جمعه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۸

تشکر از آيت الله خامنه ای برای بزرگترين خدمت وی به اپوزيسيون

تشکر از آيت الله خامنه ای برای بزرگترين خدمت وی به اپوزيسيون
سام قندچی

امروز آقاي خامنه اي با سخنراني خود در نماز جمعه تهران بزرگترين خدمت به اپوزيسيون ايران را که در 22 خرداد با انتخاب کرده شدن آقاي محمود احمدي نژاد انجام دادند کامل نمودند و در اينجا ميخواهم مراتب تشکر و امتنان خود را از اين خدمت عظيم آيت الله سيد علي خامنه اي که مطمئن هستم در تاريخ ثبت خواهد شد، بنمايم. آقاي خامنه اي در عرض يک هفته مشروعيت نظام را از کريدور هاي قدرت و چَک و چانه زدن هاي در اطاق هاي در بسته به مردمي که در خيابان هستند منتقل کردند و اين واقعيت ديگر برگشت ناپذير است. واقعيتي که در تاريخ ايران فقط يکبار در 30 تير اتفاق افتاد و فقط با کودتاي 28 مرداد و حمايـت بين المللي از رژيم کودتا پايان يافت. حتي در پانزدهم خرداد هم سرکوب در کنار خود حمايت بين المللي و اصلاحات وسيع از سوي رژيم را داشت تا توانست جامعه را ارام کند و البته حمايـت هاي بين المللي در هر دو مورد نقش اصلي داشت و نتيجه اش هم تبديل اپوزيسيون به جريانات مسلحانه شد. اما امروز در دوران انقلاب هاي مخملي نه ميشود چنين کودتاهائي کرد و اگر هم کسي بکند همين مردم در خيابان طولي نخواهد کشيد که کل رژيمش را به زير خواهند کشيد. مردمي که در گرجستان شواردزنيزه را به قدرت رساندند و بعد هم به پائين کشيدند استباد آرامشن نميکند بلکه محکم تر ميشوند. وقتي مشروعيت به خيابان منتقل شد به اين راحتي به دالان هاي قدرت و معاملات پشت پرده دلالان جريانات مختلف بر نميگردد. ديگر اين غول از شيشه بيرون آمده است و هر نيروئي از رژيم و جريانات مختلف درون رژيم تا نيروهاي اپوزيسيون اگر نتوانند اين نيرو را متقاعد کنند يک روزه به کنار زده ميشوند. مردم به قضاوت در خيابانها نشسته اند.

بسياري تظاهراتهاي خياباني در ايران از 22 خرداد 1388 تا کنون را به انقلاب مشروطه يا انقلاب 57 تشبيه کرده اند. هنوز معلوم نيست اين تحول چگونه به پيش برود اما چنين به خيابان آمدن هاي مردم در عرض مدتي به اين کوتاهي حکايـت از دوران تازه اي از تاريخ ايران دارد که شايد فقط بتوان به سالهاي 1320 تا 1332 تشبيه کرد زماني که مردم ما هميشه در صحنه بودند البته با اين تفاوت که شروع اين حرکت با رويدادي همزمان شده است که ياد آور عزل مصدق از نخست وزيري است که در آنزمان در پايان سالهاي 1320-32 اتفاق افتاد توگوئي اين حرت در دوم خرداد آماده بوده است اما رژيم با قبول انتخاب مردم توانست حرکت را با زدو بندهاي بالا در قدرت به عقب بياندازد و همچنين با اين تفاوت که نه آقاي موسوي و نه آقاي کروبي شباهتي به مصدق دارند و نه آيت الله خامنه اي و نخست وزيرش احمدي نژاد شباهتي به شاه و قوام السلطنه دارند که از حمايت بين المللي برخوردار بودند. [اميدوارم فردا برخي نيايند و بگويند که من گفتم موسوي مصدق است همانطور که مقاله اخير من درباره مخالفت با تحريم و هواداری از شرکت در انتخابات را دقيق نخوانده بودند و با جمله اول فکر کرده بودند بحثم را ميدانند بجاي آنکه ببينند حرف من رأي ندادن در يک انتخابات معين ننبود که اتفاقاً در همان جا برعکس آنها گفته بودم در اين انتخابات من به هيچکدام از چهار کانديدا رأي نميدهم بلکه منظورم شرکت در اهرم هاي مدرن و سکولار در جامعه بود که اگر دقيق خواند بودند متوجه ميشدند (1). ] در نتيجه ذکر تشبيه آن سالها فقط اين واقعيت است که در ايران امروز ديگر مشروعيت نظام در خيابانها تصميم گرفته ميشود و برعکس انقلاب 57 که اين حالت خيلي زود با قبضه کردن قدرت توسط يک نيروي اپوزيسيون يعني خميني به پايان رسيد، نه شرايط داخلي و نه شرايط بين المللي نوعي است که اين حالت انتقال مرکز ثقل مشروعيت به خيابانها به اين زودي ها پايان بگيرد. در نتيجه امروز اين شانس وجود دارد که اپوزيسيون مترقي سکولار و دموکراتيک ايران بتواند رهبري اين جنبش مردم را بدست گرفته و دولتي پاسخگو به خواستهاي مردم برپا کند.

