پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۲

بازهم در دفاع از ليبراليسم در بحثی با دکتر حسين باقرزاده

بازهم در دفاع از ليبراليسم در بحثی با دکتر حسين باقرزاده

پاسخ آقای دکتر حسين باقرزاده در پايين صفحه
 
پنج ماه پيش در مقاله ای تحت عنوان "لزوم شفافيت در مورد نشست های خارج کشور" (1)  بسيار محترمانه با برشمردن خدمات دکتر حسين باقرزاده در عرصه حقوق بشر از ايشان سه سؤال مطرح کردم. اين سؤالات را بارها در موقعيتهاي ديگر من و ديگران از ايشان پرسيده بوديم. پنج روز پيش برای اينکه مطمئن شوم به اين سؤالات پاسخ داده می شود دوباره مشخصاً اين سه سؤال را از ايشان مورد پرسش قرار دادم (2). آقای باقرزاده نيز روز گذشته در جواب نوشتند "آقای سام قندچی، من پاسخ نمی‌دهم" (3). اين حق دکتر باقرزاده است که نخواهند به سؤالاتم پاسخ دهند اما نوشتار ايشان حمله ای شخصی به اينجانب بود و از جمله مرا دروغگو خطاب کرده اند. در واقع هميشه در زندگی نقطه مرجع درونی داشته ام آنچيزی که در مقاله "هدف وسيله را توجيه نمی کند" توضيح داده ام وقتی نوشته ام حتی افرادی در گروه ها و دولت های بسيار ديکتاتور هم پيدا می شوند که راستی و درستی برايشان معيار شخصی است و برمبنای اهداف ايدئولوژيک و سياسی و سازمانی تعيين نمی شود (4). بيش از 40 سال است که در جنبش سياسی ايران فعال هستم و نه در زندگی سياسی و نه در زندگی خصوصی ام حتی دشمنانم هيچگاه مرا دروغگو نيافته اند و روی حرفم حساب کرده اند. در همين حال جالب است که دکتر باقرزاده نوشته اند که گويی از مقاله ام تصادفی مطلع شده اند. ايشان و اينجانب ماه هاست که دو هفته يکبار در سايت ايران گلوبال "سخن روز" درج می کنيم. حالا تشخيص راست و دروغ اين حرف آقای باقرزاده را به عهده خوانندگان می گذارم. اما جمله آخر پاسخشان را بايد به مردم ايران و جنبش سياسی گفت وقتيکه نوشته اند "من مانده‌ام که با دوستانی از این قبیل چه نیازی به دشمنانی مانند حسین شریعتمداری دارم."  پس از خواندن نوشته شان بايد بگويم متأسفم که همه اين سالها از ايشان بعنوان دوست ياد کردم. واقعا مايه تأسف است که ايشان از يک فعال حقوق بشری به اين درجه سقوط کرده اند. همچنين برعکس ادعای دکتر حسين باقرزاده در تمام اين سالها که فقط چند صباح نبود و همه زندگی ام را روی آن گذاشتم از اس سی آی در اوائل سالهای 1990 تا فعاليت در وب، از پيش از زمان تأسيس گروه ايرانی حقوق بشر تا زمان منشور81 و تا به امروز بحث هايی را که راهيابی و کمک به اين فعاليت ها بود در اينترنت انجام دادم و مورد همه گونه تهديد از سوی جريانات مختلف قرار گرفتم زمانيکه فعاليت در اينترنت نظير غرب وحشی بود. هنگاميکه خود آقای باقرزاده به دليل مقاله روزنامه نشاط با فتوای خامنه ای روبرو شدند من بودم که در گوشه و کنار اينترنت برای حقوق ايشان فرياد می زدم. اتفاقا چون رسما عضو گروهی نبودم توانستم در بحث های بيرونی بيشتر پاسخ دهم و همه آنهايی که سالها بعد از تأسيس گروه ايرانی حقوق بشر هنوز در اس سی آی فعال بودند (5) می دانند که من سپر بلای اين گروه در اس سی آی بودم جايی که در آن سالها اصل فعاليت ايرانيان در اينترنت بر روی آن صورت می گرفت. به تک تک توهينهای ديگر دکتر باقرزاده نيز پاسخ نمی دهم. سؤالاتم مسائل خصوصی نبودند که مطرح کردم و از ايشان بعنوان فعال سياسی و حقوق بشری در حوزه عمومی فعاليت ها و مسؤليتهايشان سؤال کردم آنهم با احترام وليکن ايشان حمله شخصی به من کردند. به هرحال قضاوت در مورد حمله شخصی به اينجانب در نوشته آقای باقرزاده را به عهده خوانندگان می گذارم.  اما در اين مقاله به بحث نظری می پردازم.
