پنجشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۵

مهدويت-اميد يا نااميدي جمهوري اسلامي

مهدويت-اميد يا نااميدي جمهوري اسلامي
سام قندچي

چگونه ميـتوان از معتقدين مهدويت در قدرت بود و هنوز براي مهدويت کار کرد، اين معمائي است که آيت الله مصباح يزدي در ايران حل کرده است. در همايش دکترين مهدويت آقاي مصباح ميگويد دوران بازگشت حضرت مهدي به اين معني نيست که همه چيز بايستي قبلاً شيطاني شده باشد، بلکه براي رسيدن به حکومت مهدي بايستي سعي کرد جامعه را اسلامي تر و اسلامي تر کرد (لطفاً به گزارش ضميمه در انتهاي مقاله رجوع کنيد.)

همه اين حرفها ممکن است که متضاد با اعتقادات بسياري از شيعيان و گروه هاي ديگر معتقد به آخر زمان و صحراي محشر جلوه کند، يعني اعتقاداتي که اينگونه گروه ها وقتي در قدرت نيستند، دارند، و آرزوي دوران طلائي آينده در پي نابودي وضع موجود را دارند. البته شايد آيت الله مصباح يزدي مثل برخي از همتايان خود در ميان millenarianist ميلناريانيست هاي مسيحي بتواند بگويد که بين حاکميت مهدي و آخر زمان، و البته قبل از رسيدگي به اعمال بندگان در صحراي محشر، يک دوره کوتاهي براي جنگ مهدي موعود با شيطان وجود خواهد داشت.

در آينده ما بيشتر و بيشتر درباره اينگونه معماهاي الهيات که در بالا ذکر کردم خواهيم شنيد و مطمئن هستم راه حل مقدماتي آيت الله مصباح يزدي براي وفق دادن حضور در بالاترين رده هاي قدرت در ايران از يکسو و در عين حال فراخواندن براي مهدويت، آخرين معضل الهيات نخواهد بود که ايشان نياز به حل آن خواهند داشت. اما معضلات الهيات شيعه موضوع مقاله من نيست.

آقاي مصباح در هيمن "دومين همايش دکترين مهدويت" ميگويد که معتقدين به مهدويت در ميان اهل تسنن هم هستند، و اين تازه حدي نيست که ايشان دايره را براي شامل کردن همه مسلمانان باز کرده باشد، بلکه وي millenarianist ميلناريانيست هاي مذاهب ديگر را هم با عدم پافشاري بر اسلام و تأکيد بر مهدويت، به اين حلقه دعوت ميکند. آيت الله مصباح ميگويد "اگر برخي از خصوصياتي كه ما به آن اعتقاد داريم راحذف كنيم مفهوم مهدويت گسترش پيدا مي كند و ديگر اختصاص به شيعه اثني عشري نخواهد داشت بلكه آن را مي توان توسعه داد و در تمام دين ها مفهوم آن را اشاعه داشته باشيم."

چيزي که خيلي در اختتاميه آقاي مصباح در همايش مهدويت جالب است اشاره وي به *گلوباليسم* است و اينکه چگونه به مهدويت مرتبط ميشود. اين موضع مطمئناً نظرات آيت الله مصباح يزدي را از ديدگاه قرون وسطائي آيت الله هاي ديگر نظير مشکيني و جنتي که در سطوح بالاي قدرت در جمهوري اسلامي حضور دارند، جدا ميکند.

برخي ممکن است تصور کنند که تأکيد مصباح بر روي مهدويت آنهم بقيمت رقيق کردن عنصر *اسلامي* شبيه به جنبش باب در پايان سلسله قاجار در ايران است، که به مذهب بهائي منتهي شد. واقعيت اين است که اين جنبش يک جنبش مخالف نظير آنچه که باب و يا حتي فرقان در سالهاي اوائل انقلاب 57 بود، نيست. اين مهدويت کساني است که هم اکنون بخشاً بر ايران حکومت ميکنند، همانگونه که ميلناريانيسم millenarianism استالين و هيتلر رقبايشان را در شوروي و آلمان نازي هدف ميگرفت. بنابراين انترناسيوناليسم و رقيق کردن عنصر ملي يا اسلامي براي قابل پذيرش کردن آن است، نظير کمينترن که همينگونه سعي کرد پذيرش بين المللي بدست آورد. به همين دليل است که بشکل عجيب و غريبي اين طرفداران مهدويت سعي ميکنند با اين ظاهر شبه مدرن حاميان گلوباليسم را بخود جلب کنند.

