اپوزيسيون: نياز ايران به دولت مدرن
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/712-iran-needs-modern-state.htm
مقاله زير بحثی است در مورد حمايت اپوزيسيون جديد ايران از تکامل دولت مدرن در ايران. در واقع هم رهبری کنونی جمهوری اسلامی و هم نيروهای قديمی اپوزيسيون نظير چپ سنتی همچنان در پی دولت ايدئولوژيک مورد نظر خود هستند در صورتيکه مخالفان در ايران سالهاست که به دنبال هيچ مدينه فاضله ای نيستند.
به اميد جمهوری آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوم شهريور ماه 1391
August 23, 2012
مقاله ضميمه:
مخالفان در ايران کيستند و چه می خواهند؟
بلاگ فراديد
http://ir.voanews.com/content/blog/1476810.html
تصور نميکنم حتی در رهبری جمهوری اسلامی کسی معتقد باشد که «در ايران ما مخالف نداريم» در نتيجه سؤال خوبی است که بپرسيم مخالفان در ايران چه می خواهند. در غرب نه تنها وجود مخالفان واقعيتی پذيرفته شده است بلکه هنگاميکه رهبران غربی سفر رسمی می کنند در کشور ميزبان ممکن است با رهبر حزب مخالف نيز ديدار کنند.
جمهوری اسلامی مخالفان را معمولاً خرابکار و امثالهم معرفی می کند و حتی تلاش می کند که آنها را وادار به اعترافات تلويزيونی کند که گويی عامل يک دولت خارجی يا يک حزب تروريست هستند.
اما خود رژيم هم ميداند که اکثريت قريب به اتفاق مخالفان در ايران حتی سياسی هم نيستند و فقط يک چيز می خواهند و آنهم امکان زندگی عادی است، آنچه در آمريکا و اروپا کسی قرار نيست برايش حتی هزينه ای بدهد.
منظورم در اينجا مخالفت با سياسی بودن و داشتن احزاب نيست که اتفاقًا لازمه رشد و بقا دموکراسی در جامعه مدرن است اما موضوع اين است که واقعيت اکثريت قريب به اتفاق مخالفان در ايران اينچنين نيست و نه از برنامه سياسی خاصی حمايت می کنند و نه به حزب معينی تعلق دارند.
دولت های مدرن قرار است داوری مناسبات مردم در جامعه مدنی را به عهده داشته باشند و نه آنکه خود يک طرف دعوا در مناسبات مردم باشند. واضح است که اگر حالت دوم باشد، فرد است که در برابر قدرت دولت خرد و ذليل می شود.
همه تلاشهايی که برای جدا کردن عرصه های قانونگذاری، اجرای قوانين و قضاوت در جوامع مدرن شده است برای اطمينان حاصل کردن از همين نقش داوری بی طرف دولت است.
در ايران مجلس وجود دارد، قوه قضاييه از آن جدا است و قوه مجريه هم دو قوه ديگر را به رسميت می شناسد اما هدف که نقش داوری دولت در مناسبات مردم است گم شده است و اين هر سه قوه گويی بجای داوری بی طرفانه بين مردم هرکدام به نوعی با مردم مقابله می کنند.
مثلاً به نسبتی که کارگران يا زنان در جامعه بتوانند حقوق بيشتری برای خود به دست آورند به همان نسبت آن حقوق در قوانين کشور بايد انعکاس پيدا کند اما وقتی دولت داور جامعه مدنی نيست هر تلاش مدنی برای تغيير در روابط کارگر و کارفرما يا روابط زن و مرد را دولت خود سد می کند و به يک طرف دعوا تبديل می شود.
مخالفان در ايران وقتی می گويند که در آرزوی زندگی عادی هستند و کشورهای غربی را مثال می آورند منظورشان همين واقعيت ساده است که در غرب، عرف موجود است. کسی قرار نيست منتظر ظهور مدينه فاضله ای باشد تا حقوق خود را درخواست کند يا خواستار تغيير در دوکفه ترازو در عرصه های افتصادی، اجتماعی و سياسی شود.
