يک اشتباه اساسی در استراتژی جنبش حقوق مدنی ايران
http://www.ghandchi.com/586-madaniat.htm
يک اشتباه اساسی در استراتژی جنبش حقوق مدنی ايران
سام قندچی
دو هفته پيش مطلبی نوشتم و سعی کردم برخی اشتباهات در رهبری تظاهرات اخير در ايران را ياد آور شوم اما از نوشتن درباره موضوع استراتژی جنبش سياسی اخير و کلاً جنبش مدنی ايران پرهيز کردم و نوشتم که ترجيح ميدهم آنان که از نزديک دست در آتش دارند در آن مورد بنويسند (1).
برخی دوستان متذکر شدند که منظورم در مقاله مورد اشاره در بالا نا روشن است و به همين علت در اين جا چند نکته را يادآور می شوم.
جنبش مدنی و سياسی ايران در 28 سال گذشته عمدتاً روش مبارزه بدون خشونت و فعاليت های مسالمت آميز را برگزيده است و اساساً در هدف خود اصلاحات را مدنظر داشته است و نه انقلاب. در نوشتار ديگری نظرم را در باره اصلاحات يا انقلاب مفصلاً توضيح دادم و اينجا هدف بحثم نيست (2).
همچنين نه تنها اختلافی با گزينش مبارزه بدون خشونت و فعاليتهای مسالمت آميز در استراتژي هم جنبش مدنی و هم جنبش سياسی ايران ندارم بلکه هميشه مدافع اين گزينش بوده ام (3).
بنظرم اشتباه اساسی در استراتژي هم جنبش مدني و هم جنبش سياسي ايران اين موضوع بوده است که تصور شده است مسالمت آميز بودن و عدم خشونت به اين معني است که جنبش بايدهميشه تدافعی عمل کند.
اين اشتباه باعث شده است که مرتب رژيم آن حقوق اجتماعي و سياسي را هم که مردم دارند هر از چند گاهي حذف ميکند و کل جنبش هم مشغول بازپس گرفتن آخرين حقوق تضييق شده ميشود. گوئي بعد از 28 سال هنوز خواستهاي ما به دور زدن يک دايره شوم شباهت يافته است. مثلاً مبارزه فصلی رژيم با بدحجابي يک نمونه از استراتژی رژيم است. انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها کمي بعد از بهمن 57 و اقدامات متناوب شوراي انقلاب فرهنگي و امثالهم در همه اين سالها دايره هاي شوم تکراري هستند که بازهم نشان دهنده استراتژی جمهوری اسلامي ميباشند.
آخرين سخنراني آيت الله خامنه اي در همين چند روز پيش، درباره بيرون کردن علوم انساني از دانشگاه ها نمونه خوب ديگری از همين استراتژي رژيم است. جمهوري اسلامي از همان روز اول با تجاوز به عرصه دانشگاه ها که بحش پرقدرتی از عرصه سکولار در جامعه ايران بود و نميشد آن را به راحتي نظير حکومت طالبان در افغانستان نابود کرد، روش ديگري برگزيد. يعني نماز جمعه را به دانشگاه تهران آورد. از ابتدا هم جنبش سياسي سکولار آگاه نبود و جلوي اين اقدام جمهوري اسلامي نايستاد و بعد ها هم که فقدان احزاب سکولار قوي در جامعه باعث شد همان گروه هاي سکولار سياسي محدود هم به راحتي توسط رژيم از ميان برداشته شدند. در نتيجه رژيم فقط با نهادهاي قوي سکولار بازمانده از گذشته نظير مدارس و دانشگاه ها روبرو بود. انقلاب فرهنگي اولين و آخرين ترفند رژيم براي خنثي کردن اين نهادهای سکولار نبود و متناوباً تعدي ها و عقب نشيني هاي تازه اي به نهادها سکولار کرده است و همين چند ماه پيش دفن شهيد در دانشگاه ها با وجود مقاومت شديد دانشجويان دانشگاه اميرکبير، با همين هدف انجام گرفت.
