آيا من در انتخابات شرکت ميکنم؟
سام قندچی
پاسخ اين سؤال را 7 ماه پيش نوشتم و از آن زمان تا کنون من در انتخابات شرکت کرده ام و هميشه شرکت خواهم کرد (1).
بارها بعد از مقاله بالا منظورم را توضيح دادم و مرتب از مثال پال کيتينگ در استراليا صحبت کردم ولي شايد با يک مثال فرضي منظورم را بتوانم بهتر توضيح دهم . فرض کنيم که من در بريتانيا بودم. آيا در انتخابات براي گزينش نخست وزير شرکت ميکردم. با اينکه من در بريتانيا هم با سيستم سلطنتي مخالفم و طرفدار جمهوري در آن کشور هستم، ولي بازهم در انتخابات شرکت ميکردم. شرکت در انتخابات يعني چه و چرا شرکت ميکردم؟
متأسفانه نه تنها کمونيستهاي هاي ايران در اين مورد لنيني فکر ميکنند بلکه سلطنت طلب ها و مليون و اسلامگراياني هم که مخالف رژيم هستند، لنيني فکر ميکنند. منظورم اين است که ميگويند شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم، شوراي نگهبان، ولي فقيه و غيره.
به همين دليل هم لنين وقتي ميخواست در انتخابات پارلماني يکبار شرکت کند آن را تاکتيکي براي افشاء رژيم قلمداد کرد و تازه آن را از شرکت در دولت مجزا کرد. حزب توده در سالهاي 1320-1332 در درون خود با کلي مسأله مواجه شد تا شرکت در دولت قوام السطنه را در سيستم تفکر لنيني خود بتواند توجيه کند. اما کل اين سيستم فکري لنيني غلط است. اجازه دهيد بدون بحث بريتانيا يا تجربه پال کيتينگ در استراليا اينبار با توجه به خود تجربه رژيم جمهوري اسلامي نظرم را توضيح دهم.
در جمهوري اسلامي همانطور که در مقاله اي مفصلاً توضيح دادم رژيم هميشه شرکت دادن مردم را در شعائر مختلف مهم دانسته و به آن توجه داشته است (2).
در آن نوشتار متذکر شدم که حتي کليساي قرون وسطي نيز همينگونه بوده است و شرکت دادن مردم در شعائر مختلف از شلاق زني و قرباني کردن حيوانات تا مراسم در آتش سوزاندن مرتدان را با شراکت دادن مردم انجام ميداده است. مراسم سوزاندن جوردانو برونو را مفصلاً از منابع تاريخي نقل کردم. ذکر کردم چطور شعائري هم که مردم را نميشد براي آن بسيج کرد، کم کم از بين رفتند. در ايران جمهوري اسلامي نيز همينگونه است. تا براي شعائري نظير سنگسار يا عيد قربان يا اعدام در ملأ عام ميشود مردم را بسيج کرد، رژيم آن شعائر را مورد استفاده قرار داده است.
در همان مقاله مفصلاً توضيح دادم که جمهوري اسلامي ايران برخلاف رژيم طالبان شعائر سکولار را هم مورد استفاده قرار داده و سعي کرده است آنها را اسلامي کند. حتي مدارس سکولار يا تلويزيون و راديو را سعي کرده استفاده کند ولي با اهداف خود. انتخابات هم يکي از اين شعائر سکولار و دموکراتيک است.
حالا بنظر من در جمهوري اسلامي به همان دليل که به مدرسه رفتن درست است در انتخابات شرکت کردن هم درست است. اجازه دهيد بيشتر توضيح دهم.