اما آنچه که ناکجا آباد همه انواع ميلناريانيسم millenarianism را از تحليل علمي واقعي آينده متمايز ميکند اين است که آنها سعي ميکنند که گذشته را در آينده بيابند، چه آنرا با عبارات مذهبي بيارايند و چه غير مذهبي. داستان ميلناريانيسم و سيستم هاي استبدادي مبتني بر آن به قدمت خود تمدن بشريت است، و نه با اسلام و شيعه شروع شده است و نه با آن پايان خواهد يافت.

آنچه که درباره خيزش تازه ميلناريانيسم در جمهوري اسلامي جالب است اين است که اين رژيم اين طريق را که ميتوانست در ابتدا برگزيند، به دليل جنگ با عراق برنگزيد، و خيلي زود پس از پيروزي انقلاب به برخوردي پراگماتيستي روي آورد، و طريق پراگماتيستي را بدليل ترس از خطر خارجي تا مدتها پس از جنگ ادامه داد.

خاتمي با حرف زدن از اصلاحات تهديد خارجي را براي جمهوري اسلامي تقليل داد و به اين طريق در واقع خاتمي به اينکه ميلناريانيست ها millenarianists بخود جرئت دهند و انقدر دير در آخرين انتخابات رئيس جمهوري حاکميت را بگيرند، کمک کرد، و هنوز هم در تقليل دادن خطر خارجي براي رژيم مؤثر است. اين دير آمدن را به بهترين وجه خود آيت الله مصباح يزدي بيان کرده است وقتي ميگويد که برخورد پراگماتيستي 16 سال گذشته نياز به 16 سال در آينده دارد تا که خنثي شود. البته اگر نميخواست که آيت الله خامنه اي را ناراحت نکند، مطمئناً بجاي 16 سال از عدد ديگري که وي را به ابتداي جنگ ايران و عراق برساند، استفاده ميکرد. بنابراين طرفداران مهدويت در جمهوري اسلامي آن کاري را دارند ميکنند که همتاياينشان در رژيم هائي نظير شوروي در اول کار کردند، و نه در آخر!

اما انجام اين کار در آخر، سالوسي اينگونه مسيحان موعود را خيلي سريعتر نشان داده، و خيلي عمر حکومتشان را کوتاه خواهد کرد. بنابراين حتي اگر اصطلاحاتي نظير اسلام فاشيستي يا اسلام کمونيستي درباره آخرين روزهاي جمهوري اسلامي معني بدهد، اين کار بايستي با اين درک همراه باشد که اينگونه حکومت هاي ميلناريانيستي millenarianist ، جدا از آنکه چقدر طرفدارانش بخواهند خود را نظير ژنرالهاي يک رژيم انقلابي تازه پا که از حمايت مردمي که ديگر در کنترل ندارند برخوردار است، نشان دهند، نميتوانند در دوران سقوط اينگونه رژيم ها مدت زيادي دوام بياورند.

هرچند مهدوين ايران حمله تازه خود در ايران را با يک سرو صداي بلند با به پيش بردن رئيس جمهوري احمدي نژاد انجام دادند، امروز به عوض خيلي *بي سر و صدا* مشغولند تا که نهادهاي مختلف قدرت در ايران و از جمله مجلس خبرگان را تصرف کنند، و بخاطر نداشتن کادر کافي، از صفوف دوم خردادي هاي اسلاميون اصلاح طلب در حال بسيج نيرو هستند، و ظنز آلود آنکه رهبران بازمانده دوم خرداد بيشتر و بيشتر هم آغوشي با رفسنجاني *پراگماتيست* را برگزيده اند.