در نتيجه اگر توجه کنيم مرتب جنبش مدني و سياسي ما در حال دفاع بوده است و رژيم نيز خوب ميداند از اين استراتژي جنبش چگونه بهره برداري کند. جنبش زنان و مسأله حجاب هم نمونه هاي زيادي از همين مسأله را نشان ميدهد. بجاي آنکه به جزئيات اين جنبش ها بپردازم که کنشگران داخل کشور خيلي بهتر از من ميتوانند بررسی کنند، اينجا موضوع کلي استراتژِی تدافعی مد نظرم است.
مثلاً به يک جنبش موفق احقاق حقوق مدنی در جهان که به رهبري مارتين لوترکينگ در آمريکا انجام شد نگاهي بيافکنيم. در آن زمان در ايالت هاي جنوبي آمريکا مثلاً سياه پوستان حق نداشتند که در قسمت سفيد پوستان در اتوبوس بنشينند يا حتي در شهر واشنگتن پايتخت آمريکا سياه پوستان نميتوانستند از دست شوئي هاي عمومی سفيد پوستان استفاده کنند. حالا خانم روزا پارک که سمبل جنبش مبارزه براي حقوق مدني در آمريکا شد، دقيقاً با رفتن به قسمت سفيد پوستان در اتوبوس اقدامی کرد عير تدافعي اما اقدام وی خشونت آميز هم نبود گرچه واکنش دولت به آن حرکت تهاجمی بدون خشونت جنبش مدنی اتفاقاً حشونت بار بود و در تمام دوران مبارزات مارتين لوترکينگ هم واکنش خشونت آميز دولت ادامه داشت و فيلمهاي حملات پليس به اين جنبش هنوز وجود دارد.
در نتيجه حتي در کشور متمدن و پيشرفته اي مثل آمريکا با قانون اساسي اي که حقوق بشر را اساساً به رسميت ميشناخت جنبش بدون خشونت براي حقوق مدنی وقتي اقدامات عملي براي احقاق حقوق خود ميکرد با خشونت مجبور بود روبرو شود. به عبارت ديگر اينکه پليس خشونت اعمال کند نبايد باعث سرزنش جنبش مسالمت آميز و رهبران آن شود. نه بايد از چنان حملات رژيم نتيجه گرفت که به جنبش مسلحانه روشنفکران جدا از مردم رو آوريم و نه آنکه بايد تصور نمود که از اقدامات تهاجمی مسالمت آميز دست برداريم و فقط کارهاي تدافعي را مشروع بدانيم.
برخي از لابي گران جمهوری اسلامي در خارج که در دو سه ماه اخير قدری به مبارزه با رژيم پرداختند و هوادار جنبش سبز خود را اعلام کردند و هنوز هم تا حدي خود را هوادار جنبش سبز مينامند بعد از تأييد دولت احمدی نژاد در مجلس از همين حالا دارند آقاي موسوي را بخاطر ادامه تظاهرات ها محکوم ميکنند. آنها ميگويند که جنبش بايستي به نوشتن و مطالعه و غيره رو مياورده است و آقاي موسوي را بخاطر تلفات ناشي از خشونت رژيم، مورد سرزنش قرار ميدهند. البته من نيز نقد خود را از آقاي موسوي به دليلي صدو هشتاد درجه متضاد با نظر اين لابي گران دارم . نقدم اين بود که آقاي موسوی نظير بني صدر خيلي اين دست و ان دست کرد بجاي آنکه همان روزهاي اول تظاهرات از جمعيت بخواهد که به زندان اوين بروند و زندانيان را آزاد کنند و نکات ديگری را هم ياد آور شدم که مفصلاً در نوشتار ديگري بر شمرده ام (1).
به عبارت ديگر بخاطر اعمال خشونت از سوي نيروهاي سرکوبگر رژيم، نه آنکه بايد جنبش مسالمت آميز را تعطيل کرد و بسوي مبارزه مسلحانه روشنفکران جدا از مردم رفت (3) و نه آنکه بايد مبارزان مدني را سرزنش کرد که چرا کشته داده اند. موضوع داشتن استراتژي درست است و با وجود دوست نداشتن تکرار عبارت کليشه اي هزينه دادن، بايد بگويم که بهترين استراتژي هم بدون هزينه نخواهد بود.