شرکت در مدرسه به معني قبول شيوه هاي رژيم نيست بلکه به اين معني است که در مدرسه ما از تحميل مذهبي در کتب درسي نقد کنيم، نه آنکه بخاطر مخالفتمان با تحميلات مذهبي رژيم در مدارس، ما هم مدرسه را تحريم کنيم. طالباني هاي رژيم از خدا ميخواهند که اصلاً مدرسه وجود نداشته باشد و همه برگردند مکتب. اينکه در ايران رژيم اسلامي مجبور شده روسري را هم در کنار چادر قبول کند و يا مدرسه سکولار را هم کنار مکتب خانه اسلامي بپذيرد به اين خاطر است که ايران بيش از نيم قرن بيچادري و مدارس سکولار داشته است. اگر زنان ما بخاطر روسري گذاشتن سر کار رفتن يا ورزش کردن يا دانشگاه رفتن را تحريم کرده بودند، امروز زنان ايران شده بودند مثل زنان افغانستان. البته اگر ايران، عربستان سعودي يا افغانستان بود، که رژيم اسلامي اش چندان فرقي با رژيم طالبان پيدا نميکرد و از روز اول رژيم اسلامي مدارس دخترانه را بسته بود. ولي با تحريم کردن مدرسه، ما خود به متحجر ترين بخش رژيم اسلامي کمک ميکنيم. به هر حال اين بحث ها را در نوشته هاي ديگري مفصلاً توضيح داده ام (3).
موضوع انتخابات اينجا مورد بحثم است. در انتخابات شرکت کردن يعني اينکه نيروهاي دموکرات و سکولار بايد به شيوه خود کانديداهاي خود را انتخاب کنند. مثلاً نيروهاي سکولار ميتوانستند انتخابات مقدماتي در تشکيلات هاي خودشان راه اندازند و مثلاً کانديداي جبهه ملي يا جبهه دموکراتيک براي انتخابات رياست جمهوري با آراء اعضاء اين تشکيلات ها انتخاب شود. مثلاً اگر آقاي طبرزدي پيشنهاد شد که من پيشنهاد کردم، براي وي بين اعضاء آن تشکيلات رأي گيري شود (4).
پلاتفرم چنان کانديدائي هم نه تنها با نظارت استصوابي مخالف است بلکه با خود اسلامي بودن جمهوري هم مخالف است و طرفدار نظام سکولار است. ولي اين هيچ دليلي نيست که خود را براي مقام مورد بحث کانديد نکند همانظور که کسي که جمهوريخواه است ميتواند خود را براي مقام نخست وزيري در يک کشور سلطنتي کانديد کند حتي اگر در قانون اساسي آن کشور در مرحله نهائي اجازه انتخاب شدن نداشته باشد. همانطور که توضيح دادم در استراليا حتي چنين کسي يعني پال کيتينگ توانست به رأي گذارده شده و انتخاب هم شد و 3 سال هم نخست وزير بود. ولي من ميدانم در ايران به اين مرحله امروز نميشود رسيد. از اول هم ميدانستم. ولي بحثم اين نيست که تا کجا کانديد نيروهاي سکولار و دموکرات اجازه مييابد که برود. بحث من اين است که بايد در همه پروسه هاي انتخاباتي شرکت کرد.
اجازه دهيد مثال ديگري بزنم. در آمريکا اگر شما تبعيت آمريکائي نداريد اصلاً حق انتخاب کردن در انتخابات نداريد. ولي آيا نبايد در پروسه انتخابات شرکت کنيد. بسياري از ايرانيان که تبعه نبودند در انتخابات شرکت کردند نه به اين معني که روز آخر توانستند رأي در صندوق بريزند بلکه به اين معني که نظرشان درباره کانديدا و درخواست ها و غيره را در جامعه مطرح کردند.
انتخابات يک سنت دموکراتيک و سکولار است و لنين دقيقاً چون براي دموکراسي ارزشي قائل نبود شرکت در انتخابات را برابر مشروعيت دادن به رژيم فرض ميکرد و تجربه روسيه هم در مقايسه با احزاب سوسيال دموکراسي در اروپا اين نقص بزرگ را داشت و متأسفانه با اينکه جنبش سياسي ايران بويژه وقتي ما امروز ميدانيم لنين در تصميمات سياسي خود به روشني ضد دموکراسي بود و از همان اول پيروزي در اکتبر خود مستقيماً دستور قتل همه خانواده تزار حتي کودکانشان را داده بود، و آزمايش دي اٍن ئي از اجساد در جنگل محل تدفين ديگر همه اين واقعيت تلخ را ثابت کرده است که تصميمي سياسي بود، ولي جنبش ما هنوز ديدگاه هاي سياسي ضد دموکراتيک لنيني را ناخود آگاه با خود حمل ميکند، و تازه نه فقط چپي ها، بلکه تقريباً همه اپوزيسيون ايران.