بحث نظری امروز اينجانب با آقای دکتر حسين باقرزاده درست همان بحثی است که با ايشان 20 سال پيش در مورد ليبراليسم داشتم اما ايشان در آنزمان از موضع چپ می نوشتند و امروز از موضع نئوکانهای راست. تمام بحث ما را که در سال 1994 در سايت اس سی آی انجام شده به زبان انگليسی در اين لينک می توانيد مطالعه کنيد (6). کسی که در آن بحث ها با حروف سی سی سی* مشخص شده است آقای باقرزاده است. وقتی اين بحث ها را در وب منتشر کردم هنوز اصل آنها در وب قابل دسترسی نبود و بخاطر حريم خصوصی از ذکر نام ديگران امتناع کردم. اما امروز همه اصل اينها در اينترنت در جستجوگر گوگل قابل دسترسی هستند در نتيجه ذکر نام ايشان در اين مورد پاگذاشتن روی حريم خصوصی نيست.
بحث 20 سال پيش من و آقای دکتر حسين باقرزاده با دفاعم از ليبرالهای ايران شروع شد آنهم بيش از سه سال قبل از دوم خرداد خاتمی درسال 76. يعنی زمانيکه هنوز خون قربانيان قتل عام زندانيان سال 67 خشک نشده بود و يخبندان سياسی پس از صلح ايران و عراق آب نشده بود. من می گفتم که جنبش روشنفکری ايران با چپگرايی چه در تجربه انشعاب مجاهدين از نهضت آزادی و چه در تجربه پويان و احمدزاده در سياهکل در واقع قدرت ليبرالهای نهضت آزادی و جبهه ملی را نابود کرد و در زمان انقلاب 57 ديگر ليبرالها از رمق افتاده بودند و نتوانستند نقش مؤثری در سرنوشت ايران ايفا کنند. حتی بعدا نيز جنبش های مليت ها در کردستان دولت بازرگان را زير فشار گذاشتند و کشمکش مذاکرات داريوش فروهر، عزت الله سحابی و هاشم صباغيان از دولت موقت نيز با حزب دموکرات و کومله در آن تاريخ نشاندهنده اين واقعيت است که اين نيروهای چپ همان قدر توان دولت ليبرال در آندوره را تحليل بردند. به هر حال بحثهای من و آقای باقرزاده را در آن زمان در اس سی ای می شود مورد مطالعه قرار داد. دست آخر تصور می کنم آقای باقرزاده پس از اين بحث ها بيشتر به اهميت ليبرالهای ايران پی بردند هرچند هنوز در موضع چپ بودند. امروز نيز بنظر اينجانب پس از نشست پاريس آقای باقرزاده اساسا به نقطه مقابل افتاده اند و با جريانات نئوکان سمت گيری کرده اند. جالب است که نيروهای جنبش های مليت ها نظير حزب دموکرات و کومله نيز به همان طرف سوق پيدا کرده اند. در چنين زمانی دوباره وقت آن است که بطور مبسوط در مورد دفاع از ليبراليسم بنويسيم. در واقع آنچه در همان سال 1994 در مورد دفاع از ليبراليسم در ديالوگ با آقای باقرزاده مطرح شد می تواند مفيد باشد اما متأسفانه فرصت ترجمه آن مطالب را ندارم. اميدوارم اين بحث ها در آينده بيشتر ادامه پيدا کند و شخصآ هم اگر در توانم باشد به اين گفتمان کمک خواهم کرد. البته همواره آقای باقرزاده در عرصه حقوق بشر صاحب نظر بوده و جدا از تمايل به چپ در آن سالها در مقابله با رلاتيويسم فرهنگی کارهای ارزنده ای کردند و از ارزشهای ليبرالی نظير جهانی بودن حقوق بشر دفاع کردند که همچنان شايسته تقدير است.
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
شانزدهم خرداد ماه 1392
June 6, 2013

