برداشت
غلط اپوزيسيون از ايران
سام قندچی
برداشت غلط اپوزيسيون از ايران موضوع تازه ای نيست. در زمان شاه
اگر کسی در اپوزيسيون می گفت که در ايران سرمايه داری رشد کرده و کشور به قدرت عمده
منطقه ای در خاورميانه تبديل شده است او را مدافع رژيم شاه قلمداد می کردند. گوئی
مثلا اپوزيسيون در آمريکا به اين دليل با دولت وقت مبارزه می کند و خواستار گرفتن
قدرت است که رشدی در کشور خود نمی بيند يا فکر نمی کند که آمريکا قدرت جهانی است.
اينگونه برداشت غلط از ايران از زمان مشروطيت به بعد در ميان اپوزيسيون ايران مرسوم
بوده است. گوئی هر آنکس که در اپوزيسيون است قرار بوده که در تصور خود ايران را
کشوری درمانده نظير سوازيلند ببيند و يا حداکثر شبيه ايران دوران مظفرالدينشاه
قاجار، در صورتيکه واقعيت ايران بعد از مشروطيت ابدا چنين نبوده است.
درست است که در زمان انقلاب مشروطيت بسياری از افکار مدرن از طريق
قفقاز در روسيه و استانبول در عثمانی به ايران رسيدند و عثمانی قدرت بزرگ در منطقه
خاورميانه محسوب می شد و روسيه و انگليس هم برای حوزه نفوذ خود در ايران در رقابت
بودند اما مشروطيت سنگ بنای ايران مدرن را گذاشت و حتی محمد علی شاه با کمک روسيه
نتوانست ايران را به عقب ببرد و با مقاومت متحد مشروطه خواهان روبرو شد. بعد هم در
دوران احمد شاه کشورهای خارجی مدتی از جريانات تجزيه طلبانه و ملوک الطوايفی در
ايران حمايت کردند و نه تنها انگليس مثلا از به قدرت رسيدن شاهزاده فرمانفرما در
استان فارس حمايت می کرد حتی آلمانها هم مدتی برای ايجاد حوزه نفوذ به ميرزا کوچک
خان جنگلی در گيلان ياری رساندند. اما با پيروزی انقلاب بلشويکی در روسيه سياست
انگليس عوض شد و از وجود دولت های با قدرت در ايران بعنوان سدی در برابر شوروی
حمايت کرد. و در چنين شرايط یود که عملا دولت رضا شاه که برای يکپارچگی ايران تلاش می کرد
به قدرتی در منطقه تبديل شد و از حمايـت بريتانيا نيز برخوردار شد و آنهم زمانی که دولت عثمانی در خاورميانه پس از جنگ اول
جهانی سقوط کرده و بين فاتحين جنگ تقسيم شده بود. از آن تاريخ به بعد نيز علاوه بر
موقعيت سوق الجيشی، کشف نفت ايران نيز عامل ديگر رشد ايران بعنوان قدرت منطقه ای شد.
سقوط دولت رضا شاه (1) و اشغال ايران توسط متفقين در 1320 دقيقاً
زمانی روی داد که انگليس و آمريکا با شوروی متحد شده بودند و ديگر خطر شوروی بعنوان
دليلی برای حمايت از دولتی قوی در ايران موقتاً کنار رفت، اما بعد از جنگ جهانی دوم
دوباره قدرت منطقه ای ايران اهميت خود را بازيافت و ابتدا جنبش های تجزيه طلبانه در
آذربايجان و کردستان سرکوب شدند (2) و چند سال بعد هم با کودتای 28 مرداد دولت مرکزی
قوی در ايران با
حمايـت غرب تقويت شد. حتی در زمان انقلاب ايران در 1357 نيز مسأله مرکزی غرب اين
بود که ايران به دامان شوروی سقوط نکند و به همين علت نيز از روحانيت پشتيبانی کرده
و
همچنان از وجود دولت قوی در ايران حمايت کرد. حتی در زمان حمله عراق به ايران غرب
سياست کنترل قدرت دو کشور را در نظر داشت اما خواستار سقوط دولت ايران نبود. تنها بعد از
سقوط شوروی غرب ترجيح داده است با قدرت منطقه ای ايران مقابله کند و از جنبش های
تجزيه طلبانه حمايت کرده است سياستی که از زمان جنگ جهانی اول تا اين تاريخ در مورد
ايران سابقه نداشته است.