پايان جمهوري اسلامي مدت هاست که آغاز شده است [http://www.ghandchi.com/448-aghazepayan.htm]. دست به دامن شدن به ميلناريانيسم millenarianism در اين پرده آخر علامت اميد نيست، بلکه علامت نااميدي رهبران جمهوري اسلامي در اين پاندول پراگماتيسم و بينادگرائي است. راه حل براي آينده ايران در هيچ نسخه اسلامگرائي نيست، بلکه در پايان دادن به حاکميت اسلامگرائي و آغاز يک دموکراسي سکولار اينده نگر است که به شکوفائي ايران در اين عصر گلوباليسم ياري کند.

مهدويت راه حلي در تطابق با گلوباليسم نيست، بلکه يک واپسگرائي به گذشته براي آنهائي است که نميـتوانند ببينند که قولهاي کاذب عدالت اجتماعي با لفاظي هاي 1400 سال پيش نميتواند معضلات بشريت در عصر کنوني را حل کند. حتي بازگشت به راه حل هاي ملي و چپي قرن نوزدهم، فراخوان براي همان راه حل هائي است که حتي نتواستند پاسخگوي عدالت اجتماعي در قرن بيستم باشند، و مدتهاست که کهنه شده اند. پاسخ براي اشتياق به عدالت اجتماعي در قرن بيست و يکم نميتواند در پاراديم هاي کهنه گذشته يافت شود [http://www.ghandchi.com/07-New_Paradigms.htm] و تنها در جستجو براي راه هاي تازه که در تطابق با اقتصاد گلوبال باشند، قابل تبيين است [http://www.ghandchi.com/427-AlternativeIncome.htm].

اين قابل فهم است که فردي بخواهد خود را با راه حل هاي آماده قابل دسترس گذشته بمثابه نوشداروئي براي دردهاي امروز، تسلي دهد، اما متأسفانه اين راحتي زود گذر خواهد بود و آرامش روان وقتي چندان تفاوتي در زندگي واقعي بوجود نياورد، مايه يأس شکست خواهد شد، همانگونه که درباره قولهاي آقاي احمدي نژاد در نخستين روزهاي دولت او نوشتم [http://www.ghandchi.com/340-Utopianism.htm].


به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
19 آبان 1385
November 10, 2006

متن مقاله به زبان انگليسي:
http://www.ghandchi.com/458-MahdaviatEng.htm

گزارش روزنامه کيهان چاپ تهران از سخنراني اختتاميه آيت الله مصباح يزدي در دومين همايش دکترين مهدويت در تاريخ 17 شهريور 1385
http://www.kayhannews.ir/850619/14.HTM#other1402