آنها که مينويسند شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم اشتباه ميکنند. شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به سنت انتخابات همانطور که به مدرسه رفتن يعني مشروعيت دادن به سنت آموزش سکولار و بالعکس شرکت در مراسم عيد قربان يعني مشروعيت دادن به يک سنت اسلامي (3).
آيا در انتخابات در مرحله آخر اگر کسي شهروند است و اجازه رأي دادن دارد، بايد رأي بدهد؟ خير!
بستگي به اين دارد که کانديدائي براي هر مقامي هست که وي تشخيص دهد به او ميخواهد رأي دهد؟ بنظر من نيروهاي اپوزيسيون نه به خاتمي بايد رأي ميدادند و نه به ناطق نوري ولي نه چون انتخابات را تحريم کرده اند و نه چون فکر ميکنند انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم، بلکه به اين خاطر که هيچکدام از آن دو کانديدا حداقل خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکردند و در تمام تجربه شان قبل از انتخابات هم به ضد دموکراسي سکولار هميشه قدم برداشته بودند، اقاي خاتمي در کيهان و ناطق نوري در مجلس.
در انتخابات کنوني، من به هيچيک از چهار کانديداي موجود رأي نميدهم نه به اين خاطر که انتخابات را تحريم ميکنم بلکه به اين خاطر که هيچکدام از آنها خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکنند و حاضرم در پاي هر پتيشني که بگويد چون هر چهارتاي آنها خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکنند، به هيچکدام رأي نميدهيم. اين موضعم را هم مفصلاً در نامه سرگشاده ام به موسوي و کروبي قبلاً توضيح دادم هر چند نوشته ام طنز آلود بود ولي روشن بود که چرا آنها نيز کانديداي من نيستند (5).
همانطور که هفت ماه پيش نوشتم اصلاً برخورد اپوزيسيون ايران با مسأله انتخابات از اساس همه اين سالها غلط بوده است و شيوه لنيني بوده است، و عجيب تر انکه بسياري از مخالفين سرسخت کمونيسم هم عملاً آن شيوه تفکر را اشاعه داده اند. سنت هاي سکولار را ملايان متحجر در گذشته تحريم ميکردند از انتخابات تا راديو و تلويزيون و دقيقاً در جامعه اي که جريانات واپسگراي مذهبي آنقدر قوي بوده است، چه اشتباه بزرگي در 30 سال گذشته اپوزيسيون سکولار در نحوه نگرش خود به اين موضوع مرتکب شده است که ريشه درخت سکولاريسم و دموکراسي را هدف گرفته بجاي آنکه سنت هاي واپسگرا را تحريم کند که مشروعيت رژيم از آنها است. دوباره تکرار ميکنم که بايد شعائر واپسگراي مذهبي و استبدادي را تحريم کرد که قبلاً مفصلاً توضيح داده ام چه هستند (3) و نه سنت هاي مدرن، سکولار و دموکراتيک که بخاطر پيشرفته بودن جامعه ايران پيش از اين رژيم، رژيم اجباراً آنها را به رسميت شناخته و سعي در سوء استفاده از آنها کرده است ولي براي مقابله با سوء استفاده راه کار تحريم اين سنت هاي مدرن نيست.
من در انتخابات جاري به چهار کانديداي موجود رأي نميدهم نه چون انتخابات را تحريم ميکنم بلکه چون، با اينکه انتخابات داشتن را دوست دارم، ولي هيجيک از اين نامزدها پاسخگوي خواستهاي من نيستند (5).
به اميد جمهوري آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
14 خرداد 1388
June 4, 2009
پانويس ها:
1. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/548-entekhabat2.htm
2. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/540-Hejab_e_Eslami.htm
3. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/474-BadhejabiGhorban.htm
4. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/554-TabarzadiPresident.htm
5. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/562-MousaviKarroubi.htm
سام قندچی
پاسخ اين سؤال را 7 ماه پيش نوشتم و از آن زمان تا کنون من در انتخابات شرکت کرده ام و هميشه شرکت خواهم کرد (1).