وقتی دولت در کشمکش های فردی و اجتماعی داوری بی طرف باشد قرار نيست نه معجزه ای کند و نه از خود راه حلی ارائه دهد. فقط يک داور مسابقه اجتماعی در جامعه مدنی است. مخالفان فقط همين را از دولت در ايران می خواهند.
مردم ايران در ۳۰ سال گذشته برای چنين خواست بسيار ساده بيشترين تلاش خود را کرده اند و نه به دنبال نظام سازی تازه بوده اند و نه خواستار انقلابی کبير. اما به اين خواست ساده شهروندان که داوری بی طرفانه است، دولت ايران تن نمی دهد.
همه بهار عربی نيز درخواستی مشابه را دنبال می کند و در پی اعتدال و عدم تصميم گيری دولت برای زندگی مردم است. نميخواهند دولت، خود طرفی در مناسبات انسانها باشد اما جمهوری اسلامی می خواهد دولت مورد نظر بهار عربی را نيز به رژيمی بدل کند که برای مردم امر و نهی کند، آنچه دليل اوليه خيزش مردم در مخالفت با آن رژيم های ديکتاتور بود.
مسابقه ای نيز بين دولت ايران و دولت های غربی در ذهن رهبران جمهوری اسلامی وجود دارد که گويی ميخواهند ثابت کنند کداميک از آنها با فضيلت تر و سرمشقی برای بهار عربی است!
انتظار مردم از رهبرانشان در غرب اين نيست که فرشته باشند، ولی انتظارشان اين است که داوران بی طرفی در مناسبات مردم با يکديگر باشند. از اين منظر بهترين قانون اساسی آن است که اگر در رأس دولت عفريت هم بنشيند هنوز نتواند دموکراسی را در جامعه برچيند. به عبارت ديگر معيار، فضيلت بالای دولتيان نيست، بلکه حقوق به رسميت شناخته شده مردم است.
کسی در دموکراسی های غربی فکر نميکند که اين کشورها بهشت برين هستند و در آنها فرشتگان حکومت می کنند و کسی هم توهم چنين انتظاراتی را ندارد. آنچه مخالفان در ايران می خواهند نيز به همين شکل است که مردم بتوانند زندگی شان را بکنند بدون آنکه هر روز دولت با آنها کار داشته باشد و بلندی دامن و کراواتشان را اندازه بگيرد. فقط می خواهند که دولت در مناسبات بين شهروندان داوریِ بيطرفانه اعمال کند. مردم هر گلی به سر خود بزنند را خود زده اند. کسی هم برنامه ای برای ساختن دولتی که قرار باشد کشور را بهشت کند، در دست ندارد.
جالب است که مخالفان در غرب مخالفتشان با دولت هنگامی است که دولت برنامه ای را به پيش برده، که مورد مخالفت آنهاست، وگرنه مخالفتشان به اين دليل نيست که چرا دولت آنها را بسوی بهشت رهنمون نميشود. قرار نيست دولت چنين کاری کند و کسی هم از دولت چنين کاری نخواسته است. هر سه قوه دولت نقش داور در جامعه را دارند و نه ناجی.
گروه های ايدئولوژيک و مذهبی می توانند هرجه دلشان بخواهد آرزو و برنامه برای کشور خود، و جهان ارائه دهند، اما دولت را با اين حرفها کاری نيست. خوشبختانه اکثريت قريب به اتفاق مخالفان ايران نيز ديگر به دنبال طرح های مدينه فاضله نيستند، و اين موضوعی است که دولت ايران از درک آن عاجز است، و اپوزيسيون را نظير خود، ايدئولوژيک تلقی می کند.