"آيت الله مصباح يزدي در اختتاميه همايش دكترين مهدويت: مبارزه با ظلم و تلاش براي استقرار عدالت زمينه ساز ظهور امام عصر(عج) است. عضو خبرگان رهبري با تاكيد بر اينكه براي تعجيل در ظهور منجي عالم بشريت بايد موانع ظهور را برطرف كنيم، تاكيد كرد: اجراي احكام اسلامي، استقرار كامل عدالت و مبارزه با كفر و ظلم مهمترين وظايف منتظران امام عصر (عج) و زمينه ساز ظهور آن حضرت است. آيت الله محمد تقي مصباح يزدي در اختتاميه دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت بزرگ ترين عامل تعجيل در ظهور حضرت ولي عصر (عج) را مبارزه با كفر و استكبار جهاني دانست و گفت: بايد باورهاي ديني و آموزه هاي معرفتي را در كشور و تمام جهان گسترش دهيم. وي اظهار داشت: براي تعجيل در ظهور امام عصر (عج) بايد عدالت، احكام اسلامي و ديني را ترويج كنيم تا مردم به آن علاقه پيدا كنند و باورهاي ديني مورد قبول اجتماع قرار گيرد. آيت الله مصباح يزدي در تعريف واژه «مهدويت» گفت: مهدويت نيز يك كلمه عربي است كه دوگونه استعمال مي شود؛ معناي اول آن در تعريف مصدر جعلي مانند حاكميت و عالميت كاربرد دارد و معناي ديگر به صورت نسبت است؛ يعني طريقه مهدويت. در معناي دوم نوعي روش مذهبي و اخلاقي به مهدويت نسبت داده مي شود كه نظير آن را ما در معادل خارجي آن با عنوان ايسم داريم. وي با بيان اينكه جهاني شدن را گاهي به صورت فرضيه تصور مي كنيم، گفت: يكي از مولفه هاي فكري مهدويت جهاني شدن است. زيرا مهدي مي آيد تا قسط و عدل را در جهان برپا كند. مولفه ديگر آن است كه گسترش قسط و عدل توسط يك شخص، مركز و يا دستگاه رهبري مي شود. با توجه به اين كه عامل گسترش قسط و عدل شخص امام عصر (عج) است پس بايد يك نوع مركزيت و حكومت واحد در جهان وجود داشته باشد تا همه جهان طي يك حكومت اداره شود. آيت الله مصباح يزدي ادامه داد: مولفه ديگر جهاني شدن آن است كه جهان از حالت ايزوله بودن خارج شود و يك حكومت واحد تشكيل و توسط آن حضرت اداره خواهد شد و هرگونه ظلم و جور از زمين برچيده مي شود. وي با بيان اين كه در فرقه هاي ديني ديگر نيز اين نكته وجود دارد كه زماني يك انسان برتري پيدا خواهد شد كه يك عنصر جهاني خواهد بود، افزود: اگر برخي از خصوصياتي كه ما به آن اعتقاد داريم راحذف كنيم مفهوم مهدويت گسترش پيدا مي كند و ديگر اختصاص به شيعه اثني عشري نخواهد داشت بلكه آن را مي توان توسعه داد و در تمام دين ها مفهوم آن را اشاعه داشته باشيم. شايان ذكر است دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت عصر 5 شنبه 16 شهريور ماه با سخنراني آيت الله مصباح يزدي به كار خود پايان داد."

---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com

فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles
Mahdaviat-IRI’s Hope or Despair
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/458-Mahdaviat-plus.htm

How can one have millenarianists in power and still work for millenarianism, this is the dilemma that Ayatollah Mesbah-Yazdi has solved in Iran. In the recent convention on Mahdaviat Doctrine, he said the return of Mahdi does not mean that everything should become evil, rather one should work to make the society more and more Islamic to reach Mehdi’s rule [See the news report attached to the Persian text of this article].

All this may sound contradictory to the beliefs of many millenarianist groups including the Shi’a ones, when they are not in power, and call for the Golden Age upon the destruction of the existing state. Of course perhaps Ayatollah Mesbah-Yazdi like some of his counterparts among Christian millenarianist can say between Mehdi’s reign and the final end of the world, there will be a brief period to allow a final battle with evil to be followed by the last judgment.

I am sure we will hear more about such theological dilemmas I noted as well, and Ayatollah Mesbah-Yazdi’s preliminary solution of reconciling the presence in the highest ranks of power in Iran and at the same time calling for millenarianism will not be the last theological issue he will need to solve. But that is not the topic of my article here.

Mr. Mesbah has noted in the same convention that there are millenarianists believing in Mehdi among the Sunnis too and this is not as far as he has opened the circle to include all Muslims, rather he even called on millenarianists of other religions by de-emphasizing Islam and emphasizing Mahdaviat. He says "if we eliminate some of the characteristic that we believe in, the concept of Mahdaviat will expand and will no longer be limited to the 12 Imami Shiism but can be expanded and can promote its meaning in all religions."

What is very interesting in Mr. Mesbah’s address to the Mahdaviat convention is his note about *globalization* and how this relates to Mahdaviat. This definitely separates Mesbah from what has been the Medieval focus of many Ayatollahs in the high echelons of IRI including Meshkini, Jannati, etc.