بارها بعد از مقاله بالا منظورم را توضيح دادم و مرتب از مثال پال کيتينگ در استراليا صحبت کردم ولي شايد با يک مثال فرضي منظورم را بتوانم بهتر توضيح دهم . فرض کنيم که من در بريتانيا بودم. آيا در انتخابات براي گزينش نخست وزير شرکت ميکردم. با اينکه من در بريتانيا هم با سيستم سلطنتي مخالفم و طرفدار جمهوري در آن کشور هستم، ولي بازهم در انتخابات شرکت ميکردم. شرکت در انتخابات يعني چه و چرا شرکت ميکردم؟
متأسفانه نه تنها کمونيستهاي هاي ايران در اين مورد لنيني فکر ميکنند بلکه سلطنت طلب ها و مليون و اسلامگراياني هم که مخالف رژيم هستند، لنيني فکر ميکنند. منظورم اين است که ميگويند شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم، شوراي نگهبان، ولي فقيه و غيره.
به همين دليل هم لنين وقتي ميخواست در انتخابات پارلماني يکبار شرکت کند آن را تاکتيکي براي افشاء رژيم قلمداد کرد و تازه آن را از شرکت در دولت مجزا کرد. حزب توده در سالهاي 1320-1332 در درون خود با کلي مسأله مواجه شد تا شرکت در دولت قوام السطنه را در سيستم تفکر لنيني خود بتواند توجيه کند. اما کل اين سيستم فکري لنيني غلط است. اجازه دهيد بدون بحث بريتانيا يا تجربه پال کيتينگ در استراليا اينبار با توجه به خود تجربه رژيم جمهوري اسلامي نظرم را توضيح دهم.
در جمهوري اسلامي همانطور که در مقاله اي مفصلاً توضيح دادم رژيم هميشه شرکت دادن مردم را در شعائر مختلف مهم دانسته و به آن توجه داشته است (2).
در آن نوشتار متذکر شدم که حتي کليساي قرون وسطي نيز همينگونه بوده است و شرکت دادن مردم در شعائر مختلف از شلاق زني و قرباني کردن حيوانات تا مراسم در آتش سوزاندن مرتدان را با شراکت دادن مردم انجام ميداده است. مراسم سوزاندن جوردانو برونو را مفصلاً از منابع تاريخي نقل کردم. ذکر کردم چطور شعائري هم که مردم را نميشد براي آن بسيج کرد، کم کم از بين رفتند. در ايران جمهوري اسلامي نيز همينگونه است. تا براي شعائري نظير سنگسار يا عيد قربان يا اعدام در ملأ عام ميشود مردم را بسيج کرد، رژيم آن شعائر را مورد استفاده قرار داده است.
در همان مقاله مفصلاً توضيح دادم که جمهوري اسلامي ايران برخلاف رژيم طالبان شعائر سکولار را هم مورد استفاده قرار داده و سعي کرده است آنها را اسلامي کند. حتي مدارس سکولار يا تلويزيون و راديو را سعي کرده استفاده کند ولي با اهداف خود. انتخابات هم يکي از اين شعائر سکولار و دموکراتيک است.
حالا بنظر من در جمهوري اسلامي به همان دليل که به مدرسه رفتن درست است در انتخابات شرکت کردن هم درست است. اجازه دهيد بيشتر توضيح دهم.
