تکرار اشتباه
سام قندچي
دوستان عزيز، يکبار جنبش سياسي ايران اشتباه کرد و دنبال حزب توده رفت و سکوي پرش خاتمي شد حالا هم دارد همان اشتباه را درباره کروبي ميکند. اگر يک حزب قدرتمندي داشتيم بله ممکن بود از کوچکترين تضادهاي دروني رژيم هم استفاده کنيم اما در شرايط حاضر فقط بازيچه دست رژيم ميشويم.
مابايد از يک نيروئي که برنامه ترقي خواهانه دارد حمايت کنيم هرچند نتواند انتخاب شود و اين خود به رشد حزب آينده نگر ياري خواهد کرد چون به دور يک برنامه آينده نگر و ترقي خواهانه شکل ميگيرد و نه حول تضادهاي دروني يک اصلاح طلبي واپسگرا هرچند وي تضادهاي بزرگي با جناح هاي در قدرت داشته باشد. درباره اصلاح طلبي ارتجاعي و تفاوت آن با اصلاح طلبي مترقي سالها پيش نوشتم و اي کاش دوباره دوستاني که اين پيشنهادهاي رأي به کروبي را ميدهند، بخوانند:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/249-ReactionaryReformism.htm مقاله زير را در رابطه با حشمت طبرزدي نوشتم. بنظر من يک کمپين در دفاع از کاندياتوري او بايد ايجاد کرد.
پيشنهاد: مهندس طبرزدي براي رياست جمهوری ايران
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/554-TabarzadiPresident.htm
در دو مقاله پيشين نظراتم را درباره انتخابات رياست جمهوري در ايران و موضع اپوزيسيون بيان کردم (1). در آن دو نوشتار اشاره کردم که فرد يا حزب *ميتواند* خواهان تغييرات بنيادي در کل جامعه باشد و آنرا علناً طرح کند و در عين حال به قوانين جاري متعهد باشد و براي انتخاب شدن به مقامات دولتي در هر سه قوه تلاش کند. مثالي هم از استراليا ذکر کردم که در سال 1993 در آن کشور آقاي "پال کيتينگ" (2) از حزب کارگر که به روشني هوادار ايجاد جمهوري در استراليا است، به مقام نخست وزيري انتخاب شد، و سه سال هم انجام وظيفه کرد، يعني پادشاه، کماکان ملکه اليزابت بود، و آقاي کيتينگ هم به قوانين موجود متعهد بود، نه صوري، بلکه واقعي، در عين حال حتي بعد از انتخاب به نخست وزيري، در پروسه رفراندوم و مراحل ديگر قانوني براي ايجاد جمهوري، نظير سالهاي پيش از انتخابش، فعالانه شرکت ميکرد، و در دوران دولت او طرح جمهوري هم به رأي گذاشته شد و رد شد، و جالب تر آنکه رقيب محافظه کار وي "جان هوارد" نيز که در سال 1996 مقام نخست وزيري را ربود، از طرح جمهوريخواهي براي استراليا دفاع کرد.
علت آنکه اين مثال را آوردم به اين خاطر بود که در ايران هم اين نوع فعاليت را ممکن ميبينم که کسي با برنامه طرفداري از سکولاريسم، در عين حال براي کسب مقام رياست جمهوري در دولت مذهبي کنوني تلاش ورزد. البته متذکر شدم که امکان رويدادي نظير آنچه در استراليا مثال زدم، هم به اپوزيسيون بستگي دارد و هم به رژيم موجود، ولي تا آنجا که به اپوزيسيون ايران بستگي دارد، ما نيز مدل لنيني که وقتي خواهان تغيير اساسي در جامعه هستيم تنها شرکت در انتخابات مجلس را جايز ببينيم و تنها افشاگري را درست بدانيم را بايد به کنار بگذاريم و اين را ممکن ببينيم که بتوانيم براي رسيدن به خواستهاي اساسي خود نيز بصورت اصلاح طلبانه فعاليت کنيم، هرچند واقعيت اينکه با نظارت استصوابي و شوراي نگهبان در ايران روبرو هستيم نيز غير قابل انکار است.
همچنين متذکر شدم که سه شرط براي يک کانديداي قابل حمايت در انتخابات رياست جمهوري در ايران لازم ميبينم. اول قبول سکولاريسم، دوم مسأله صلح با اسرائيل، و سوم پايان دادن به امنيتـي برخورد کردن به مخالفان سياسي. در نوشتاري نيز از آقاي خاتمي که در آن زمان کانديداي رياست جمهوري شده بودند در ارتباط با اين سه شرط مورد نظرم سؤال کردم (3). آقاي خاتمي ديگر از کانديدا بودن منصرف شده اند ولي اين سؤالات از هر کانديداي مدعي اصلاح طلبي مطرح است چرا که چنين کانديداهائي قول تغيير از وضع کنوني را ميدهند وگرنه از آقاي احمدي نژاد سؤالي نميتواند در اين زمينه ها مطرح باشد چرا که ايشان قرار نيست تغييري در کار دولت کنوني بدهند. مضافاً آنکه بحث تفاوت اصلاح طلبي مترقي و اصلاح طلبي ارتجاعي از هر کانديداي مدعي اصلاح طلبي مطرح است (4) و سؤال ويژه اي از آقاي خاتمي نبود. درباره اصلاح طلبي مترقي امير کبير نيز در جائي ديگر بحث کردم (5). ديگر انکه با اينکه توضيح درباره درک خود از جمهوری آينده نگر را در مقايسه با نظرات آقاي خاتمي بيان کرده بودم، همه آن بحث ها درباره کل جبهه مشارکت و ديگر همراهان ايشان نيز صدق ميکند (6) و خروج ايشان از انتخابات تغييري در بحث ايجاد نميکند.