آنچه استراتژي درست جنبش حقوق مدني در آمريکا بود اين بود که فقط يک جنبش تدافعي نبود و کسب خواستهاي خود را به روشني در هر قدم پياده ميکرد و حرکات تهاجمی بدون خشونت نظير اقدام خانم روزا پارک در نشستن در محل مخصوص سياهان در اتوبوس را نه تنها مورد حمايـت قرار ميداد بلکه آن را سرمشق مبارزه مسالمت آميز خود اعلام ميکرد.
کار خانم روزاپارک وقتي به قسمت سفيد پوستان در اتوبوس ميرود اهميتش در همين است وگرنه اگر کسي به او ميگفت که اين اقدام وي باعث خشونت شده است و بهتر است که برود و مقاله در مجلات درباره تساوي حقوق سياهان و سفيدان بنويسد در واقع چنان کسي معني مبارزه بدون خشونت را نفهميده است. درست است که مبارزه به اشکال مختلف انجام ميشود و نوشتن در روزنامه ها و مجلات هم يک شکل فعاليت است ولي نبايد اين موضوع باعث شود که درکمان از مبارزه بدون خشونت بشود استراتژي هميشه تدافعي، که اشتباه بسيار بزرگي است. حتي نوشتن هم در روزنامه ها و مجلات و سايت ها اگر فقط هميشه حالت تدافعي داشته باشد را نميشود به آن مبارزه واقعي احقاق حقوق مدنی، حتي در عرصه قلم، تلقی کرد، وگرنه نحوه فعاليت همه لابي گران جمهوری اسلامي در اين سالها را بايد ستراتژي جنبش فرض کنيم و نه رژيم.
جنبش مسالمت آميز و بدون خشونت با استراتژی هميشه تدافعي نخواهد توانست به خواستهاي خود برسد و نه تنها در 28 سال گذشته بلکه حتي اگر دويست و هشتاد سال ديگر هم اينگونه فعاليت کنيم هنوز ممکن است زنان فعال اين جنبش حتي خودشان هم نتوانند حجاب را کنار بزنند اليته منظورم آنهايی است که خود هيچ علاقه اي شخصاً به پوشيدن حجاب ندارند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پانزدهم شهريور 1388
Sept 6, 2009
پانويس ها:
1. http://tinyurl.com/nkr9s8
2. http://tinyurl.com/mclcnr
3. http://tinyurl.com/q6uwbd
http://www.ghandchi.com/586-madaniat.htm
يک اشتباه اساسی در استراتژی جنبش حقوق مدنی ايران
سام قندچی
دو هفته پيش مطلبی نوشتم و سعی کردم برخی اشتباهات در رهبری تظاهرات اخير در ايران را ياد آور شوم اما از نوشتن درباره موضوع استراتژی جنبش سياسی اخير و کلاً جنبش مدنی ايران پرهيز کردم و نوشتم که ترجيح ميدهم آنان که از نزديک دست در آتش دارند در آن مورد بنويسند (1).
برخی دوستان متذکر شدند که منظورم در مقاله مورد اشاره در بالا نا روشن است و به همين علت در اين جا چند نکته را يادآور می شوم.
جنبش مدنی و سياسی ايران در 28 سال گذشته عمدتاً روش مبارزه بدون خشونت و فعاليت های مسالمت آميز را برگزيده است و اساساً در هدف خود اصلاحات را مدنظر داشته است و نه انقلاب. در نوشتار ديگری نظرم را در باره اصلاحات يا انقلاب مفصلاً توضيح دادم و اينجا هدف بحثم نيست (2).
همچنين نه تنها اختلافی با گزينش مبارزه بدون خشونت و فعاليتهای مسالمت آميز در استراتژي هم جنبش مدنی و هم جنبش سياسی ايران ندارم بلکه هميشه مدافع اين گزينش بوده ام (3).
بنظرم اشتباه اساسی در استراتژي هم جنبش مدني و هم جنبش سياسي ايران اين موضوع بوده است که تصور شده است مسالمت آميز بودن و عدم خشونت به اين معني است که جنبش بايدهميشه تدافعی عمل کند.