شرکت در مدرسه به معني قبول شيوه هاي رژيم نيست بلکه به اين معني است که در مدرسه ما از تحميل مذهبي در کتب درسي نقد کنيم، نه آنکه بخاطر مخالفتمان با تحميلات مذهبي رژيم در مدارس، ما هم مدرسه را تحريم کنيم. طالباني هاي رژيم از خدا ميخواهند که اصلاً مدرسه وجود نداشته باشد و همه برگردند مکتب. اينکه در ايران رژيم اسلامي مجبور شده روسري را هم در کنار چادر قبول کند و يا مدرسه سکولار را هم کنار مکتب خانه اسلامي بپذيرد به اين خاطر است که ايران بيش از نيم قرن بيچادري و مدارس سکولار داشته است. اگر زنان ما بخاطر روسري گذاشتن سر کار رفتن يا ورزش کردن يا دانشگاه رفتن را تحريم کرده بودند، امروز زنان ايران شده بودند مثل زنان افغانستان. البته اگر ايران، عربستان سعودي يا افغانستان بود، که رژيم اسلامي اش چندان فرقي با رژيم طالبان پيدا نميکرد و از روز اول رژيم اسلامي مدارس دخترانه را بسته بود. ولي با تحريم کردن مدرسه، ما خود به متحجر ترين بخش رژيم اسلامي کمک ميکنيم. به هر حال اين بحث ها را در نوشته هاي ديگري مفصلاً توضيح داده ام (3).
موضوع انتخابات اينجا مورد بحثم است. در انتخابات شرکت کردن يعني اينکه نيروهاي دموکرات و سکولار بايد به شيوه خود کانديداهاي خود را انتخاب کنند. مثلاً نيروهاي سکولار ميتوانستند انتخابات مقدماتي در تشکيلات هاي خودشان راه اندازند و مثلاً کانديداي جبهه ملي يا جبهه دموکراتيک براي انتخابات رياست جمهوري با آراء اعضاء اين تشکيلات ها انتخاب شود. مثلاً اگر آقاي طبرزدي پيشنهاد شد که من پيشنهاد کردم، براي وي بين اعضاء آن تشکيلات رأي گيري شود (4).
پلاتفرم چنان کانديدائي هم نه تنها با نظارت استصوابي مخالف است بلکه با خود اسلامي بودن جمهوري هم مخالف است و طرفدار نظام سکولار است. ولي اين هيچ دليلي نيست که خود را براي مقام مورد بحث کانديد نکند همانظور که کسي که جمهوريخواه است ميتواند خود را براي مقام نخست وزيري در يک کشور سلطنتي کانديد کند حتي اگر در قانون اساسي آن کشور در مرحله نهائي اجازه انتخاب شدن نداشته باشد. همانطور که توضيح دادم در استراليا حتي چنين کسي يعني پال کيتينگ توانست به رأي گذارده شده و انتخاب هم شد و 3 سال هم نخست وزير بود. ولي من ميدانم در ايران به اين مرحله امروز نميشود رسيد. از اول هم ميدانستم. ولي بحثم اين نيست که تا کجا کانديد نيروهاي سکولار و دموکرات اجازه مييابد که برود. بحث من اين است که بايد در همه پروسه هاي انتخاباتي شرکت کرد.
اجازه دهيد مثال ديگري بزنم. در آمريکا اگر شما تبعيت آمريکائي نداريد اصلاً حق انتخاب کردن در انتخابات نداريد. ولي آيا نبايد در پروسه انتخابات شرکت کنيد. بسياري از ايرانيان که تبعه نبودند در انتخابات شرکت کردند نه به اين معني که روز آخر توانستند رأي در صندوق بريزند بلکه به اين معني که نظرشان درباره کانديدا و درخواست ها و غيره را در جامعه مطرح کردند.
انتخابات يک سنت دموکراتيک و سکولار است و لنين دقيقاً چون براي دموکراسي ارزشي قائل نبود شرکت در انتخابات را برابر مشروعيت دادن به رژيم فرض ميکرد و تجربه روسيه هم در مقايسه با احزاب سوسيال دموکراسي در اروپا اين نقص بزرگ را داشت و متأسفانه با اينکه جنبش سياسي ايران بويژه وقتي ما امروز ميدانيم لنين در تصميمات سياسي خود به روشني ضد دموکراسي بود و از همان اول پيروزي در اکتبر خود مستقيماً دستور قتل همه خانواده تزار حتي کودکانشان را داده بود، و آزمايش دي اٍن ئي از اجساد در جنگل محل تدفين ديگر همه اين واقعيت تلخ را ثابت کرده است که تصميمي سياسي بود، ولي جنبش ما هنوز ديدگاه هاي سياسي ضد دموکراتيک لنيني را ناخود آگاه با خود حمل ميکند، و تازه نه فقط چپي ها، بلکه تقريباً همه اپوزيسيون ايران.