* CCC

پانويس:

1. لزوم شفافيت در مورد نشست های خارج کشور
http://www.ghandchi.com/739-transparency.htm

2. آقای دکتر حسين باقرزاده لطفاً پاسخ دهيد
http://www.ghandchi.com/774-bagherzadeh-stockholm.htm

3. آقای سام قندچی، من پاسخ نمی‌دهم
http://www.iranglobal.info/node/19905

4. هدف وسيله را توجيه نميکند
http://www.ghandchi.com/270-EndMeans.htm

5. گذری كوتاه در تاريخ ايرانيان در اينترنت
http://www.ghandchi.com/gozari.htm

6. A Dialogue on Liberalism in Iran
http://www.ghandchi.com/04-LiberalismDialogue /


پاسخ آقای دکتر حسين باقرزاده در تاريخ هفدهم خرداد 1392
آقای قندچی عزیز، 1- من به شما حمله شخصی نکرده‌ام و بلکه اتهامات نامستند و واهی را که به من نسبت داده‌ای رد کردم. می‌دانی که «توافقات پشت پرده با قدرت‌های خارجی» اتهام کوچکی نیست، و وقتی این اتهام به صورت یک فاکت بیان می‌شود چه نامی می‌توان بر آن گذاشت؟ کاربرد اصطلاح «دروغ» از سوی من به این دلیل بود که این اتهامات کاملا بی‌پایه است و شما پیش از نشر عام آن کمترین زحمتی برای تشخیص صحت و سقم آن (مثلا استفسار از خود من) به عمل نیاوردی واگر از این بابت رنجیده‌ای متأسفم. 2 - این جا هم باز مرا به نئوکان‌ها چسبانده‌ای بدون این که سند و مدرکی از گفتارها یا نوشتارهای من نشان دهی. 3 - من هیچ سایتی را مرتب نگاه نمی‌کنم (فرصت آن را ندارم). سخن روز را به دعوت کیانوش توکلی برای ایران گلوبال می‌نویسم و جز آن هیچ مسئولیتی در این سایت ندارم. به نوشته‌ات هم تصادفی در بالاترین برخورد کردم (دنبال چیز دیگری می‌گشتم). بعد حدس زدم و دیدم که در ایران گلوبال هم هست. در هر صورت اگر از کسی سؤالی مطرح می‌کنی و نام او را هم در عنوان می‌گذاری یک وظیفه اخلاقی ساده حکم می‌کند که به خود او هم خبر بدهی! بگذریم که «نامه سرگشاده» از این قبیل نوشتن معمولا به کسانی است (مانند مقامات حکومتی) که دست آدم بهشان نمی‌رسد و یا وقتی که نویسنده می‌خواهد افشاگری کند. 4 - در صحت آن چه در باره برخورد اتفاقی به نوشته‌ات گفته‌ام تشکیک کرده‌ای و گفته‌ای که «تشخيص راست و دروغ اين حرف آقای باقرزاده را به عهده خوانندگان می گذارم». واقعا فکر می‌کنی ممکن است من به خاطر هیچ این جا دروغ گفته باشم؟ که چه بشود؟ 5 - من به تلاش‌هایت در گروه ایرانی حقوق بشر که با هم کار می‌کردیم ارج می‌گذارم و متأسفم که وقتی با این اتهامات سنگین در عرصه عمومی روبرو شدم مجبور شدم صریح و بی‌تعارف پاسخ دهم.
 
 
ghandchi#
ayandehnegar#