اين اشتباه باعث شده است که مرتب رژيم آن حقوق اجتماعي و سياسي را هم که مردم دارند هر از چند گاهي حذف ميکند و کل جنبش هم مشغول بازپس گرفتن آخرين حقوق تضييق شده ميشود. گوئي بعد از 28 سال هنوز خواستهاي ما به دور زدن يک دايره شوم شباهت يافته است. مثلاً مبارزه فصلی رژيم با بدحجابي يک نمونه از استراتژی رژيم است. انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها کمي بعد از بهمن 57 و اقدامات متناوب شوراي انقلاب فرهنگي و امثالهم در همه اين سالها دايره هاي شوم تکراري هستند که بازهم نشان دهنده استراتژی جمهوری اسلامي ميباشند.
آخرين سخنراني آيت الله خامنه اي در همين چند روز پيش، درباره بيرون کردن علوم انساني از دانشگاه ها نمونه خوب ديگری از همين استراتژي رژيم است. جمهوري اسلامي از همان روز اول با تجاوز به عرصه دانشگاه ها که بحش پرقدرتی از عرصه سکولار در جامعه ايران بود و نميشد آن را به راحتي نظير حکومت طالبان در افغانستان نابود کرد، روش ديگري برگزيد. يعني نماز جمعه را به دانشگاه تهران آورد. از ابتدا هم جنبش سياسي سکولار آگاه نبود و جلوي اين اقدام جمهوري اسلامي نايستاد و بعد ها هم که فقدان احزاب سکولار قوي در جامعه باعث شد همان گروه هاي سکولار سياسي محدود هم به راحتي توسط رژيم از ميان برداشته شدند. در نتيجه رژيم فقط با نهادهاي قوي سکولار بازمانده از گذشته نظير مدارس و دانشگاه ها روبرو بود. انقلاب فرهنگي اولين و آخرين ترفند رژيم براي خنثي کردن اين نهادهای سکولار نبود و متناوباً تعدي ها و عقب نشيني هاي تازه اي به نهادها سکولار کرده است و همين چند ماه پيش دفن شهيد در دانشگاه ها با وجود مقاومت شديد دانشجويان دانشگاه اميرکبير، با همين هدف انجام گرفت.
در نتيجه اگر توجه کنيم مرتب جنبش مدني و سياسي ما در حال دفاع بوده است و رژيم نيز خوب ميداند از اين استراتژي جنبش چگونه بهره برداري کند. جنبش زنان و مسأله حجاب هم نمونه هاي زيادي از همين مسأله را نشان ميدهد. بجاي آنکه به جزئيات اين جنبش ها بپردازم که کنشگران داخل کشور خيلي بهتر از من ميتوانند بررسی کنند، اينجا موضوع کلي استراتژِی تدافعی مد نظرم است.
مثلاً به يک جنبش موفق احقاق حقوق مدنی در جهان که به رهبري مارتين لوترکينگ در آمريکا انجام شد نگاهي بيافکنيم. در آن زمان در ايالت هاي جنوبي آمريکا مثلاً سياه پوستان حق نداشتند که در قسمت سفيد پوستان در اتوبوس بنشينند يا حتي در شهر واشنگتن پايتخت آمريکا سياه پوستان نميتوانستند از دست شوئي هاي عمومی سفيد پوستان استفاده کنند. حالا خانم روزا پارک که سمبل جنبش مبارزه براي حقوق مدني در آمريکا شد، دقيقاً با رفتن به قسمت سفيد پوستان در اتوبوس اقدامی کرد عير تدافعي اما اقدام وی خشونت آميز هم نبود گرچه واکنش دولت به آن حرکت تهاجمی بدون خشونت جنبش مدنی اتفاقاً حشونت بار بود و در تمام دوران مبارزات مارتين لوترکينگ هم واکنش خشونت آميز دولت ادامه داشت و فيلمهاي حملات پليس به اين جنبش هنوز وجود دارد.
در نتيجه حتي در کشور متمدن و پيشرفته اي مثل آمريکا با قانون اساسي اي که حقوق بشر را اساساً به رسميت ميشناخت جنبش بدون خشونت براي حقوق مدنی وقتي اقدامات عملي براي احقاق حقوق خود ميکرد با خشونت مجبور بود روبرو شود. به عبارت ديگر اينکه پليس خشونت اعمال کند نبايد باعث سرزنش جنبش مسالمت آميز و رهبران آن شود. نه بايد از چنان حملات رژيم نتيجه گرفت که به جنبش مسلحانه روشنفکران جدا از مردم رو آوريم و نه آنکه بايد تصور نمود که از اقدامات تهاجمی مسالمت آميز دست برداريم و فقط کارهاي تدافعي را مشروع بدانيم.