Some wonder if Mesbah’s focus on Mahdaviat at the expense of de-emphasizing the *Islamic* element is similar to Babi movement at the end of Qajar dynasty in Iran, which gave rise to the Baha’i Religion. The reality is that this movement is *not* much of an opposition movement the way it was with Babi’s or even the Forghan in the first years of the 1979 Revolution. This is a millenarianism of those who are already partially ruling Iran, the same way the Stalin and Hitler’s millenarianism subdued their rivals in Soviet Union and Nazi Germany. So its internationalism and de-emphasizing its national or Islamic elements is to make it acceptable the way Comintern tried to be accepted internationally. So this is why it tries to appeal to globalization supporters in its own twisted way, pseudo-Modern way.

But, what separates Utopia of all millenarianists from real scientific analysis of the future is that they are looking to find the past in the future, whether they call it by religious or non-religious expressions. The story of millenarianism and despotic systems based on it is as old as the human civilization and neither started with Islam and Shi’a nor will it end with it.

What is interesting about the new rise of millenarianism in Islamic Republic is that this regime did not take this route, which could be a possible route at the beginning, and resorted to some pragmatist approach very soon after the success of Revolution, because of the war with Iraq, and continued on the pragmatic path long after the war because of fear of the external threat.

Khatami’s reducing the external threat for IRI by talking reform, actually helped the millenarianists to take heart to take reign though *belatedly* in the last presidential election, and he is still effective in reducing the foreign threat for the regime. This belatedness is best expressed by Mesbah when he calls the 16 years of the past pragmatist approach that needs to be undone in 16 more years into the future, and of course if he did not want to avoid offending Ayatollah Khamenei, I am sure he would use a different figure than 16 to reach the start of Iran-Iraq War. So IRI is doing what other similar millenarianists regimes like the Soviet Union, did at the beginning, and not at the end!

But doing it at the end shows the hypocrisy of such Messiah's so quickly that it will be very short-lived. So even if the terms like IslamoFascism or IslamoCommunism can be applied to the IRI regime in its final years, this should be done with an understanding that such a millenarianists regime cannot last long in the period of fall of the regime, regardless of how much its advocates want to show themselves like the powerful generals of a new revolutionary regime backed by popular support, which they no longer command.

Although the Iran’s millenarianists started their new offensive in Iran with a bang when pushing Ahmadinejad to the forefront as president, they are now working very *quietly* to take over various institutions of power in Iran including the Assembly of Experts and not having enough cadres, they are recruiting from the rank and file of 2nd Khordad Islamist Reformists, while the remaining leaders of the same 2nd Khordad are more going to bed with the *pragmatist* Rafsanjani.

The end of Islamic Republic of Iran has started for some time [http://www.ghandchi.com/448-aghazepayanEng.htm]. Resorting to millenarianism in the final episode is not a sign of hope, rather it is a sign of despair for the leaders of Islamic Republic in the pendulum of pragmatism and fundamentalism. The solution for Iran’s future is not in any version of Islamism, rather it is in ending its rule in Iran and starting a futuristic secular democracy which can help Iran to blossom in this age of globalization.

Mahdaviat is not a solution on par with globalization, rather it is the a retrogression to the past for those who cannot see that pseudo-promises of social justice with phraseology of 1400 years ago cannot solve the problems of humanity in this age. Even the return to the 19th Centruy nationalist and leftist solutions of the last two centuries are calls to repeat the same solutions that were not even suitable for the 20th Century and have long been outmoded. The answer for the yearning for social justice in the 21st Century cannot be found in the old paradigms of the past [http://www.ghandchi.com/07-New_Paradigms.htm] and can only be found thru search for new solutions commensurable with the new global economy [http://www.ghandchi.com/427-AlternativeIncomeEng.htm].

It is understandable that one wishes to take solace in easily available solutions of the past as the panacea of the pains of today but unfortunately the comfort will be short-lived and the consolation will not make a difference in the real life which will experience defeat of such solutions, as I wrote about reality of Ahmadinejad’s promises in the first days of his government [http://www.ghandchi.com/340-UtopianismEng.htm].
Hoping for a Federal, Democratic, and Secular Futurist Republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.iranscope.com
November 1, 2006



Text in Persian
http://www.ghandchi.com/458-Mahdaviat.htm