اما جدا از سياستهای غرب، ايران چه در زمان رضا شاه و چه در سالهای
بعد از کودتای 28 مرداد و چه پس از انقلاب اسلامی، قدرت منطقه ای بوده است و اکنون
ايران، عربستان و اسرائيل سه قدرت اصلی منطقه خاورميانه هستند. اما متأسفانه هنوز
اپوزيسيون، به ايران، بعنوان کشوری مفلوک نظير سوازيلند نگاه می کند. مثلا در
خيابانی در تهران آب راه می افتد يا مثال فروش کليه آورده می شود و گفته می شود که
وقتی نمی توانند راه آب خود را درست کنند چرا روی انرژی هسته ای کار می کنند. مگر
خيابانها در آمريکا دستخوش سيل نمی شوند يا فقر در محله های فقيرنشين نيويورک بدتر
از اينها را دامن نمی زند. يا اينکه گفته می شود چرا دولت ايران مؤسسات غيردولتی در
کشورهای ديگر راه می اندازد. مگر قدرت های منطقه ای يا جهانی چنين نمی کنند. آمريکا
از مؤسسات غيرانتفاعی در کشورهای دوردست حمايـت می کند. عربستان حتی در
آمريکا مؤسسات غيرانتفاعی سنی مذهب راه می اندازد. منظورم تأييد يا محکوم کردن مؤسساتی نيست
که قدرت های منطقه ای و جهانی راه می اندازند و منظورم تأييد يا رد توسعه انرژی
هسته ای هم نيست، بلکه هدف نشان دادن اين واقعيت است که ايران قدرت منطقه ای است و زمان محمد رضا شاه
و حتی زمان رضا شاه هم اينطور بوده است و لازم نيست برای اپوزيسيون بودن اين واقعيت
ها را نفی کنيم بلکه بحث اپوزيسيون بايد اين باشد که طرح بهتر خود را برای اداره کشور
ترويج کند.
بسياری اوقات دولت هايی که قدرت منطقه ای يا حتی جهانی هستند تلاش
می کنند خود را کوچک جلوه دهند. مثلا چين مائو هميشه خود را يک کشور جهان سوم می
ناميد يا آيت الله خمينی از رژيم خود بعنوان دولت مستضعفين که مورد ظلم جهانی است
حرف می زد. اکثر رهبران جمهوری اسلامی نيز نظير آيت الله خمينی صحبت می کردند به
استثنا محمود احمدی نژاد. قبل از جمهوری اسلامی، محمد رضا شاه نيز بسيار بر قدرت
منطقه ای بودن ايران تأکيد می گذاشت و بويژه در زمان جشنهای دوهزار و پانصدساله
چنين کرد. اما جدا از آنکه دولت ايران در زمانهای مختلف فروتنانه تر يا جسورانه تر سخن
رانده باشد در يک قرن اخير ايران قدرت بزرگ منطقه ای بوده است و بويژه پس از جنگ
آمريکا با القاعده در دو کشور افغانستان و عراق، که در اتحاد آمريکا با ايران دولتشان سقوط
کرد، آندو کشور هم به حيطه نفوذ ايران اضافه شدند و در بازارهای آسيای ميانه ايران
با چين و روسيه در رقابت است، ديگر آنکه پس از عقب نشينی بهار
عربی، برای مقابله با القاعده در منطقه که دشمن اصلی آمريکا است، ايران بعنوان قدرتی
منطقه ای، متحد آمريکا به حساب می آيد هر چند در رقابت با عربستان (3) و در دشمنی
با اسرائيل (4) نيز قرار دارد.
اپوزيسيون ايران بهتر است ببيند که برای کشوری که قدرتی منطقه ای
است برنامه می ريزد و خواستار ايجاد دموکراسی و سکولاريسم بودن به اين معنا نيست که
کشور ايران را مفلوک فرض کنيم و فکر کنيم که بهترين توان صنعتی ما ساختن لولهنگ
است. ايران سالهاست که توليدات صنعتی و حتی فراصنعتی دارد و قدرت عمده منطقه
است. واقعيت ايران به معنی تأييد توان مردم ايران است و به اين معنی نيست که
دولت های ايران در صد سال اخير بهترين سيستم های سياسی بوده اند که می توانستيم
داشته باشيم و تلاش اپوزيسيون برای تغييرات دموکراتيک نه تنها هيچ کار غلطی نيست
بلکه بسيار حياتی است. در آمريکا و اروپا نيز دقيقا همواره وقتی هر نيروی سياسی
در قدرت نيست، يعنی در اپوزيسيون است، همين کار را می کند. اما تجزيه کشور و تضعيف
قدرت ايران در راه تعالی کشور نيست و دست آخر نيز باعث ديکتاتوری بيشتر می شود
همانطور که يکبار پس از پايان جنگ جهانی اول شاهد چنان وضعيتی بوديم. ايران عمده ترين قدرت
منطقه ای است و دقيقا اپوزيسيون ملی ايران برای اين واقعيت است که بايد برنامه
خود را بريزد و نه در نفی آن.
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
November 11,
2013
پانويس:
1. در شهريور 20 استقلال با آزادی معاوضه شد
http://www.ghandchi.com/676-shahrivare20.htm
http://www.ghandchi.com/676-shahrivare20.htm
2. يادداشتی درباره طرح بحث انگيز خودمختاری کردستان
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy.htm
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy.htm
3. Iran and Saudi Arabia: Monarchies and Islamism
http://www.ghandchi.com/157-Saudi.htm
http://www.ghandchi.com/157-Saudi.htm
4. خطر جنگ جمهوري اسلامي و اسرائيل (و اينکه
اپوزيسيون چه کار ميتواند بکند)
http://www.ghandchi.com/465-IRI-IsraelWar.htm
http://www.ghandchi.com/465-IRI-IsraelWar.htm
ایران#
#iran
iranscope@
ayandehnegar@
ghandchi@