برخي از لابي گران جمهوری اسلامي در خارج که در دو سه ماه اخير قدری به مبارزه با رژيم پرداختند و هوادار جنبش سبز خود را اعلام کردند و هنوز هم تا حدي خود را هوادار جنبش سبز مينامند بعد از تأييد دولت احمدی نژاد در مجلس از همين حالا دارند آقاي موسوي را بخاطر ادامه تظاهرات ها محکوم ميکنند. آنها ميگويند که جنبش بايستي به نوشتن و مطالعه و غيره رو مياورده است و آقاي موسوي را بخاطر تلفات ناشي از خشونت رژيم، مورد سرزنش قرار ميدهند. البته من نيز نقد خود را از آقاي موسوي به دليلي صدو هشتاد درجه متضاد با نظر اين لابي گران دارم . نقدم اين بود که آقاي موسوی نظير بني صدر خيلي اين دست و ان دست کرد بجاي آنکه همان روزهاي اول تظاهرات از جمعيت بخواهد که به زندان اوين بروند و زندانيان را آزاد کنند و نکات ديگری را هم ياد آور شدم که مفصلاً در نوشتار ديگري بر شمرده ام (1).
به عبارت ديگر بخاطر اعمال خشونت از سوي نيروهاي سرکوبگر رژيم، نه آنکه بايد جنبش مسالمت آميز را تعطيل کرد و بسوي مبارزه مسلحانه روشنفکران جدا از مردم رفت (3) و نه آنکه بايد مبارزان مدني را سرزنش کرد که چرا کشته داده اند. موضوع داشتن استراتژي درست است و با وجود دوست نداشتن تکرار عبارت کليشه اي هزينه دادن، بايد بگويم که بهترين استراتژي هم بدون هزينه نخواهد بود.
آنچه استراتژي درست جنبش حقوق مدني در آمريکا بود اين بود که فقط يک جنبش تدافعي نبود و کسب خواستهاي خود را به روشني در هر قدم پياده ميکرد و حرکات تهاجمی بدون خشونت نظير اقدام خانم روزا پارک در نشستن در محل مخصوص سياهان در اتوبوس را نه تنها مورد حمايـت قرار ميداد بلکه آن را سرمشق مبارزه مسالمت آميز خود اعلام ميکرد.
کار خانم روزاپارک وقتي به قسمت سفيد پوستان در اتوبوس ميرود اهميتش در همين است وگرنه اگر کسي به او ميگفت که اين اقدام وي باعث خشونت شده است و بهتر است که برود و مقاله در مجلات درباره تساوي حقوق سياهان و سفيدان بنويسد در واقع چنان کسي معني مبارزه بدون خشونت را نفهميده است. درست است که مبارزه به اشکال مختلف انجام ميشود و نوشتن در روزنامه ها و مجلات هم يک شکل فعاليت است ولي نبايد اين موضوع باعث شود که درکمان از مبارزه بدون خشونت بشود استراتژي هميشه تدافعي، که اشتباه بسيار بزرگي است. حتي نوشتن هم در روزنامه ها و مجلات و سايت ها اگر فقط هميشه حالت تدافعي داشته باشد را نميشود به آن مبارزه واقعي احقاق حقوق مدنی، حتي در عرصه قلم، تلقی کرد، وگرنه نحوه فعاليت همه لابي گران جمهوری اسلامي در اين سالها را بايد ستراتژي جنبش فرض کنيم و نه رژيم.
جنبش مسالمت آميز و بدون خشونت با استراتژی هميشه تدافعي نخواهد توانست به خواستهاي خود برسد و نه تنها در 28 سال گذشته بلکه حتي اگر دويست و هشتاد سال ديگر هم اينگونه فعاليت کنيم هنوز ممکن است زنان فعال اين جنبش حتي خودشان هم نتوانند حجاب را کنار بزنند اليته منظورم آنهايی است که خود هيچ علاقه اي شخصاً به پوشيدن حجاب ندارند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پانزدهم شهريور 1388
Sept 6, 2009
پانويس ها:
1. http://tinyurl.com/nkr9s8
2. http://tinyurl.com/mclcnr
3. http://tinyurl.com/q6uwbd