البته امروز بحث هاي تازه تري درباره شرکت هر روحاني اي بعنوان کانديداي رياست جمهوري مطرح است. بنظر ميرسد حتي اصول گرايان هم دنبال يک کانديداي روحاني نميروند. شايد در آينده همانطور که يک نظامي وقتي ميخواهد براي مقام دولتي کانديد شود لباس شخصي ميپوشد، ديگر مثلاً اگر آقاي کروبي بخواهد کانديداي رياست جمهوري شود، انتظار ميرود با لباس شخصي جلو بيايد، حتي وقتي قانوني در اين مورد وجود ندارد. مثلاً جالب است که شخصيت هاي سپاه پاسداران که براي رياست جمهوري کانديد ميشوند با لباس غيرنظامي ميايند، شايد روحانيون هم بالاخره به اين نتيجه برسند که اختلاف منافع دو نهاد موازي مذهبي و سياسي را درک کنند. بحث تازه ديگري نيز که مطرح است برقراري روابط با آمريکا قبل يا بعد از انتخابات است که ميتواند در پيروزي يا شکست آقاي احمدي نژاد مؤثر باشد. درباره اين دو بحث در اينجا نميخواهم بحثي کنم و ميخواهم به اصل موضوع مورد بحثم بپردازم که چرا به نظر من آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي کانديداي مناسبي براي اپوزيسيون سکولار در اين انتخابات رياست جمهوري است.
با وجود آنکه خود آقاي طبرزدي از کانديدا شدن آقاي عباس امير انتظام حمايت کردند، و با وجود احترامي که من براي آقاي امير انتظام قائل هستم ديگر بايد اين واقعيت را پذيرفت که ديگر نه تنها ايشان بلکه امثال خود من که نزديک 60 سال سن دارم، ديگر توان بعهده گرفتن چنين مسؤليت هائي را نداريم. در واقع نسلي که با 18 تير به صحنه سياست ايران وارد شد جنبش نوين سکولار ايران را آغاز کرده است (7) و اکنون ميتواند به اين مهم بپردازد هرچند حمايت همه پيشکسوتان جنبش دموکراتيک ايران را نياز دارد.
آقاي حشمت الله طبرزدي در تجربه خود پس از انقلاب به سکولاريسم و دموکراسي رسيده اند و بسياري از آموزه هاي فلسفي و سياسي ايران و جهان را نيز مورد بررسي قرار داده اند. هم از نسبيت فرهنگي که متأسفانه در ميان بخشي از چپ سابق ايران که امروز راه نيچه را در پيش گرفته اند فاصله گرفته اند و به جهاني بودن حقوق بشر تأکيد گذارده اند و هم لزوم تلاش براي دموکراسي را با وجود فاصله گرفتن از اصلاح طلبان حتي در درون دولتي غير سکولار دنبال کرده اند. آنچه ايشان طي اين سالها آموختند رهبري حرکتي بود که بردباري در برابر نظرات مختلف سياسي را با ساختن فضائي که همه نيروها بتوانند در عين اختلاف نظر به فعاليت آزاد بپردازند، با وجود هزينه هاي بالاي شخصي و گروهي، مد نظر داشته است.
آقاي طبرزدي با تجربه شان در جنگ ايران و عراق، به پيش گيري از خطر جنگ بسيار آگاه و حساس هستند و در عين مبارزه براي ايجاد دولتي سکولار در ايران هيچگاه هدف صلح براي ايران را از نظر دور نداشته اند. آقاي طبرزدي نه تنها در پي گسترش دانش بشري هستند بلکه ميخواهند که ما درباره آنچه که نميدانيم در فضائي باز امکان پيدا کنيم که براي آگاهي و حقيقت جستجو کنيم و نه آنکه با دگم هاي مذهبي و فلسفي جلوي انديشه آزاد را بگيريم. آقاي طبرزدي موضوع عدالت اجتماعي را در کانون توجه خود داشته و همواره چه از نظر تئوريک و چه عملي به اين مهم پرداخته اند.
بنظر من آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي کسي است که اپوزيسيون ايران ميتواند در اين انتخابات خواستار کاندائي ايشان براي مقام رياست جمهوري ايران شود.
به اميد جمهوري آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
30 فروردين 1388
April 19, 2009
پانويس ها:
1. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/542-entekhabat.htm
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/548-entekhabat2.htm
2. Paul Keating
3. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/550-KhatamiIsrael.htm
4. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/249-ReactionaryReformism.htm
5. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/13
6. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/411-FuturistRepublic.htm
7. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/339-IranStudents.htm