مخالفان دنبال قابله ای برای دنيايی نوين نيستند بلکه می خواهند با عقل و درايت خود زندگی کنند و دولت در زندگی شان دخالت نکند و وقتی با هم اختلاف دارند فقط داوری بيطرف باشد. آيا اين انتظار زيادی است؟
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/712-iran-needs-modern-state.htm
مقاله زير بحثی است در مورد حمايت اپوزيسيون جديد ايران از تکامل دولت مدرن در ايران. در واقع هم رهبری کنونی جمهوری اسلامی و هم نيروهای قديمی اپوزيسيون نظير چپ سنتی همچنان در پی دولت ايدئولوژيک مورد نظر خود هستند در صورتيکه مخالفان در ايران سالهاست که به دنبال هيچ مدينه فاضله ای نيستند.
به اميد جمهوری آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوم شهريور ماه 1391
August 23, 2012
مقاله ضميمه:
مخالفان در ايران کيستند و چه می خواهند؟
بلاگ فراديد
http://ir.voanews.com/content/blog/1476810.html
تصور نميکنم حتی در رهبری جمهوری اسلامی کسی معتقد باشد که «در ايران ما مخالف نداريم» در نتيجه سؤال خوبی است که بپرسيم مخالفان در ايران چه می خواهند. در غرب نه تنها وجود مخالفان واقعيتی پذيرفته شده است بلکه هنگاميکه رهبران غربی سفر رسمی می کنند در کشور ميزبان ممکن است با رهبر حزب مخالف نيز ديدار کنند.
جمهوری اسلامی مخالفان را معمولاً خرابکار و امثالهم معرفی می کند و حتی تلاش می کند که آنها را وادار به اعترافات تلويزيونی کند که گويی عامل يک دولت خارجی يا يک حزب تروريست هستند.
اما خود رژيم هم ميداند که اکثريت قريب به اتفاق مخالفان در ايران حتی سياسی هم نيستند و فقط يک چيز می خواهند و آنهم امکان زندگی عادی است، آنچه در آمريکا و اروپا کسی قرار نيست برايش حتی هزينه ای بدهد.
منظورم در اينجا مخالفت با سياسی بودن و داشتن احزاب نيست که اتفاقًا لازمه رشد و بقا دموکراسی در جامعه مدرن است اما موضوع اين است که واقعيت اکثريت قريب به اتفاق مخالفان در ايران اينچنين نيست و نه از برنامه سياسی خاصی حمايت می کنند و نه به حزب معينی تعلق دارند.
دولت های مدرن قرار است داوری مناسبات مردم در جامعه مدنی را به عهده داشته باشند و نه آنکه خود يک طرف دعوا در مناسبات مردم باشند. واضح است که اگر حالت دوم باشد، فرد است که در برابر قدرت دولت خرد و ذليل می شود.
همه تلاشهايی که برای جدا کردن عرصه های قانونگذاری، اجرای قوانين و قضاوت در جوامع مدرن شده است برای اطمينان حاصل کردن از همين نقش داوری بی طرف دولت است.
در ايران مجلس وجود دارد، قوه قضاييه از آن جدا است و قوه مجريه هم دو قوه ديگر را به رسميت می شناسد اما هدف که نقش داوری دولت در مناسبات مردم است گم شده است و اين هر سه قوه گويی بجای داوری بی طرفانه بين مردم هرکدام به نوعی با مردم مقابله می کنند.
مثلاً به نسبتی که کارگران يا زنان در جامعه بتوانند حقوق بيشتری برای خود به دست آورند به همان نسبت آن حقوق در قوانين کشور بايد انعکاس پيدا کند اما وقتی دولت داور جامعه مدنی نيست هر تلاش مدنی برای تغيير در روابط کارگر و کارفرما يا روابط زن و مرد را دولت خود سد می کند و به يک طرف دعوا تبديل می شود.
مخالفان در ايران وقتی می گويند که در آرزوی زندگی عادی هستند و کشورهای غربی را مثال می آورند منظورشان همين واقعيت ساده است که در غرب، عرف موجود است. کسی قرار نيست منتظر ظهور مدينه فاضله ای باشد تا حقوق خود را درخواست کند يا خواستار تغيير در دوکفه ترازو در عرصه های افتصادی، اجتماعی و سياسی شود.