اما چرا آقاي خامنه اي اين اشتباه بزرگ را مرتکب شد. بنظر من ابداً برنامه آقاي خامنه اي چنين انتصاب عجولانه احمدي نژاد نبود و با کانديدائي ميرحسين موسوي و کروبي اميد داشت که انتخابات به دور دوم بکشد و اصلاح طلبان با طرح اختلافاتشان بيشتر و بيشتر فرسوده شده و با رأي بدتر از انتخابات پيشين از صحنه بيرون بروند. حتي در صورتيکه ميرحسين موسوي هم انتخاب ميشد براي آقاي خامنه اي مسأله اي نبود و مانند دوران خاتمي به آن مينگريست که کانديداي دوم رژيم انتخاب شد و نه ناطق نوري که منتخب ولي فقيه در آنزمان بود. آنچه همه اين محاسبات را برهم زد صفوف حمايـت از ميرحسين موسوي بود که خط زنجير انساني شان از ميدان تجريش تا ميدان راه آهن ديگر شباهتي به روشنفکران مذهبي زمان دوم خرداد نداشت و بيشتر شبيه جمع هائي بود که در 30 سال گذشته براتي فوتبال گردهم ميامدند که نه علاقه اي به بحث هاي مذهبي داشتند و نه از مذهبي بودن حکومت دل خوشي دارند يعني ديگر حاميان انتخاباتي موسوي در خيابانها شباهتي به روشنفکراني نداشتند که در دوم خرداد در حال منازعه با خاتمي بر سر مقايسه مواضع اصلاح طلبان و اقتدارگرايان بودند. بلکه اين بار آقاي خامنه اي جمعيتي را ميديد که زنان در دل بي حجاب ولي روسري سر کرده اند که فقط منتظرند اين رژيم برود تا حجابشان را به جوي آب بياندازند. جمعيتي که پيگرد شادي ايده آلشان است و کاري ندارند که صاحب نظر اصلاح طلب يا اقتدار گرا چه ميگويد، و برايشان از همين حالا مذهب و دولت جدا هستند و براي چه بايد کرد هم نه لنين را قبول دارند و نه شريعتي و منتظر اعلام اجازه از سوي نيروهاي حاکم نيستند تا چگونه حرف بزنند يا زندگي کنند. در واقع آقاي خامنه اي از مردم سکولار وحشت کرد و نه چندتا روشنفکر سکولار و به اين علت حکم حذف ميرحسين موسوي را داد همانگونه که محمد رضا شاه در زمان عزل مصدق و انتخاب قوام السطنه از راه پيمائي هاي حزب توده بيشتر وحشت کرد تا از خود نيروهاي جبهه ملي وقتي حتي حزب توده و شوروي حامي مصدق هم نبودند.

اما تصميم آقاي خامنه اي به انتصاب احمدي نژاد نتيجه اش پايان يافتن حرکت مردمي نبود که به خيابانها آمده بودند بلکه آغاز رشد جمعيت مردم مخالف که معني واقعي اپوزيسيون است و انتقال مرکز ثقل مشروعيت رژيم به خارج از احکام مذهبي يا قوانين رژيم يعني انتقال مرکز ثقل مشروعيت به خيابان شد. آقاي خامنه اي با اين کار خود در واقع بزرگترين خدمت را به اپوزيسيون کرد چرا که مردم ديگر خود تصميم گيرنده شده اند و چه اصلاح طلب و چه اقتدارگرا ديگر بايستي مردم را در خيابان ها راضي کنند و مردم نقش واقعي قضاوت درباره حکومت که از آنها با از بين بردن آزادي احزاب و عدم برسميت شناختين نيروهاي سياسي غير مذهبي در 30 سال گذشته گرفته شده بود، ديگر به دست خود رد خيابانها بازيافتند. درست است که رژيم خامنه اي-احمدي نژاد ممکن است مردم را بيشتر به گلوله ببندد و بيشتر به شمار کشته شدگان بيافزايد و همه فعالين سياسي را زنداني کند و حتي رفسنجاني را به جرم دامن زدن به اغتشاش و فساد مالي اعدام کند اما مردمي که به خيابان آمده اند يک عده دانشجو نيستند که بشود مثل 18 تير آنها را نابود کرد و سرکوب بيشتر همانگونه که در انقلاب 57 روي داد کليت رژيم را به نابودي خواهد برد. شرايط بين المللي نيز تلاشهاي جمهوري اسلامي را به راه انداختن جنگ بسيار کاهش داده است و بعدي بنظر ميرسد که رژيم بتواند با شروع جنگي ادامه حيات خود را ميسر کند. البته اين موضوع به درايت کشورهاي خارجي مربوط خواهد شد که بتوانند از هر جنگي با ايران اجتناب کنند چرا که رژيم شانس خود را فقط در راه انداختن يک جنگ ميبيند.

امروز ديگر اپوزيسيون ايران ميتواند برنامه هاي خود را با مردمي که آماده هستند تا راه هاي آينده را بشنوند در ميان بگذارد. ديگر فقط سايتهاي اپوزيسيون فيلتر نيستند و رژيم چند بار سعي کرده است که مثل طالبان کل اينترنت را نابود کند ولي اگر آنگونه راه هاي آيت الله جنتي براي نداشتن اينترنت کار ساز بود طالابن بايد هنوز در قدرت ميبود نه در بيانها دنبال کشتن دختران خردسالي که ميخواهند به مدرسه بروند و اين تاريک انديشان به رويشان از کمينگاهاي مخفي شان جندصباحي ديگر اسيد ميپاشند.

براي اپوزيسوين ايرام اين گوي و اين ميدان چرا که امروز براي اپوزيسيون گوش شنوا هست و هر چه رژيم در داخل کشور سرکوب را زياد کند مثل انقلاب 57 مردم به صداهاي خارج از ايران بيشتر گوش خواهند داد. ديگر دوران قضاوت مردم شروع شده است و قدم بعدي قانون گذاري با رأي مستقيم مردم است (2).

به اميد جمهوري آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
29 خرداد 1388
June 19, 2009


پانويس ها:

1. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/567-SherekatDarEntekhabat.htm

2. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/356-BallotInitiatives.htm



----------------------------------------------------------
برگزيده مقالات تئوريک
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/ShortList.html

فهرست مقالات
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html