آنها که مينويسند شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم اشتباه ميکنند. شرکت در انتخابات يعني مشروعيت دادن به سنت انتخابات همانطور که به مدرسه رفتن يعني مشروعيت دادن به سنت آموزش سکولار و بالعکس شرکت در مراسم عيد قربان يعني مشروعيت دادن به يک سنت اسلامي (3).
آيا در انتخابات در مرحله آخر اگر کسي شهروند است و اجازه رأي دادن دارد، بايد رأي بدهد؟ خير!
بستگي به اين دارد که کانديدائي براي هر مقامي هست که وي تشخيص دهد به او ميخواهد رأي دهد؟ بنظر من نيروهاي اپوزيسيون نه به خاتمي بايد رأي ميدادند و نه به ناطق نوري ولي نه چون انتخابات را تحريم کرده اند و نه چون فکر ميکنند انتخابات يعني مشروعيت دادن به رژيم، بلکه به اين خاطر که هيچکدام از آن دو کانديدا حداقل خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکردند و در تمام تجربه شان قبل از انتخابات هم به ضد دموکراسي سکولار هميشه قدم برداشته بودند، اقاي خاتمي در کيهان و ناطق نوري در مجلس.
در انتخابات کنوني، من به هيچيک از چهار کانديداي موجود رأي نميدهم نه به اين خاطر که انتخابات را تحريم ميکنم بلکه به اين خاطر که هيچکدام از آنها خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکنند و حاضرم در پاي هر پتيشني که بگويد چون هر چهارتاي آنها خواستهاي سکولارهاي ايران را برآورده نميکنند، به هيچکدام رأي نميدهيم. اين موضعم را هم مفصلاً در نامه سرگشاده ام به موسوي و کروبي قبلاً توضيح دادم هر چند نوشته ام طنز آلود بود ولي روشن بود که چرا آنها نيز کانديداي من نيستند (5).
همانطور که هفت ماه پيش نوشتم اصلاً برخورد اپوزيسيون ايران با مسأله انتخابات از اساس همه اين سالها غلط بوده است و شيوه لنيني بوده است، و عجيب تر انکه بسياري از مخالفين سرسخت کمونيسم هم عملاً آن شيوه تفکر را اشاعه داده اند. سنت هاي سکولار را ملايان متحجر در گذشته تحريم ميکردند از انتخابات تا راديو و تلويزيون و دقيقاً در جامعه اي که جريانات واپسگراي مذهبي آنقدر قوي بوده است، چه اشتباه بزرگي در 30 سال گذشته اپوزيسيون سکولار در نحوه نگرش خود به اين موضوع مرتکب شده است که ريشه درخت سکولاريسم و دموکراسي را هدف گرفته بجاي آنکه سنت هاي واپسگرا را تحريم کند که مشروعيت رژيم از آنها است. دوباره تکرار ميکنم که بايد شعائر واپسگراي مذهبي و استبدادي را تحريم کرد که قبلاً مفصلاً توضيح داده ام چه هستند (3) و نه سنت هاي مدرن، سکولار و دموکراتيک که بخاطر پيشرفته بودن جامعه ايران پيش از اين رژيم، رژيم اجباراً آنها را به رسميت شناخته و سعي در سوء استفاده از آنها کرده است ولي براي مقابله با سوء استفاده راه کار تحريم اين سنت هاي مدرن نيست.
من در انتخابات جاري به چهار کانديداي موجود رأي نميدهم نه چون انتخابات را تحريم ميکنم بلکه چون، با اينکه انتخابات داشتن را دوست دارم، ولي هيجيک از اين نامزدها پاسخگوي خواستهاي من نيستند (5).
به اميد جمهوري آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
14 خرداد 1388
June 4, 2009
پانويس ها:
1. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/548-entekhabat2.htm
2. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/540-Hejab_e_Eslami.htm
3. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/474-BadhejabiGhorban.htm
4. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/554-TabarzadiPresident.htm
5. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/562-MousaviKarroubi.htm