وقتی دولت در کشمکش های فردی و اجتماعی داوری بی طرف باشد قرار نيست نه معجزه ای کند و نه از خود راه حلی ارائه دهد. فقط يک داور مسابقه اجتماعی در جامعه مدنی است. مخالفان فقط همين را از دولت در ايران می خواهند.
مردم ايران در ۳۰ سال گذشته برای چنين خواست بسيار ساده بيشترين تلاش خود را کرده اند و نه به دنبال نظام سازی تازه بوده اند و نه خواستار انقلابی کبير. اما به اين خواست ساده شهروندان که داوری بی طرفانه است، دولت ايران تن نمی دهد.
همه بهار عربی نيز درخواستی مشابه را دنبال می کند و در پی اعتدال و عدم تصميم گيری دولت برای زندگی مردم است. نميخواهند دولت، خود طرفی در مناسبات انسانها باشد اما جمهوری اسلامی می خواهد دولت مورد نظر بهار عربی را نيز به رژيمی بدل کند که برای مردم امر و نهی کند، آنچه دليل اوليه خيزش مردم در مخالفت با آن رژيم های ديکتاتور بود.
مسابقه ای نيز بين دولت ايران و دولت های غربی در ذهن رهبران جمهوری اسلامی وجود دارد که گويی ميخواهند ثابت کنند کداميک از آنها با فضيلت تر و سرمشقی برای بهار عربی است!
انتظار مردم از رهبرانشان در غرب اين نيست که فرشته باشند، ولی انتظارشان اين است که داوران بی طرفی در مناسبات مردم با يکديگر باشند. از اين منظر بهترين قانون اساسی آن است که اگر در رأس دولت عفريت هم بنشيند هنوز نتواند دموکراسی را در جامعه برچيند. به عبارت ديگر معيار، فضيلت بالای دولتيان نيست، بلکه حقوق به رسميت شناخته شده مردم است.
کسی در دموکراسی های غربی فکر نميکند که اين کشورها بهشت برين هستند و در آنها فرشتگان حکومت می کنند و کسی هم توهم چنين انتظاراتی را ندارد. آنچه مخالفان در ايران می خواهند نيز به همين شکل است که مردم بتوانند زندگی شان را بکنند بدون آنکه هر روز دولت با آنها کار داشته باشد و بلندی دامن و کراواتشان را اندازه بگيرد. فقط می خواهند که دولت در مناسبات بين شهروندان داوریِ بيطرفانه اعمال کند. مردم هر گلی به سر خود بزنند را خود زده اند. کسی هم برنامه ای برای ساختن دولتی که قرار باشد کشور را بهشت کند، در دست ندارد.
جالب است که مخالفان در غرب مخالفتشان با دولت هنگامی است که دولت برنامه ای را به پيش برده، که مورد مخالفت آنهاست، وگرنه مخالفتشان به اين دليل نيست که چرا دولت آنها را بسوی بهشت رهنمون نميشود. قرار نيست دولت چنين کاری کند و کسی هم از دولت چنين کاری نخواسته است. هر سه قوه دولت نقش داور در جامعه را دارند و نه ناجی.
گروه های ايدئولوژيک و مذهبی می توانند هرجه دلشان بخواهد آرزو و برنامه برای کشور خود، و جهان ارائه دهند، اما دولت را با اين حرفها کاری نيست. خوشبختانه اکثريت قريب به اتفاق مخالفان ايران نيز ديگر به دنبال طرح های مدينه فاضله نيستند، و اين موضوعی است که دولت ايران از درک آن عاجز است، و اپوزيسيون را نظير خود، ايدئولوژيک تلقی می کند.
مخالفان دنبال قابله ای برای دنيايی نوين نيستند بلکه می خواهند با عقل و درايت خود زندگی کنند و دولت در زندگی شان دخالت نکند و وقتی با هم اختلاف دارند فقط داوری بيطرف باشد. آيا اين انتظار زيادی است؟