاب مردم ايران بشناسند، نقش بسيار کمی ايفا کرد و نظير موارد افغانستان و عراق در سالهای اخير، چنين تأثيری بيشتر غير مستقيم از طريق مراوده با دولت هاب غربی بوده است تا که بر گفتگوی مستقيم با افکار عمومی بين المللی متکی باشد، در صورتيکه انتقال ديدگاه عدم حمايت مردم ايران از رژيم موجود، ثمره تماس مستقيم اپوزيسيون طی چند دهه با افکار عمومی بين المللی بود و آنهم در دورانيکه اکثريت دولت های غربی حاميان سرسخت رژيم موجود در ايران بودند و برای افکار عمومی بين المللی در کشورهای خود نيز موضع خويش را ترويج ميکردند.
در مورد عملکرد اپوزيسيون خارج در زمان رژيم شاه و مقايسه آن با دوران پس از انقلاب بتازگی در مقاله ای تحت عنوان "یک پیشنهاد به تبعیدیان جدید ایرانی" بطور مفصل توضيح دادم (1).
اما در چند دهه اخير اپوزيسيون خارج از کشور تا آنجا که با افکار عمومی بين المللی تماسی داشته است توضيح داده است که مردم ايران از نقض حقوق بشر در ايران تحت حکومت اسلامی ناراضی هستند. آيا اين کار می تواند هدف اصلی اپوزيسيون خارج باشد؟ شايد در زمان رژيم سابق که مورد حمايت غرب بود تا سالها می شد گفت که چنين هدف اصلی برای اپوزيسيون خارج، درست است، اقلاً تا يکی دوسال آخر که ديگر انقلاب شروع شده بود، چنين استراتژی ای درست بود. اما در رابطه با رژيم جمهوری اسلامی اصلاً از همان سال های اول بعد از گروگانگيری، تا به حال، دولت های غربی و افکار عمومی غرب عليه اين رژيم موضع داشته اند. در نتيجه هدف اصلی اپوزيسيون خارج در همه اين سالها مطمئناً قانع کردن افکار عمومی غرب به فشار بر دولت های متبوع خود برای عدم حمايـت از جمهوری اسلامی نميتوانست باشد. در واقع هدف اصلی می بايست آگاه کردن افکار عمومی بين المللی از نوع رژيمی می بود که مردم ايران خواستار جايگزينی رژيم موجود با آن هستند. رژيمی که يک دموکراسی سکولار است و نه يک حکومت مذهبی معتدل.
چرا مهم است که افکار عمومی جهان از طريق اپوزيسيون خارج در مورد اينکه مردم ايران هوادار دموکراسی سکولار هستند، مطلع شوند. پاسخ اين است که اين آگاهی باعث خواهد شد که افکار عمومی از دولت های متبوع خود انتظار داشته باشند که از هواداران اين برنامه سياسی در ايران حمايـت کنند و نه آنکه پشت پرده کنفرانس برلين و لندنی تشکيل شود و از آلترناتيو حکومت مذهبی معتدل حمايت شود و بعد دولت های غربی به افکار عمومی اطلاع دهند که مثلاً مردم ايران دولت مذهبی معتدل ميخواهند.
بنظر ميرسد امروز اين کار مهمترين هدفی است که اپوزيسيون خارج بهتر است در مقابل خود قرار دهد وگرنه اينکه افکار عمومی بخواهند بر دولت های غربی فشار بگذارند که از جمهوری اسلامی حمايت نکنند، کاری است که دولت های غربی بدون فشار افکار عمومی هم دارند می کنند و ميدانند که از حمايت افکار عمومی نيز برای ادامه چنين سياستی برخوردارند. به عبارت ديگر برای اپوزيسيون سکولار ايران در خارج، اين هدف اصلی بايد قرار گيرد که افکار عمومی جهان را آگاه کند که مردم ايران خواستار آن هستند که يک دموکراسی سکولار جايگزين جمهوری اسلامی شود و نه يک حکومت اسلامی معتدل و از اين نظر اپوزيسيون سکولار در خارح نميتواند با اپوزيسيون طرفدار حکومت مذهبی معتدل، هم نظر باشد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
شانزدهم مرداد ماه 1389
July 31, 2010
پانویس:
1. http://www.ghandchi.com/625-kharej.htm